بازگشت

سامرا و خلفاي بني عباس


ديگر حناي دست دسيسه بازان و روايت سازاني چون كعب الاحبار و ابو هريره و... رنگي نداشت هيچ كس حاضر نبود صداي به اصطلاح اسلام را از شام و از كاخ سبز معاويه بشنود.

فرات فريادي را كه عاشورا در فرهنگ مسلمانان جاري كرد مي رفت كه قصر قيصر شام را كه يزيد و يزيديان بر آن لميده بودند بر سرشان آواركند و شيهه ي شهامتي را كه اسب سفيد شهادت طلبي، از صحراي كربلا، در تاريخ طنين انداخته بود، گوشهاي سنگين، حتي ناشنوايان را نيز به خوبي تمام تكان داد، و همگان را در تأمل و تكاپو، كه چه بايد كرد؟ و چگونه بايد اسلام و مسلمانان را از دست بني اميه نجات داد؟

تيري كه سيد الشهداء عليه السلام از كمان كربلا رها ساخت، درست به قلب سقيفه نشست و هر دو چشم مكار معاويه ها را كور ساخت و تمام تور و تله هاي تزوير و تحريف را از كار انداخت.

پس از عاشوراي بزرگ، عاشورا پشت سر عاشورا و كربلا در كنار كربلاها يكي پس از ديگري قد علم مي كرد و قصر قيصران و كاخ كسري ها را كه از قرآن قباي تزوير ساخته و خود را بر دوش اسلام و مسلمانان انداخته بودند، به لرزه مي انداخت.

فرزندان امام حسن عليه السلام و امام سجاد عليه السلام با قيامهاي



[ صفحه 40]



قيامت گونه ي خويش روز را بر يزيديان سياه و روزگار را بر سر ستم پرورشان تباه ساخته بودند.

حماسه ي توابين و قيام مختار و عاشوراي زيد بن علي عليه السلام و فرزندانش و... هر كدام آذرخش خشمي بود كه بر خرمن جور و جفا مي افتاد و دودمان دين برانداز بني اميه را در سراشيب زوال مي انداخت، تا بالاخره بت بزرگي را كه به نام خلفاي اموي، دست سقيفه ساخته و كعب الاحبار ها پرداخته بودند از طاق تحريف و تزوير فروافتاد و بني اميه، براي هميشه به زباله دان تاريخ افتاد.

اما افسوس، صد افسوس كه پايان اين شب سياه، نيز سپيد نبود، بلكه سياه تر هم بود، اين بار خفا شان خون آشام ديگري كه نام عباس عموي پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم را يدك مي كشيدند و خود را فرزندان او مي ناميدند وارد ميدان شدند و كردند آنچه را كه كردند و نبايد مي كردند.

آنان تا پيروز نشده بودند دم از خاندان رسول و آل عدالت عليهم السلام مي زدند و خود را وارث خون عاشوراييان و كربلاييان مي ناميدند و شعار يا لثارات الحسين سر مي دادند و پرچم سياه و جامه سياه را براي عزاي شهيدان كربلا شعار خويش قرار داده بودند، پس از پيروزي حرف را ديگر و كار را بدتر كردند.

حقا كه اين نمك ناشناسان، دست بني اميه را در ريا كاري و دغل بازي از پشت بستند و آنچه را كه از



[ صفحه 41]



دست خصم آگين و ستمگرشان مي آمد نسبت به آل علي عليهم السلام كوتاهي نكردند و امامان معصوم شيعه، آن فضيلت هاي مظلوم را يكي پس از ديگري در سياهچالهاي مخوف و تاريكشان زنداني كرده و با زهر كينه، مسموم و شهيد كردند.

بنيان گذار حكومت عباسيان (132 - 656 ق) و نخستين خليفه عباسي، ابوالعباس سفاح بود كه انبار را كه شهري در نزديكي سامرا بود پايتخت خويش قرار داد و آن را هاشميه ناميد. [1] .

منصور دوانيقي، دومين خليفه بني عباس، پس از آن كه دست به تأسيس شهر بغداد زد، سوداي سامرا را نيز در سر داشت كه آباد كند ولي نتوانست يا نخواست.

هارون الرشيد پنجمين خليفه عباسي هم نهري در سامرا جاري ساخت و آن را ابوالجند ناميد و كاخي را نيز در كنارش پي افكند كه در كتابها با نام قصر هاروني نام برده مي شود، چنان كه نهر مذكور را قاطول هاروني مي نامند. [2] .


پاورقي

[1] اكنون الانبار، عنوان استاني است در غرب سامرا.

[2] تاريخچه سامرا، ص 6، و نيز مأثر الكبراء، ج 1، ص 17.