بازگشت

اخباره عن دفن مأتي دينار (خبر دادن از دفن دويست دينار)


[100] -14- الكليني: علي بن محمد و محمد بن أبي عبدالله، عن اسحاق، قال: حدثني اسماعيل بن محمد بن علي بن اسماعيل بن علي بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب، قال:

قعدت لأبي محمد عليه السلام علي ظهر الطريق، فلما مر بي شكوت إليه الحاجة، و حلفت له أنه ليس عندي درهم فما فوقها، و لا غداء و لا عشاء.

قال: فقال: تحلف بالله كاذبا، و قد دفنت مائتي دينار! و ليس قولي هذا دفعا لك عن العطية، أعطه يا غلام ما معك، فأعطاني غلامه مائة دينار.

ثم أقبل علي فقال لي: انك تحرمها أحوج ما تكون اليها، يعني الدنانير التي دفنت و صدق عليه السلام، و كان كما قال. دفنت مائتي دينار و قلت: يكون ظهرا و كهفا لنا، فاضطررت ضرورة شديدة إلي شي ء أنفقه و انغلقت علي أبواب الرزق فنبشت عنها، فإذا ابن لي قد عرف موضعها فأخذها و هرب، فما قدرت منها علي شي ء. [1] .

[100] -14- كليني با سند خويش از اسماعيل بن محمد بن علي نقل مي كند كه گفت:

سر راه امام عسكري عليه السلام نشسته بودم، چون بر من گذر كرد، نيازمندي خود را با او در ميان گذاشتم و سوگند خوردم كه پيش خود يك درهم و بالاتر هم ندارم و غذاي صبح و شام هم ندارم.

فرمود: قسم دروغ به خدا مي خوري؟ دويست دينار را زير خاك پنهان كرده اي! اين حرف را از اين جهت نمي گويم تا چيزي به تو نبخشم. اي غلام هر چه را پيش خود داري به او بده.

غلام حضرت دويست دينار به من داد. سپس حضرت رو به من كرد و فرمود: در سخت ترين روزي كه به آن دينارها نياز داشته باشي، از آنها محروم مي شوي. و راست فرمود و همان گونه كه فرموده بود، دويست دينار دفن كرده بودم و پيش خود مي گفتم كه برايم پشتوانه و ذخيره باشد. نياز شديد به بخشي از آن يافتم تا خرج كنم، همه ي درهاي روزي به رويم بسته شده بود. محل دفن آن را كندم [،اما آن را نيافتم؛] پسري داشتم كه جاي آنها را فهميده بود. آنها را برداشته و گريخت و نتوانستم به چيزي از آن ها دست يابم.


پاورقي

[1] الكافي 1: 509 ح 14، الارشاد: 34، الخرائج و الجرائح 1: 427 ح 6 بتفاوت يسير، المناقب لابن شهر آشوب: 4: 432 نحو ما في الخرائج، أعلام الوري 2: 137، الثاقب في المناقب: 578 ح 527، كشف الغمة 2: 413، الفصول المهمة: 275 بتفاوت يسير، حلية الأبرار 2: 491، بحارالأنوار 50: 280 ح 56، مدينة المعاجز 7: 551 ح 2535.