بازگشت

امام در دوران خلافت معتز عباسي


او احمد - يا زبير - پسر متوكل عباسي بود، بعد از آنكه مستعين خود را از خلافت معزول كرد در روز پنج شنبه هفتم محرم سال 252 هجري در سامرا به خلافت رسيد، او بعد از به خلافت رسيدن، دستور قتل خليفه ي گذشته را صادر كرد و در شوال همان سال او را به قتل رسانيد، در زمان حكومت خلفاي بني عباس به جهت كثرت ظلم و جور آنان و اخذ مالياتهاي بسيار، انقلابهاي بسياري در سراسر كشور اسلامي آن دوران صورت مي گرفت، و هر چند گاه فردي در ناحيه اي سر به شورش مي گذاشت.

از طرف ديگر موجودي بيت المال به جهت اسرافكاري هاي آنان رو به كاهش نهاده بود، در بيست و هفتم رجب سال 255 گروهي از لشكريان خواستار دريافت حقوق خود شدند، اما در بيت المال موجودي وجود نداشت، فرماندهان لشكر نزد خليفه رفته و با ضرب و شتم معتز از او خواستار شدند كه خود را از خلافت خلع نمايد، او خود را از خلافت خلع نمود و با مهتدي بالله بيعت كرد. [1] .

پس از اين جريان چند روز غذا و آب به معتز ندادند تا در گذشت، معتز با خلفاي گذشته ي عباسي در يك امر مشترك بود و آن آزار و اذيت علويان و در رأس آنها امام عسكري عليه السلام بود، او امام را در سامرا در تحت مراقبت شديدي قرار داده، و از هيچگونه آزار و اذيت ايشان دريغ ننمود، اما هر كسي را كه براي آن حضرت مي گمارد فريفته حركات و رفتار ايشان



[ صفحه 16]



مي گرديد.

كليني نقل مي كند: بعد از آنكه امام در زندان قرار گرفت صالح بن علي بر صالح بن وصيف كه تدبير امور مملكت را به عهده داشت داخل شد و گفت: چه كنم، دو نفر از شرورترين افراد را بر او گماردم اما هم اكنون در عبادت و نماز و روزه به مرحله ي بالايي رسيده اند، به آنان گفتم: در مورد امام چه مي گوئيد؟ گفتند: چه گوئيم در مورد مردي كه تمامي روز را روزه مي گيرد و تمامي شب را نماز مي گذارد، سخن نگفته و به كاري خود را مشغول نمي سازد، هرگاه بر او نظر افكنيم اندامهايمان مي لرزد، و حالتي عجيب به ما دست مي دهد كه طاقت تحملش را نداريم. [2] .

شيخ مفيد از محمد بن اسماعيل علوي نقل مي كند كه آن حضرت نزد علي بن اوتامش كه كينه اش به اهل بيت و علويان بسيار بود زنداني شده و به او گفته شد: هر كار مي تواني در حق او انجام ده، روزي نگذشته بود كه در برابر حضرت تواضع مي كرد، و به جهت بزرگداشت ايشان چشمانش را به ايشان نمي دوخت، و يكي از شيفتگان ايشان گرديد. [3] .

معتز به اين امور بسنده نكرد تصميم به قتل آن حضرت را گرفت، از اين رو سعيد دربان را امر كرد كه در راه كوفه امام را گرفته و در همانجا ايشان را به قتل برساند، اما امام به او اجازه ي چنين كاري را نداد و او را نفرين كرد و از خدا خواستار مرگ او شد.

اربلي از محمد بن عبدالله روايت مي كند كه گفت: هنگامي كه



[ صفحه 17]



سعيد دربان را امر كرد كه امام را به كوفه ببرد، ابوالهيثم به امام نامه نوشت: فدايت شوم خبري به ما رسيده كه ما را مضطرب و ناراحت ساخته است، امام نوشت: بعد از سه روز فرج و گشايش صورت مي گيرد، و در روز سوم معتز كشته شد. [4] .


پاورقي

[1] البداية و النهاية: 11: 16.

[2] اصول كافي: 1: 512.

[3] ارشاد: 342.

[4] كشف الغمه 2: 206.