بازگشت

اخباره بالفرج لعمر بن أبي مسلم (خبر دادن به گشايش براي عمر بن ابي مسلم)


[101] -15- الراوندي: روي عن عمر بن أبي مسلم: [قال:]

كان سميع المسمعي يؤذيني كثيرا، و يبلغني عنه ما أكره، و كان ملاصقا لداري، فكتبت إلي أبي محمد عليه السلام أسأله الدعاء بالفرج منه.

فرجع الجواب: الفرج سريع، يقدم عليك مال من ناحية فارس.

و كان لي بفارس ابن عم تاجر لم يكن له وارث غيري، فجائني ماله بعد ما مات بأيام يسيرة. و وقع في الكتاب: استغفر الله و تب إليه مما تكلمت به، و ذلك أني كنت جالسا، يوما مع جماعة من النصاب فذكروا آل أبي طالب حتي ذكروا مولاي، فخضت معهم لتضعيفهم أمره، فتركت الجلوس مع القوم، و علمت أنه أراد ذلك. [1] .

[101] -15- راوندي از عمر بن ابي مسلم چنين نقل مي كند:

سميع مسمعي مرا بسيار آزار مي داد و حرف هاي ناراحت كننده اي پشت سرم مي گفت. وي همسايه ي من بود. به امام عسكري عليه السلام نامه نوشتم و از او خواستم دعا كند تا فرجي برايم پيدا شود؟

چنين پاسخ آمد: فرج زود است، ثروتي از سوي فارس به تو مي رسد.

در ايران پسر عموي بازرگاني داشتم كه وارثي جز من نداشت. چند روز نگذشت كه با مرگ او اموالش به من رسيد. حضرت در پايان نامه نوشته بود: «از خدا آمرزش بخواه و از حرفي كه گفتي به درگاهش توبه كن». اين از آن جهت بود كه روزي با گروهي از ناصبيان نشسته بودم. آنان از خاندان ابوطالب به بدي ياد كردند و از مولاي من نيز ياد كردند.

من نيز همراه آنان وارد سخن شدم. چون كار او را تضعيف مي كردند، من نشستن با آنان را ترك كردم و دانستم كه آن حضرت اين را اراده كرده است.


پاورقي

[1] الخرائج و الجرائح 1: 447 ح 33، كشف الغمة 2: 422 مع اختصار، بحارالأنوار 50: 273 ح 43، مدينة المعاجز 7: 625 ح 2609.