بازگشت

مواعظه (پندهاي آن حضرت)


[272] -1- الديلمي: قال عليه السلام:

ادفع المسألة ما وجدت التحمل يمكنك، فان لكل يوم رزقا جديدا، و اعلم أن الالحاح في المطالب يسلب البهاء، و يورث التعب و العناء، فاصبر حتي يفتح الله بابا يسهل الدخول فيه، فما أقرب الصنيع من الملهوف، و الأمن من الهارب المخوف.

فربما كانت الغير نوعا من أدب الله، و الحظوظ مراتب، فلا تعجل علي ثمرة لم تدرك فانما تنالها في أوانها.

و اعلم أن المدبر لك أعلم بالوقت الذي يصلح حالك فيه، فثق بخيرته في جميع أمورك يصلح حالك، فلا تعجل بحوائجك قبل وقتها فيضيق قلبك و صدرك، و يغشاك القنوط.

و اعلم أن للسخاء مقدارا فان زاد عليه فهو سرف، و أن للحزم مقدارا فان زاد عليه فهو[جبن و للاقتصاد مقدارا فان زاد عنه فهو بخل و للشجاعة مقدارا فان زاد عليه فهو]تهور، و احذر كل ذكي ساكن الطرف، و لو عقل أهل الدنيا خربت. [1] .

[272] -1- ديلمي نقل مي كند كه آن حضرت فرمود:

تا امكاني براي تحمل مي يابي، درخواست را واگذار، كه هر روز را روزي تازه اي است. و بدان كه اصرار درخواسته ها شكوه را مي برد و خستگي و رنج مي آورد. پس شكيبا باش، تا خداوند براي تو دري گشايد كه ورود در آن آسان باشد. چه نزديك است عطا و بخشش به گرفتار، و ايمني به گريزان ترسناك!

چه بسا دگرگوني ها به گونه اي از ادب كردن خداست، بهره ها هم مراتبي دارد. پس براي چيدن ميوه اي پيش از رسيدنش شتاب مكن؛ چرا كه در وقتش به آن خواهي رسيد. و بدان كه تدبير كننده ي كارهايت، داناتر به وقتي است كه حال تو در آن خوب شود، پس به گزينش خداوند در همه ي كارهايت اطمينان داشته باش تا حالت نيكو شود، براي رسيدن به نيازهايت پيش از هنگام آن شتاب مكن كه دل و سينه ات احساس تنگي كند و نوميدي تو را فرا گيرد.

و بدان كه بخشندگي حدي دارد؛ اگر از آن زيادتر شود، اسراف است. و احتياط هم اندازه اي دارد؛ اگر از حد بگذرد[ترس است و ميانه روي هم حدي دارد، اگر بيشتر شود بخل است، و شجاعت هم اندازه اي دارد، اگر از آن بگذرد،]بي باكي است. از هر هوشمند كه نگاهش ساكن است بپرهيز، اگر همه ي مردم دنيا خردمند بودند، دنيا خراب مي شد.

[273] -2- الحراني: قال عليه السلام لشيعته:

أوصيكم بتقوي الله، و الورع في دينكم، و الاجتهاد لله، و صدق الحديث، و أداء الأمانة إلي من ائتمنكم من بر أو فاجر، و طول السجود، و حسن الجوار فبهذا جاء محمد صلي الله عليه وآله صلوا في عشائرهم، و اشهدوا جنائزهم، و عودوا مرضاهم، و أدوا حقوقهم، فان الرجل منكم إذا ورع في دينه، و صدق في حديثه، و أدي الأمانة، و حسن خلقه مع الناس قيل: هذا شيعي، فيسرني ذلك.

اتقوا الله، و كونوا زينا و لا تكونوا شينا ، جروا الينا كل مودة، و ادفعوا عنا كل قبيح، فإنه ما قيل فينا من حسن فنحن أهله، و ما قيل فينا من سوء فما نحن كذلك، لنا حق في كتاب الله، و قرابة من رسول الله، و تطهير من الله لا يدعيه أحد غيرنا الا كذاب، أكثروا ذكر الله، و ذكر الموت، و تلاوة القرآن، و الصلاة علي النبي صلي الله عليه وآله فان الصلاة علي رسول الله عشر حسنات، احفظوا ما وصيتكم به، و أستودعكم الله، و أقرأ عليكم السلام. [2] .

[273] -2- حراني نقل مي كند: امام حسن عسكري عليه السلام به شيعيان خود مي فرمود:

شما را سفارش مي كنم به تقواي الهي، پارسايي در دينتان، كوشش و تلاش براي خدا، راستگويي، اداي امانت به هر كس كه شما را امين شمارد، چه نيكوكار چه بدكار، طول سجود، خوش همسايگي، چرا كه حضرت محمد صلي الله عليه وآله همين را آورده است. در عشيره هاي آنان (اهل سنت) نماز بخوانيد، در تشييع جنازه هايشان حاضر شويد، از بيمارانشان عيادت كنيد، حقوقشان را ادا كنيد، همانا هر كدام از شما هرگاه در دين خود پرهيزگار باشد و در گفتارش راستگو و در كردارش امانت دار و اخلاقش با مردم نيكو باشد، گفته مي شود: او شيعه است و اين مرا خوشحال مي كند.

از خدا پروا كنيد، زينت ما باشيد، مايه ي عار ما نشويد، هر مهر و محبت را به سوي ما بكشيد، هر زشتي را از ما دور سازيد؛ چرا كه هر چه نيكي درباره ي ما بگويند، ما شايسته ي آنيم و هر بدي كه درباره ي ما بگويند، ما آنچنان نيستيم. ما را در كتاب خدا حقي است و نسبت به پيامبر خدا خويشاوندي است و از سوي خداوند پاك شده ايم كه هر كس جز ما آن را ادعا كند دروغگوست.

زياد ياد خدا كنيد، مرگ را زياد ياد كنيد، زياد قرآن بخوانيد و بر پيامبر صلي الله عليه وآله صلوات بفرستيد؛ چرا كه صلوات بر پيامبر خدا 10 حسنه است. آنچه را به شما سفارش كردم حفظ كنيد. شما را به خدا مي سپارم و بر شما سلام مي فرستم.

[274] -3- الراوندي: قال أبوالقاسم الهروي:

خرج توقيع[من]أبي محمد إلي بعض بني أسباط، قال: كتبت إلي الامام أخبره عن اختلاف الموالي، و أسأله باظهار دليل، فكتب[الي]:

انما خاطب الله[عزوجل]العاقل، و ليس أحد يأتي بآية و يظهر دليلا أكثر مما جاء به خاتم النبيين و سيد المرسلين صلي الله عليه وآله.

فقالوا: كاهن و ساحر و كذاب! و هدي من اهتدي، و غير أن الأدلة يسكن اليها كثير من الناس، و ذلك أن الله عزوجل يأذن لنا فنتكلم ، و يمنع فنصمت.

و لو أحب الله أن لا يظهر حقا ما بعث النبيين مبشرين و منذرين يصدعون بالحق في حال الضعف و القوة، و ينطقون في أوقات ليقضي[الله]أمره، و ينفذ حكمه، و الناس علي طبقات[مختلفين]شتي، و المستبصر علي سبيل نجاة، متمسك بالحق، فيتعلق بفرع أصيل، غير شاك و لا مرتاب، لا يجد عنه ملجأ.

و طبقة لم تأخذ الحق من أهله، فهم كراكب البحر يموج عند موجه، و يسكن عند سكونه، و طبقة استحوذ عليهم الشيطان شأنهم الرد علي أهل الحق، و دفع الحق بالباطل حسدا من عند أنفسهم، فدع من ذهب يمينا و شمالا، كالراعي إذا أراد أن يجمع غنمه جمعها بأدون السعي.

و ذكرت ما اختلف فيه موالي، فإذا كانت الوصية و الكبر فلا ريب، و من جلس مجالس الحكم فهو أولي بالحكم، أحسن رعاية من استرعيت، و اياك و الاذاعة و طلب الرئاسة فانهما يدعوان إلي الهلكة.

ذكرت شخوصك إلي فارس، فاشخص[عافاك الله]خار الله لك، و تدخل مصر ان شاءالله آمنا، و اقرأ من تثق به من موالي السلام، و مرهم بتقوي الله العظيم، و أداء الأمانة، و أعلمهم أن المذيع علينا[سرنا]حرب لنا.

قال: فلما قرأت: و تدخل مصر ان شاءالله آمنا لم أعرف له معني، فقدمت بغداد و عزيمتي الخروج إلي فارس، فلم يتهيأ لي الخروج إلي فارس، و خرجت إلي مصر،[فعرفت أن الامام عرف أني لا أخرج إلي فارس]. [3] .

[274] -3- راوندي از ابوالقاسم هروي نقل مي كند:

نامه اي از امام عسكري عليه السلام به بعضي از بني اسباط صادر شد. گويد: به امام نامه نوشتم تا از اختلاف هواداران خبر دهم و از او آشكار ساختن دليلي را بطلبم. برايم نوشت:

خداي متعال عاقل را مورد خطاب قرار داد. هيچ كس نيست كه بيش از آنچه خاتم پيامبران و سرور رسولان صلي الله عليه وآله آورده، نشانه آورد و دليل آشكار كند، اما به او هم گفتند: كاهن و جادوگر و دروغگوست! و آن كه هدايت يافتني بود، هدايت يافت، جز آن كه بسياري از مردم به دليل ها آرامش مي يابند. اين از آنجاست كه خداوند اگر اجازه مان دهد، سخن مي گوييم و اگر منع كند، سكوت مي كنيم.

اگر خداوند مي خواست حق را آشكار نسازد، پيامبران را بشارت دهندگان و بيم دهندگان برنمي انگيخت كه در حال ناتواني و قدرت، حق را آشكار كنند و گاهي سخن بگويند، تا خداوند فرمان خود را حتمي كند و حكم خويش را جاري سازد. مردم طبقات مختلفي اند و آن كه بينا شده و نجات يافته است، به حق تمسك مي جويد و به شاخه اي محكم مي آويزد و دچار شك و ترديد نمي شود و پناهي جز حق نمي يابد.

گروهي هم حق را از اهلش نمي گيرند، آنان همچون سواران بر دريايند كه اگر دريا موج بردارد، آنان هم به موج مي آيند و اگر آرام شود، آرام مي گردند. گروهي هم شيطان بر آنان سلطه يافته است، كارشان رد اهل حق و نفي حق به وسيله ي باطل است، از روي حسدي كه در دل دارند. آن را كه به راست و چپ مي رود واگذار، همچون چوپان كه وقتي مي خواهد گوسفندانش را گرد آورد، با كمترين تلاش آنان را جمع مي كند.

ياد كردي كه دوستان به اختلاف افتاده اند. اگر وصيت و بزرگي باشد، ترديدي نيست و هر كس در جاي داوري و حكومت نشيند، شايسته تر به داوري است. به آنچه رسيدگي اش را به تو سپرده اند، خوب رسيدگي كن، از فاش كردن اسرار و رياست طلبي بپرهيز كه اين ها به نابودي مي كشانند.

گفته اي كه به فارس (ايران) مي روي. برو، خدا نگهدارت باشد و برايت نيكي پيش آورد، اگر خدا بخواهد با ايمني وارد مصر مي شوي. به دوستان من كه مورد اطمينان توست سلام برسان و دستور بده تقواي خداي بزرگ و امانت داري را مراعات كنند. به آنان اعلام كن كه هر كس اسرار ما را فاش سازد در حال جنگ با ماست.

گويد: چون خواندم كه «ان شاءالله با ايمني وارد مصر مي شوي» معناي آن را نفهميدم. به بغداد رفتم. تصميم من آن بود كه به ايران بروم، رفتن به سوي ايران برايم فراهم نشد، به سوي مصر رفتم[و فهميدم كه امام مي دانست من به ايران نخواهم رفت].


پاورقي

[1] أعلام الدين: 313، عدة الداعي: 124 باختلاف يسير، بحارالأنوار 78: 377 ضمن ح 3 و 93: 372 ح 16 و 103: 26 ح 35 قطعة منه، مستدرك الوسائل 13: 29 ح 14650 قطعة منه.

[2] تحف العقول: 367، بحارالأنوار 78: 372.

[3] الخرائج و الجرائح 1: 449 ح 35، اثبات الوصية: 239 بتفاوت يسير، تحف العقول: 365 قطعة منه، كشف الغمة 2: 416، بحارالأنوار 50: 296 ضمن ح 70 و 78: 371 ح 4، مدينة المعاجز 7: 626 ح 93.