بازگشت

سايه ي سيد بر بلنداي بلد


علامه حسيني وكيل آيت الله سيد محسن حكيم و آيت الله شهيد سيد محمدباقر صدر و آيت الله سيد ابوالقاسم خوئي در منطقه ي دجيل به ويژه در شهر بلد بود.

ساليان درازي بود كه شهر بلد در آتش اختلافات طائفه گري و عشيره پرستي مي سوخت و اين آتش ويرانگر بيش از پانزده سال بود كه زبانه مي كشيد، حتي مراجع مذهبي و مسئولين دولتي نيز هيچ كدام نه به تنهايي و نه به اتفاق، هيچ وقت نتوانسته بودند آن



[ صفحه 94]



آتش را مهار و آن فتنه را خاموش كنند.

تا اين كه در سال 1385 ق، سيد عبدالزهراء براي نجات شيعيان آن ديار قيام و عزمش را جزم كرد كه به داد آن ديار شيعه نشين بشتابد و هر چه دوستان، او را از اين كار خطر ناك و طاقت فرسا نهي كردند او در تصميم خود ترديدي به خود راه نداد، تا توانست شهر را از شر غائله هاي قبيله گري نجات دهد و دوباره آفتاب محبت و الفت و وحدت را در سپهر بلد به فروزش و نورافكني وادارد، چنان كه همه ي اختلافات فراموش شد و مردم با مهرباني و محبت، و با برادري و بردباري با هم كنار آمدند و همت خويش را مصروف آباداني شهر و ديار خود ساختند.

سيد حسيني در دجيل و بلد چنان دلها را تسخير كرده بود كه صغير و كبير، پير و جوان همگي او را از دل دوست مي داشتند و حاضر نبودند برخلاف ميل او كاري بكنند و شعارشان شده بود: «نحن اولاد واحده» .

سيد در آبادي شهر، شب و روز كوشيد و در تاريخ 1349 ش /1970 م. مسجد جامع بلد را تجديد بنا كرد و به صورت آبرومندي آن خانه ي خدا را آباد ساخت و امروزه آن مسجد بزرگ را «جامع الزهراء» مي نامند.

سيد با شجاعت و صلابت از مواضع انقلابي مراجع بزرگ شيعه به ويژه آيت الله حكيم و آيت الله شهيد صدر دفاع مي كرد و تا آخرين لحظه ي ممكن عراق را ترك نكرد تا اين كه مجبور شد خانواده ي خويش را در عراق



[ صفحه 95]



گذاشته و خود در به در، به افشاگري ستمگران تكريتي پرداخته و آواره ي كشورهاي ديگر شود، پس از آن كه روزگاري به دور از خانه و كاشانه در بحرين و امارات و... گذرانيد، بالأخره رو به آستان قدس زينب كبري پيام آور عاشورا آورده و در سوريه ماندگار شد و در نهايت نيز پس از ارتحال در دهم رجب 1414، در نزديكي مرقد منور حوراي عاشورا، زينب كبري مدفون شد.