بازگشت

التورية (توريه)


[279] -8- الطبرسي: باسناده عن أبي محمد الحسن بن علي العسكري عليهماالسلام أنه قال: قال بعض المخالفين بحضرة الصادق عليه السلام لرجل من الشيعة: ما تقول في العشرة من الصحابة؟

قال: أقول فيهم القول الجميل الذي يحط الله به سيئاتي، و يرفع به درجاتي.

قال السائل: الحمدلله علي ما أنقذني من بغضك، كنت أظنك رافضيا تبغض الصحابة، فقال الرجل: ألا من أبغض واحدا من الصحابة فعليه لعنة الله، قال: لعلك تتأول ما تقول، قل: فمن أبغض العشرة من الصحابة؟

فقال: من أبغض العشرة من الصحابة فعليه لعنة الله و الملائكة و الناس أجمعين، فوثب[الرجل]فقبل رأسه، فقال: اجعلني في حل قذفتك به من الرفض قبل اليوم، قال: أنت في حل و أنت أخي، ثم انصرف السائل، فقال له الصادق عليه السلام: جودت لله درك، لقد عجبت الملائكة من حسن توريتك و تلفظك بما خلصك، و لم تثلم دينك، زاد الله في قلوب مخالفينا غما إلي غم، و حجب عنهم مراد منتحلي مودتنا في تقيتهم.

فقال أصحاب الصادق عليه السلام: يا ابن رسول الله! ما عقلنا من كلام هذا الا موافقته لهذا المتعنت الناصب، فقال الصادق عليه السلام: لئن كنتم لم تفهموا ما عني، فقد فهمناه نحن فقد شكره الله له، ان ولينا الموالي لأوليائنا المعادي لأعدائنا إذا ابتلاه الله بمن يمتحنه من مخالفيه، وفقه لجواب يسلم معه دينه و عرضه، و يعظم الله بالتقية ثوابه، ان صاحبكم هذا قال: من عاب واحدا منهم فعليه لعنة الله، أي من عاب واحدا منهم هو أميرالمؤمنين علي بن أبي طالب عليه السلام، و قال في الثانية: من عابهم و شتمهم فعليه لعنة الله، و قد صدق لأن من عابهم فقد عاب عليا عليه السلام لأنه أحدهم، فإذا لم يعب عليا و لم يذمه، فلم يعبهم جميعا و انما عاب بعضهم.

و لقد كان لحزقيل المؤمن مع قوم فرعون الذين وشوا به إلي فرعون مثل هذه التورية، كان حزقيل يدعوهم إلي توحيد الله و نبوة موسي، و تفضيل محمد رسول الله صلي الله عليه وآله علي جميع رسل الله و خلقه، و تفضيل علي بن أبي طالب عليه السلام و الخيار من الأئمة علي سائر أوصياء النبيين، و إلي البراءة من فرعون، فوشي به واشون إلي فرعون و قالوا: ان حزقيل يدعو إلي مخالفتك، و يعين أعداءك علي مضادتك.

فقال لهم فرعون: ابن عمي و خليفتي علي ملكي و ولي عهدي ان كان قد فعل ما قلتم فقد استحق العذاب علي كفره نعمتي، و ان كنتم عليه كاذبين فقد استحققتم أشد العذاب، لايثاركم الدخول في مساءته.

فجاء بحزقيل و جاء بهم فكاشفوه و قالوا: أن تجحد ربوبية فرعون الملك، و تكفر نعماءه؟

فقال حزقيل: أيها الملك! هل جربت علي كذبا قط؟ قال: لا، قال: فسلهم من ربهم؟

قالوا: فرعون، قال: و من خلقكم؟

قالوا: فرعون هذا، قال: و من رازقكم، الكافل لمعايشكم، و الدافع عنكم مكارهكم؟

قالوا: فرعون هذا، قال حزقيل: أيها الملك فأشهدك و كل من حضرك أن ربهم هو ربي، و خالقهم هو خالقي، و رازقهم هو رازقي، و مصلح معايشهم هو مصلح معايشي، لا رب لي و لا خالق غير ربهم، و خالقهم و رازقهم، و أشهدك و من حضرك أن كل رب و خالق و رازق سوي ربهم و خالقهم و رازقهم فأنا بري ء منه، و من ربوبيته و كافر بإلهيته.

يقول حزقيل هذا و هو يعني أن ربهم هو الله ربي، و لم يقل: ان الذي قالوا هم انه ربهم هو ربي، و خفي هذا المعني علي فرعون و من حضره، و توهموا أنه يقول: فرعون ربي و خالقي و رازقي، فقال لهم: يا رجال السوء! و يا طلاب الفساد في ملكي! و مريدي الفتنة بيني و بين ابن عمي! و هو عضدي، أنتم المستحقون لعذابي لارادتكم فساد أمري و هلاك ابن عمي، و الفت في عضدي، ثم أمر بالأوتاد فجعل في ساق كل واحد منهم وتد وفي صدره وتد، و أمر أصحاب أمشاط الحديد فشقوا بها لحومهم من أبدانهم، فذلك ما قال الله تعالي: (فوقاه الله سيئات ما مكروا) [1] لما وشوا به إلي فرعون ليهلكوه، و حاق بآل فرعون سوء العذاب، و هم الذين وشوا بحزقيل إليه لما أوتد فيهم الأوتاد، و مشط عن أبدانهم لحومهم بالأمشاط. [2] .

توريه [3] .

[279] -8- طبرسي با سند خود از امام حسن عسكري عليه السلام نقل مي كند كه فرمود:

يكي از مخالفان در حضور امام صادق عليه السلام به يكي از شيعيان گفت: چه مي گويي درباره ي آن ده نفر از اصحاب؟

گفت: درباره ي آنان سخن نيك مي گويم كه به سبب آن خداوند گناهانم را مي ريزد و درجاتم را بالا مي برد.

سئوال كننده گفت: خدا را سپاس كه مرا از دشمني با تو نجات داد، من تو را رافضي مي پنداشتم كه صحابه را دشمن مي داري. آن مرد گفت: هر كس يكي از صحابه را دشمن بدارد، لعنت خدا بر او باد.

گفت: نكند در سخن خود تأويل مي كني و قصد ديگري داري؟ بگو، هر كس ده نفر از صحابه را دشمن دارد...

گفت: هر كس ده نفر از صحابه را دشمن بدارد، لعنت خدا و فرشتگان و همه ي مردم بر او باد.

آن مرد برخاست و سر او را بوسيد و گفت: مرا حلال كن، به خاطر نسبت رافضي كه پيش از امروز به تو مي دادم. گفت: تو را حلال كردم، تو برادر مني.

سپس سئوال كننده رفت. امام صادق عليه السلام به آن مرد گفت: خدا خيرت دهد، خوب جواب دادي، فرشتگان هم از توريه ي نيكوي تو و گفتاري كه تو را رهانيد و دينت را خراب نكرد، تعجب كردند.

خداوند، اندوه دل دشمنان ما را بيفزايد و مقصود دوستداران ما را كه از روي تقيه با آنان مي گويند، بر آنان پوشيده دارد.

اصحاب امام صادق عليه السلام گفتند: اي پسر پيامبر خدا، ما از سخن او جز همراهي با آن دشمن ناصبي نفهميديم.

امام صادق عليه السلام فرمود: اگر شما مقصود او را نفهميديد، ما فهميديم؛ خداوند پاداش خير به او دهد. دوست ما كه با دوستانمان دوستي مي كند و با دشمنانمان دشمني، هرگاه خداوند او را دچار يكي از مخالفان كند كه او را امتحان مي كند، او را به جوابي توفيق مي دهد كه با آن دين و آبروي خود را نگه مي دارد و خداوند با تقيه ثواب بسياري به او مي دهد. اين رفيق شما گفت: هر كس يكي از اصحاب را عيب جويي كند، لعنت خدا بر او. مقصودش اين بود كه هر گاه كسي يكي از آنان را كه اميرمؤمنان علي بن ابي طالب عليه السلام است؛ در بار دوم گفت: هر كس كه آنان را عيب جويي كند و دشنام دهد، لعنت خدا بر او باد. راست گفت چون هر كس آنان را عيب جويي كند علي عليه السلام را هم بد گفته است؛ چون او هم يكي از آنان است و اگر علي عليه السلام را بدگويي نكند، همه ي آنان را بدگويي نكرده، بلكه بعضي را بد گفته است.

همين گونه توريه را حزقيل مؤمن با قوم فرعون داشت، كه آنان نزد فرعون از او سخن چيني و بدگويي كردند. حزقيل آنان را به يكتاپرستي و نبوت حضرت موسي و برتر دانستن حضرت محمد رسول خدا صلي الله عليه وآله بر همه ي پيامبران خدا و بندگان او دعوت مي كرد، نيز به برتر دانستن علي بن أبي طالب عليه السلام و امامان نيكو، بر جانشينان پيامبران ديگر و به بيزاري از فرعون دعوت مي كرد دشمنان نزد فرعون بدگويي كردند و گفتند: حزقيل به مخالفت با تو دعوت مي كند و دشمنانت را در مخالفت با تو ياري مي كند.

فرعون به آنان گفت: اگر پسر عمويم و جانشينم بر فرمانروايي و ولي عهدم آنچه را مي گوييد انجام داده باشد، او به خاطر ناسپاسي اش شايسته ي عذاب است و اگر شما به او دروغ بسته باشيد، شما شايسته ي بدترين عذابيد، چون وارد بدگويي از او شده ايد.

حزقيل آمد، آنان را هم فراخواند و با هم روبه رو شدند. گفتند: تو پروردگاري فرعون پادشاه را انكار مي كني و نعمت هايش را ناسپاسي مي كني؟

حزقيل گفت: اي پادشاه! آيا تا به حال از من دروغ شنيده اي؟ گفت: نه. گفت: پس، از اينان بپرس پروردگارشان كيست؟

گفتند: فرعون. گفت: چه كسي شما را آفريده است؟

گفتند: اين فرعون. گفت: چه كسي روزي دهنده ي شماست و عهده دار زندگي تان و برطرف كننده ي ناگواري هايتان است؟

گفتند: همين فرعون.

حزقيل گفت: اي پادشاه! تو را گواه مي گيرم و همه ي حاضران را، كه پروردگار آنان پروردگار من است، آفريدگارشان آفريدگار من است و روزي دهنده ي آنان، روزي رسان من است و سامان بخش زندگي هايشان، سامان بخش كارهاي من است، من پروردگار و خالقي جز پروردگار و خالق و رازق آنان ندارم، تو را و همه ي حاضران را گواه مي گيرم كه از هر پروردگار و آفريدگار و روزي دهنده اي جز پروردگار و آفريدگار و روزي دهنده ي آنان بيزارم و از پروردگاري اش بيزار و خدايي اش را منكرم.

حزقيل اين را مي گفت و مقصودش اين بود كه پروردگارشان «الله»، پروردگار من است و نگفت كه آنچه را آنان گفتند پروردگارشان است، پروردگار من است. اين معني بر فرعون و حاضران پوشيده ماند و پنداشتند كه او مي گويد فرعون پروردگار و خالق و رازق من است.

فرعون به آنان گفت: اي بدمردان! اي فسادجويان در حكومت من، اي فتنه انگيزان ميان من و پسر عمويم كه بازوي من است، شما شايسته ي عذاب منيد، چون خواستيد كار مرا تباه كنيد و پسر عمويم را نابود سازيد و بازويم را از كار اندازيد. سپس دستور داد ميخ هايي آوردند و پاي آنها را به زمين بستند و بر سينه هاشان ميخ زدند و به مأموران شانه هاي آهنين دستور داد كه با آن شانه ها گوشت ها از پيكرهاشان شكافتند. اين همان است كه خداوند فرمود: «پس خداوند او را از بدي هاي نيرنگشان نگه داشت»، چون نزد فرعون از او عيب جويي كردند تا او را هلاك سازند و عذاب بد آل فرعون را فرا گرفت؛ يعني همانان كه از حزقيل نزد او بدگويي كردند، آن گاه كه ميخ ها را بر آنان زد و با شانه ها، گوشت هايشان را از پيكرهايشان شكافت.


پاورقي

[1] غافر: 40 / 45.

[2] الاحتجاج 2: 288 ح 244، التفسير المنسوب إلي الامام العسكري عليه السلام: 355 ح 247، تفسير البرهان 4: 98 ح 3، بحارالأنوار 71: 11 ح 20.

[3] توريه آن است كه انسان از روي تقيه، حرفي بگويد، ولي معناي ديگري از آن قصد كند.