[95] -9- الراوندي: روي عن علي بن زيد بن علي بن الحسين بن زيد بن علي، [قال:]

صحبت أبامحمد عليه السلام من دار العامة إلي منزله، فلما صار إلي الدار، و أردت الانصراف، قال: أمهل. فدخل، ثم أذن لي.

فدخلت فأعطاني مائة دينار و قال: صيرها في ثمن جارية، فان جاريتك فلانة ماتت، و كنت خرجت من منزلي و عهدي بما أنشط ما كانت، فمضيت فإذا الغلام قال: ماتت جاريتك فلانة الساعة، قلت: ما حالها؟

قال: شربت ماء، فشرقت فماتت. [1] .

[95] -9- راوندي از علي بن زيد بن علي بن الحسين نقل مي كند كه گفت:

همراه امام عسكري عليه السلام از خانه ي عمومي تا منزلش بودم. چون به خانه رفت و من خواستم برگردم، فرمود: صبر كن. وارد خانه شد، سپس به من اجازه ورود داد.

چون وارد شدم، صد دينار به من داد و فرمود: با اين يك كنيز بخر، چون كنيز تو فلاني مرد. من وقتي از خانه خود بيرون آمده بودم، آن كنيز بسيار با نشاط و سرحال بود. به خانه رفتم، غلامم گفت: فلان كنيز تو هم اينك مرد. گفتم: حال او چگونه است، چرا؟

گفت: آب نوشيد، سرفه كرد و نفسش بند آمد و مرد.