[36] -8- الطوسي رحمة الله: أحمد بن علي بن كلثوم، قال: حدثني اسحاق بن محمد بن البصري، قال: حدثني الفضل بن الحارث، قال:

كنت بسر من رأي وقت خروج سيدي أبي الحسن عليه السلام فرأينا أبا محمد عليه السلام ماشيا قدشق ثيابه، فجعلت أتعجب من جلالته و ما هو له أهل، و من شدة اللون و الأدمة، و أشفق عليه من التعب، فلما كان الليل رأيته عليه السلام في منامي، فقال: اللون الذي تعجبت منه اختيار من الله لخلقه يجريه كيف يشاء، و انها لعبرة في الأبصار، لا يقع فيه علي المختبر ذم، ولسنا كالناس فنتعب كما يتعبون، نسأل الله الثبات، و التفكر [1] في خلق الله، فان فيه متسعا، و اعلم أن كلامنا في النوم مثل كلامنا في اليقظة. [2] .

[36] - 8 - شيخ طوسي با سند خود از فضل بن حارث نقل مي كند:

وقتي سرورم امام هادي عليه السلام خارج مي شد و من در سامرا بودم. امام عسكري عليه السلام را ديديم كه پياده بود و جامه ي خود چاك زد. من از حالت او و از شايستگي اش براي امامت و تيرگي و گندمگون بودن رنگش تعجب مي كردم و از رنجي كه داشت دلم به حالش مي سوخت. چون شب شد او را در خواب ديدم، فرمود:

رنگي كه از آن تعجب كردي، گزينشي از سوي خداوند براي آفريدگان اوست كه هرگونه بخواهد جاري مي كند و مايه ي پند در ديدگان است و آن كه مورد آزمايش خدا قرار مي گيرد، نكوهيده نيست. ما هم همچون ديگران نيستيم كه مثل آنان رنجيده شويم. از خداوند استواري و انديشه در خلقت الهي مي خواهم كه در آن وسعت و گشايشي است. و بدان كه كلام ما در خواب، همچون سخن ما در بيداري است.