بازگشت

تفسير قوله تعالي: (لا يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون)


[25] -18- الصدوق: حدثنا محمد بن القاسم المعروف بأبي الحسن الجرجاني، قال يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن سيار، عن أبويهما أنهما قالا:

فقلنا للحسن بن علي عليه السلام [1] : فإن قوما عندنا يزعمون أن هاورت و ماروت ملكان اختارهما [2] .

الملائكة لما كثر عصيان بني آدم، و أنزلهما الله مع ثالث لهما إلي دار الدنيا، و أنهما افتتنا بالزهرة، و أراد الزنا بها، و شربا الخمر، و قتلا النفس المحرمة، و أن الله تعالي يعذبهما ببابل، و أن السحرة منهما يتعلمون السحر، و أن الله تعالي مسخ تلك المرأة هذا الكوكب الذي هو الزهرة.

فقال الامام عليه السلام: معاذ الله من ذلك، ان ملائكة الله تعالي معصومون، محفوظون من الكفر و القبائح بألطاف الله تعالي، قال الله عزوجل فيهم: (لا يعصون الله ما أمرهم و يفعلون ما يؤمرون) [3] و قال الله عزوجل: (و له من في السماوات و الأرض و من عنده - يعني الملائكة - لا يستكبرون عن عبادته و لا يستحسرون - يسبحون الليل و النهار لا يفترون). [4] .

و قال عزوجل في الملائكة أيضا: (بل عباد مكرمون - لا يسبقونه بالقول و هم بأمره يعملون - يعلم ما بين أيديهم و ما خلفهم و لا يشفعون الا لمن ارتضي و هم من خشيته مشفقون). [5] .

ثم قال: لو كان كما يقولون كان الله قد جعل هؤلاء الملائكة خلفاء في الأرض و كانوا كالأنبياء في الدنيا، أو كالأئمة، فيكون من الأنبياء و الائمة قتل النفس و الزنا؟!

ثم قال عليه السلام: أو لست تعلم أن الله عزوجل لم يخل الدنيا قط من نبي، أو امام من البشر؟ أو ليس الله يقول: (و ما أرسلنا من قبلك) من رسول - يعني إلي الخلق - (الا رجالا نوحي اليهم من أهل القري) [6] فأخبر أنه لم يبعث الملائكة إلي الأرض ليكونوا أئمة و حكاما، و إنما أرسلوا إلي أنبياء الله.

قالا: فقلنا له عليه السلام: فعلي هذا أيضا لم يكن ابليس أيضا ملكا؟

فقال: لا، بل كان من الجن، أما تسمعان الله عزوجل يقول: (و إذ قلنا للملائكة اسجدوا لآدم فسجدوا الا ابليس كان من الجن). [7] .

فأخبر عزوجل أنه كان من الجن، و هو الذي قال الله عزوجل: (و الجان خلقناه من قبل من نار السموم). [8] .

قال الامام الحسن بن علي عليهماالسلام [9] : حدثني أبي، عن جدي، عن الرضا، عن آبائه عليهم السلام، عن علي عليه السلام، قال رسول الله صلي الله عليه وآله: إن الله اختارنا معاشر آل محمد، و اختار النبيين و اختار الملائكة المقربين، و ما اختارهم الا علي علم منه بهم أنهم لا يواقعون ما يخرجون عن ولايته، و ينقطعون به عن عصمته، و ينتمون به إلي المستحقين لعذابه و نقمته.

قالا: فقلنا له: قد روي لنا أن عليا عليه السلام لم نص عليه رسول الله صلي الله عليه وآله بالامامة، عرض الله في السماوات ولايته علي فئام من الناس، و فئام من الملائكة، فأبوها، فمسخهم الله ضفادع.

فقال: معاذ الله! هؤلاء المكذبون لنا، المفترون علينا، الملائكة هم رسل الله فهم كسائر أنبياء الله و رسله إلي الخلق، أفيكون منهم الكفر بالله؟

قلنا: لا، قال: فكذلك الملائكة، ان شأن الملائكة لعظيم، و ان خطبهم لجليل. [10] .

تفسير آيه ي (لا يعصون الله ما امرهم و يفعلون ما يؤمرون)

[25] -18- صدوق با سند خويش از يوسف بن محمد بن زياد و علي بن محمد بن سيار، از پدر اين دو نقل كرده است كه آن دو گفته اند:

به امام حسن عسكري عليه السلام گفتيم: گروهي نزد ما مي پندارند كه هاروت و ماروت دو فرشته بودند كه ملائكه آن دو را برگزيدند و چون گناه بني آدم زياد شد، خداوند آن دو را با فرشته ي سومي به دنيا فرستاد، آن دو فريفته ي «زهره» شدند و خواستند با آن زنا كنند و شراب نوشيدند و انسان كشتند خداي متعال آن دو را در بابل عذاب مي كند و جادوگران از آن دو جادو مي آموزند و خداوند آن زن را به صورت اين ستاره كه زهره است مسخ كرد.

امام عليه السلام فرمود:

پناه بر خدا از اين سخن! فرشتگان خدا معصومند و به لطف الهي از كفر و كارهاي زشت مصونند.

خداوند درباره ي آنان مي فرمايد: «خدا در آنچه فرمانشان داده، نافرماني نمي كنند و هر چه به آنان امر شود انجام مي دهند» نيز مي فرمايد: «آنچه در آسمان ها و زمين است و آن كه نزد اوست - يعني فرشتگان - براي اوست، از عبادت او نه تكبر مي ورزند و نه خسته مي شوند. شب و روز او را تسبيح مي گويند و سست نمي شوند.»

نيز خداوند درباره ي فرشتگان مي فرمايد: «بلكه بندگاني مورد احترامند، در گفتار بر خداوند پيشي نمي گيرند و به فرمانش عمل مي كنند. آنچه را پيش روي آنان و پشت سر ايشان است، مي داند و جز براي كسي كه او بپسندد شفاعت نمي كنند و آنان از خشيت الهي در هراسند.»

سپس فرمود: اگر آن چنان بود كه مي گويند، بايد خداوند آن فرشتگان را جانشينان خود در زمين قرار داده باشد و در دنيا همچون پيامبران يا امامان باشند، آنگاه از پيامبران و امامان كشتن انسان و زنا سر بزند؟!

سپس فرمود: آيا نمي داني كه خداي متعال، هرگز زمين را از پيامبر يا امامي از جنس بشر خالي نگذاشته است؟ آيا خداوند نمي فرمايد: «ما پيش از تو نفرستاديم پيامبري به سوي مردم، مگر مرداني از اهل آبادي ها كه به آنان وحي مي كنيم؟» پس خبر داده كه فرشتگان را براي امام و حاكم بودن به زمين نفرستاده است، بلكه آنان را به سوي پيامبران فرستاده است.

گويند: به امام عسكري عليه السلام عرض كرديم: با اين حساب، پس ابليس هم فرشته نبوده است؟

فرمود: نه، بلكه از جن بود. آيا سخن خدا را نمي شنويد كه مي فرمايد: «و آن گاه كه بر فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد، همه سجده كردند جز ابليس كه از جن بود.»

پس خداوند خبر داده است كه او از جن بود و همان خداوند فرموده است: «و جن را پيش تر از آتش سوزان و بي دود آفريديم.»

امام عسكري عليه السلام فرمود: پدرم از جدم امام رضا (و او نيز) از پدرانش از علي عليه السلام روايت كرده اند كه پيامبر خدا صلي الله عليه وآله فرمود: خداوند محمد را برگزيد و پيامبران را برگزيد و فرشتگان مقرب را برگزيد و آنان را برنگزيد مگر با اين شناخت نسبت به ايشان كه هرگز كاري نمي كنند كه آنان را از ولايت او بيرون كند و از عصمت الهي جدا شوند و به كساني منسوب شوند كه مستحق عذاب و انتقام الهي اند.

گويند: به حضرت عرض كرديم: براي ما روايت شده است كه چون پيامبر خدا صلي الله عليه وآله به امامت علي عليه السلام تصريح كرد، خداوند در آسمان ها ولايت او را بر گروه هايي از آدميان و گروه هايي از فرشتگان عرضه كرد، پس نپذيرفتند. خداوند هم آنان را به صورت قورباغه مسخ كرد.

حضرت فرمود: معاذالله! اينان بر ما دروغ مي بندند و افترا مي گويند فرشتگان نيز فرستادگان الهي اند پس مانند ساير پيامبران الهي و فرستادگان حق به سوي خلقند، آيا ممكن است از آنان كفر به خداوند سرزند؟

گفتيم: نه فرمود: فرشتگان نيز چنين اند. شأن فرشتگان والاست و وضع آنان ارجمند است.


پاورقي

[1] في الاحتجاج و البحار للحسن أبي القائم عليه السلام.

[2] في المصدر اختارهما الله ولكن الصحيح ما أثبتناه كما في سائر المصادر.

[3] التحريم: 6.

[4] الأنبياء: 19.

[5] الأنبياء 21 - 26 / 28.

[6] يوسف: 12 / 109.

[7] الكهف: 18 / 49.

[8] الحجر: 15 / 27.

[9] في المصدر: الحسين بن علي عليهماالسلام، و هو غير صحيح.

[10] عيون أخبار الرضا عليه السلام 1: 243 ذيل ح 1، تفسير الامام العسكري عليه السلام: 475 ذيل ح 304، الاحتجاج 2: 513 ح 338، بحارالأنوار 59: 321 ذيل ح 3.