بازگشت

رد الواقفة (رد واقفيان)


[192] -2- الراوندي: روي عن أحمد بن محمد بن مطهر، قال:

كتب بعض أصحابنا إلي أبي محمد عليه السلام - من أهل الجبل - يسأله عمن وقف علي أبي الحسن موسي أتولاهم أم أتبرء منهم؟

فكتب: لا تترحم علي عمك، لا رحم الله عمك، و تبرء منه، أنا إلي الله منهم بري ء، فلا تتولاهم، و لا تعد مرضاهم، و لا تشهد جنائزهم، و لا تصل علي أحد منهم مات أبدا.

سواء من جحد اماما من الله، أو زاد اماما ليست امامته من الله، أو جحد أو قال ثالث ثلاثة، ان جاحد أمر آخرنا جاحد أمر أولنا، و الزائد فينا كالناقص الجاحد أمرنا، و كان هذا - أي السائل - لم يعلم أن عمه كان منهم، فأعلمه ذلك. [1] .

[192] -2- راوندي گويد: از احمد بن محمد بن مطهر چنين روايت شده است:

گروهي از اصحاب ما از مردم جبل (طبرستان)، به امام عسكري عليه السلام نامه نوشتند و درباره ي كساني كه بر امام كاظم عليه السلام توقف كرده اند (و امامان بعدي را قبول ندارند) پرسيدند كه آيا با آنان دوستي كنيم يا از ايشان بيزاري بجوييم؟

امام چنين نوشت: به عمويت ترحم مكن، خدا عمويت را نيامرزد، از او بيزاري بجوي. من به درگاه خدا از آنان بيزارم، با آنان دوستي مكن، به عيادت بيمارانشان مرو، در تشييع جنازه هايشان شركت مكن و هر يك از آنان كه مرد، بر آنان نماز مخوان.

اگر كسي امامي را كه از سوي خداست انكار كند، يا امامي را بيفزايد كه امامتش از سوي خدا نيست، يا انكار كند، يا بگويد سومين از سه تا (تثليث) اينان مثل هم اند. كسي كه آخرين ما را انكار كند، اولين ما را انكار كرده و كسي كه بر تعداد امامان بيفزايد، همچون كسي است كه كاسته و امامت ما را انكار كرده است.

اين سؤال كننده، نمي دانست كه عمويش از آن واقفيان بوده، امام او را آگاهانيد.


پاورقي

[1] الخرائج و الجرائح 1: 452 ح 38، كشف الغمة 2: 429، بحارالأنوار 50: 274 ح 46، وسائل الشيعة 18: 565 ح 34918، مستدرك الوسائل 2: 291 ح 1999 قطعة منه و 12: 321 ح 14202.