بازگشت

تفسير قوله تعالي: (صراط الذين أنعمت عليهم)


[13] -6- و قال: حدثنا محمد بن القاسم الأسترآبادي المفسر، قال: حدثني يوسف بن محمد بن زياد، و علي بن محمد بن سيار، عن أبويهما، عن الحسن بن علي بن محمد بن علي بن موسي بن جعفر بن محمد بن علي بن الحسين بن علي بن أبي طالب عليهم السلام في قول الله عزوجل: (صراط الذين أنعمت عليهم).

أي قولوا: اهدنا الصراط الذين أنعمت عليهم بالتوفيق لدينك و طاعتك، و هم الذين قال الله عزوجل: (و من يطع الله و الرسول فأولئك مع الذين أنعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن أولئك رفيقا) [1] و حكي هذا بعينه عن أميرالمؤمنين عليه السلام.

قال: ثم قال: ليس هؤلاء المنعم عليهم بالمال و صحة البدن، و ان كان كل هذا نعمة من الله ظاهرة، ألا ترون أن هؤلاء قد يكونون كفاراً، أو فساقاً؟

فما ندبتم]الي[أن تدعوا بأن ترشدوا إلي صراطهم، و انما أمرتم بالدعاء بأن ترشدوا إلي صراط الذين أنعم عليهم بالايمان [بالله]، و تصديق رسوله، و بالولاية لمحمد و آله الطاهرين، و أصحابه الخيرين المنتجبين، و بالتقية الحسنة التي يسلم بها من شر عباد الله، و من الزيادة في آثام أعداء الله و كفرهم، بأن تداريهم و لا تغريهم بأذاك و أذي المؤمنين، و بالمعرفة بحقوق الاخوان من المؤمنين، فإنه ما من عبد و لا أمة و إلي محمداً و آل محمد عليهم السلام و عادي من عاداهم الا كان قد اتخذ من عذاب الله حصناً منيعاً، و جنة حصينة.

و ما من عبد و لا أمة داري عباد الله بأحسن المداراة، و لم يدخل بها في باطل، و لم يخرج بها من حق الا جعل الله عزوجل نفسه تسبيحاً، و زكي عمله، و أعطاه بصيرة [الصبره] علي كتمان سرنا و احتمال الغيظ لما يسمعه من أعدائنا، ثواب المتشحط بدمه في سبيل الله.

و ما من عبد أخذ نفسه بحقوق اخوانه فوفاهم حقوقهم جهده، و أعطاهم ممكنه، و رضي عنهم بعفوهم، و ترك الاستقصاء عليهم فيما يكون من زللهم، و اغتفرها لهم الا قال الله له يوم يلقاه: يا عبدي! قضيت حقوق اخوانك، و لم تستقص عليهم فيما لك عليهم، فأنا أجود و أكرم و أولي بمثل ما فعلته من المسامحة و الكرم، فاني أقضيك اليوم علي حق [ما] وعدتك به، و أزيدك من فضلي الواسع، و لا أستقصي عليك في تقصيرك في بعض حقوقي.

قال: فيلحقهم [فيلحقه] بمحمد و آله، و يجعله من خيار شيعتهم.

ثم قال: قال رسول الله صلي الله عليه وآله لبعض أصحابه ذات يوم: يا عبدالله! أحب في الله، و أبغض في الله، و وال في الله، و عاد في الله، فإنه لا تنال ولاية الله الا بذلك، و لا يجد الرجل طعم الايمان و ان كثرت صلاته و صيامه حتي يكون كذلك، و قد صارت مؤاخاة الناس يومكم هذا أكثرها في الدنيا، عليها يتوادون، و عليها يتباغضون، و ذلك لا يغني عنهم من الله شيئاً.

فقال الرجل: يا رسول الله! فكيف لي أن أعلم أني قد واليت و عاديت في الله؟ و من ولي الله حتي أواليه؟ و من عدوه حتي أعاديه؟

فأشار له رسول الله صلي الله عليه وآله إلي علي عليه السلام، فقال: أتري هذا؟ قال: بلي.

قال: ولي هذا ولي الله فواله، و عدو هذا عدو الله فعاده، وال ولي هذا، و لو أنه قاتل أبيك [و ولدك]، و عاد عدو هذا و لو أنه أبوك أو ولدك. [2] .

تفسير (صراط الذين انعمت عليهم)

[13] -6- صدوق، با سند خويش از حضرت امام حسن عسكري عليه السلام درباره ي آيه ي (صراط الذين انعمت عليهم) نقل كرده است كه آن حضرت فرمود:

يعني: ما را به راه كساني هدايت كن كه بر آنان توفيق دادي كه پيرو دين تو باشند و تو را اطاعت كنند و آنان كساني اند كه خداوند فرموده است: «و هر كس خداوند و پيامبرش را اطاعت كند، پس آنان با كساني اند كه خداوند بر آنان نعمت داده است، از پيامبران، صديقان، شهيدان و صالحان، و اينان همراهان خوبي اند».

اين عيناً از اميرمؤمنان عليه السلام نيز حكايت شده است.

و سپس فرمود: اينان كساني نيستند كه با ثروت و تندرستي بر ايشان نعمت داده شده، هر چند همه ي اينها نعمتي آشكار از خداوند است، آيا نمي بينيد كه صاحبان چنين نعمت هايي گاهي هم كافران و فاسقانند؟

شما را نخوانده اند كه دعا كنيد و به راه آنان هدايت شويد، بلكه فرمان يافته ايد دعا كنيد تا به راه كساني هدايت شويد كه بر آنان نعمت داده شده است. با ايمان به خدا و تصديق پيامبرش و ولايت نسبت به محمد و خاندان پاك او و ياران نيكوكار و برگزيده اش و با تقيه اي نيك كه به سبب آن از شر بندگان خدا در امان و از افزايش گناهان و كفر دشمنان خدا سالم بمانيد، به اين كه با آنان مدارا كنيد و ايشان را به آزار خود و آزار مؤمنان تحريك نكنيد و با معرفت نسبت به حقوق برادران مؤمن، چرا كه هيچ بنده اي از زن و مرد نيست كه با محمد و خاندان محمد صلي الله عليه وآله دوستي كند و با دشمنانشان دشمني ورزد، مگر آن كه دژي استوار و سپري محكم در برابر عذاب الهي فراهم ساخته است.

و هيچ بنده و كنيزي نيست كه به بهترين صورت با بندگان خدا مدارا كند و به سبب اين مدارا، نه وارد باطل شود و نه از حق برون رود؛ مگر آن كه خداوند، نفس او را تسبيح قرار مي دهد و كارش را رشد مي دهد و به او به خاطر شكيبايي بر پوشيده داشتن راز ما و بر تحمل خشم بر آنچه از دشمنان ما مي شنود، پاداش كسي را مي دهد كه در راه خدا به خون خويش آغشته است.

و هيچ بنده اي نيست كه خود را به رعايت حقوق برادرانش وادارد و براي اداي حقوقشان تلاش كند و در حد توان با آنان كنار آيد و با بخشودن آنان، از آنان خرسند شود و لغزش هاي آنان را به زيان آنان برنشمارد و از آن ها درگذرد، مگر آنكه خداوند در روز ديدارش با او به وي خطاب كند: اي بنده ي من! حقوق برادرانت را ادا كردي و حقوقي را كه تو بر آنان داشتي بر نشمردي، پس من به چنين گذشت و بزرگواري كه تو كردي بخشنده تر و شايسته ترم، پس امروز به حقي كه تو را به آن وعده داده ام وفا مي كنم و از احسان گسترده ام بر تو مي افزايم و كوتاهي تو را در برخي حقوق خودم بر تو حساب نمي كنم.

فرمود: پس خداوند آنان را به محمد و خاندانش ملحق مي كند و او را در زمره ي بهترين پيروانشان قرار مي دهد.

سپس فرمود: پيامبر خدا صلي الله عليه وآله روزي به يكي از يارانش فرمود: اي بنده ي خدا، به خاطر خدا دوست بدار، به خاطر خدا دشمن بدار، به خاطر خدا دوستي كن و به خاطر خدا دشمني كن؛ چرا كه جز با اين، نمي توان به ولايت خدا رسيد و كسي طعم ايمان را نمي چشد، هر چند نماز و روزه اش بسيار باشد، مگر آن كه چنين باشد. امروزه بيشتر دوستي ها و برادري هايتان با مردم به خاطر دنياست، بر سر دنيا با هم دوستي و دشمني مي كنيد و اين هرگز از (عذاب) خدا بي نيازتان نمي كند.

آن شخص گفت: اي رسول خدا! پس از كجا بدانم كه به خاطر خدا دوستي و دشمني كرده ام؟ دوست خدا كيست كه با او دوستي كنم و دشمن او كيست كه با او دشمني كنم؟

پيامبر خدا صلي الله عليه وآله به علي عليه السلام اشاره كرد و فرمود: او را مي بيني؟ گفت: آري.

فرمود: دوست او دوست خداست، پس با او دوستي كن و دشمن او دشمن خداست، پس دشمن او را دشمن بدار، با دوست او دوستي كن. هر چند قاتل پدر (و فرزندت) باشد و با دشمنش دشمني كن، هر چند پدرت يا فرزندت باشد.


پاورقي

[1] النساء: 4 / 69.

[2] معاني الأخبار: 36 ح 9، التفسير المنسوب إلي الامام العسكري عليه السلام: 47 ح 22 و فيه: فيلحقه، بحارالأنوار 24: 10 ح 2 و 74: 227 ح 22 قطعة منه فيهما، تفسير نورالثقلين: 1: 23 ح 102. قطعة منه.