بازگشت

حسن الظن (خوش گماني)


[282] -11- ابن أبي جمهور الأحسائي: حدثني المولي العالم الواعظ وجيه الدين عبدالله بن المولي علاءالدين فتح الله ابن عبدالملك بن فتحان الواعظ، القمي الأصل، القاشاني المسكن، عن جده عبدالملك، عن الشيخ الكامل العلامة خاتمة المجتهدين أبوالعباس أحمد بن فهد، قال: حدثني المولي السيد السعيد العلامة أبوالعز جلال الدين عبدالله بن السعيد المرحوم شرف شاه الحسيني رضي الله عنه، قال: حدثني شيخي الامام العلامة مولانا نصيرالدين علي بن محمد القاشي قدس سره، قال: حدثني السيد جلال الدين بن دار الصخر، قال: حدثني الشيخ الفقيه[نجم الدين أبوالقاسم بن سعيد، قال: حدثني الشيخ الفقيه]مفيدالدين محمد بن الجهم، قال: حدثني المعمر السنبسي، قال:

سمعت من مولاي أبي محمد الحسن العسكري عليه و علي آبائه و ولده أفضل الصلاة و السلام يقول: أحسن ظنك و لو بحجر يطرح الله فيه سره، فتناول نصيبك منه، فقلت: يا ابن رسول الله! و لو بحجر؟

فقال: ألا تنظرون إلي الحجر الأسود. [1] .

[282] -11- ابن ابي جمهور احسايي، از عبدالله بن مولي علاءالدين فتح الله واعظ قمي، از عبدالملك، از احمد بن فهد، از جلال الدين عبدالله بن سعيد شرف شاه حسيني، از نصيرالدين علي بن محمد كاشي، از جلال الدين بن دار الصخر، از محمد بن جهم، از معمر سنبسي نقل مي كند كه گويد:

از مولايم امام حسن عسكري، كه برترين درود و سلام بر او و پدران و فرزندانش باد شنيدم كه مي فرمود:

گمان خودت را نيكو گردان، حتي به يك سنگ، تا خداوند راز خودش را در آن افكند و بهره ي خودت را از آن ببري.

گفتم: اي پسر پيامبر خدا، هر چند به يك سنگ؟

فرمود: آيا به حجرالأسود نمي نگريد؟

[283] -12- الحراني: قال عليه السلام:

من الفواقر التي تقصم الظهر جار ان رأي حسنة أطفأها، و ان رأي سيئة أفشاها. [2] .

[283] -12- حراني نقل مي كند كه امام حسن عسكري عليه السلام فرمود:

از مصيبت هاي كمرشكن، همسايه اي است كه اگر خوبي ببيند، آن را خاموش و پنهان مي كند، اما اگر بدي ببيند، آن را آشكار مي سازد.

[284] -13- ابن حجر الهيثمي: أبومحمد الحسن الخالص، و جعل ابن خلكان هذا هو العسكري، ولد سنة اثنتين و ثلاثين و مائتين، و وقع لبهلول معه أنه رآه و هو صبي يبكي، و الصبيان يلعبون، فظن أنه يتحسر علي ما في أيديهم، فقال:

أشتري لك ما تلعب به؟

فقال عليه السلام: يا قليل العقل! ما للعب خلقنا، فقال له: فلماذا خلقنا؟

قال: للعلم و العبادة: فقال له: من أين لك ذلك؟

قال عليه السلام: من قول الله عزوجل: (أفحسبتم أنما خلقناكم عبثا و أنكم الينا لا ترجعون) [3] .

ثم سأله أن يعظه، فوعظه بأبيات، ثم خر الحسن مغشيا عليه، فلما أفاق قال له: ما نزل بك، و أنت صغير لا ذنب لك؟

فقال عليه السلام: اليك عني يا بهلول! اني رأيت والدتي توقد النار بالحطب الكبار فلا تتقد الا بالصغار، و اني أخشي أن أكون من صغار حطب نار جهنم. [4] .

[284] -13- ابن حجر هيثمي گويد: ابومحمد، حسن خالص (كه ابن خلكان او را همان امام عسكري عليه السلام قرار داده است) در سال 232 به دنيا آمد. بهلول با او برخوردي داشت به اين صورت:

بهلول او را مشاهده كرد در حالي كه كودكي بود و مي گريست و كودكان بازي مي كردند، گمان كرد او حسرت چيزي را مي خورد كه در دست كودكان است.

گفت: آيا چيزي برايت بخرم كه با آن بازي كني؟

فرمود: اي كم عقل، ما براي بازي آفريده نشده ايم.

گفت: پس[ما انسان ها]براي چه خلق شده ايم؟

گفت: براي دانش و پرسش. گفت: اين را از كجا مي گويي؟

فرمود: از قول خداوند متعال: «آيا پنداشتيد شما را بيهوده آفريديم و اين كه به سوي ما بازگردانده نمي شويد؟»

سپس از او درخواست كرد موعظه اش كند. حضرت هم او را با اشعاري پند داد، سپس امام حسن بيهوش افتاد، چون به هوش آمد، به او گفت: تو را چه شد؟ تو كه كودكي بي گناهي؟

فرمود: اي بهلول، دور شو از من! من مادرم را ديدم كه با هيزم هاي بزرگ، آتش مي افروخت. آن ها جز با هيزم هاي كوچك برافروخته نمي شدند. من بيم آن دارم كه از هيزم هاي كوچك آتش دوزخ باشم!

[285] -14- المرعشي التستري: روي الحديث نقلا عن «روض الرياحين» لليافعي بمعني ما تقدم عن «الصواعق» إلي آخر الآية ثم قال:

فقلت: يا بني! أراك حكيما، فعظني و أوجز، فأنشأ يقول:



أري الدنيا تجهز بانطلاق

مشمرة علي قدم و ساق



فلا الدنيا بباقية لحي

و لا حي علي الدنيا بباق



كأن الموت و الحدثان فيها

الي نفس الفتي فرسا سباق



فيا مغرور بالدنيا رويدا

و منها خذ لنفسك بالوثاق [5] .

[285] -14- مرعشي شوشتري حديث را به نقل از «روض الرياحين» يافعي به همان صورتي كه از «صواعق» نقل شده، تا آخر آيه آورده است، سپس گفت:

پسرم، تو را حكيم و فرزانه مي بينم، مرا پندي مختصر بده. حضرت چنين فرمود:

دنيا را مي بينم كه آماده ي كوچ شده و دامن جامه اش را بالا زده است.

نه دنيا براي زنده مي ماند، و نه زنده اي در دنيا باقي است.

گويا مرگ و حادثه ها را در آن، دو اسبند كه به طرف جان جوان مرد مي تازند.

پس از فريفته ي دنيا، آرام و آهسته رو و از دنيا براي خودت عهد و ميثاق بگير.


پاورقي

[1] عوالي اللئالي 1: 24 ح 7، بحارالأنوار 75: 197 ح 14، مستدرك الوسائل 9: 146 ح 10507 عن مجموعة الشهيد.

[2] تحف العقول: 366، بحارالأنوار 78: 372 ح 11.

[3] المؤمنون: 23 / 115.

[4] الصواعق المحرقة: 313، مناقب أهل البيت عليهم السلام: 293.

[5] احقاق الحق 12: 473.