بازگشت

امام و فرزند بزرگوارش


امام عسكري عليه السلام همانند پدران بزرگوارش مسئوليت امامت و رهبري جامعه را به عهده داشت و از اين جهت وظائف و مسئوليتهاي خاصي را انجام مي داد، از جهت ديگر آن حضرت پدر آخرين حجت الهي و آنكه زمين را از عدل و داد پر كند نيز بود و مسئوليتهاي خاص ديگري را نيز به عهده داشت، كه مي توان به موارد زير اشاره كرد:

1- پوشيده داشتن ولادت آن حضرت: از آنجا كه فرزند ايشان نابود كننده ي بنيانهاي ظلم و ستم و برپا دارنده ي عدل و قسط شمرده شده بود طاغيان در صدد جلوگيري نمودن از به وجود آمدن ايشان و به شهادت رساندن آن حضرت بودند، از اين رو ولادت آن حضرت به حكمت الهي مخفيانه صورت گرفت حتي حكيمه عمه ي آن حضرت لحظات آخر از اين امر آگاه گرديد.

خود او گويد: در شب نيمه ي شعبان سال 255 امام عسكري عليه السلام نزد من فرستاد و فرمود: اي عمه افطارت را امشب نزد من انجام ده به درستي كه خداوند تو را به وليش و حجت بر خلقش و خليفه ي بعد از من مسرور و



[ صفحه 20]



شادمان مي سازد. [1] .

2- بشارت دادن خواص شيعيان به ولادت آن حضرت: بعد از تولد امام زمان عليه السلام پدر ايشان در ضمن نامه ها يا حضورا بعضي از خواص را از اين امر آگاه مي ساخت.

شيخ صدوق از احمد بن اسحاق بن سعد نقل مي كند كه گفت: شنيدم امام عسكري عليه السلام مي فرمود: سپاس خدائي را سزاست كه مرا از دنيا خارج نساخت تا جانشينم را به من نماياند، كسي كه در اخلاق و خلقتش شبيه ترين فرد به پيامبر خدا است، خداوند او را در حال غيبتش حفظ كرده آنگاه او را آشكار مي سازد و زمين را از عدل و داد لبريز مي كند همانگونه كه از ظلم و ستم لبريز شده است. [2] .

احمد بن اسحاق اشعري گويد: هنگامي كه حجت عليه السلام متولد شد، امام به جدم احمد بن اسحاق با خط خود نامه نوشت و در آن آمده بود: فرزندي براي ما تولد يافته، نزد خودت پوشيده، و از تمامي مردم پنهان باشد، ما اين مطلب را جز به نزديكان و دوستان خاص خود آشكار نمي كنيم، دوست داشتيم تو را نيز آگاه سازيم تا خداوند تو را مسرور و شادمان سازد همانگونه كه ما را بدان مسرور و شادمان ساخت. [3] .

3- نماياندن امام به خواص از شيعيان: سه روز بيشتر از ولادت امام نگذشته بود كه او را بر خواص از شيعيان نماياند و از آنان تعهد گرفت



[ صفحه 21]



كه آن را پوشيده دارند و فرمود: اين مولاي شماست بعد از من و جانشين من مي باشد، و او قائمي است كه انسانها در انتظار او به سر مي برند، و هرگاه زمين از ستم و ظلم لبريز شد قيام كرده و آن را از قسط و عدل پر مي كند. [4] .

احمد بن اسحاق گويد: بر امام عسكري عليه السلام وارد شدم و خواستم از جانشين آن حضرت سؤال كنم، بدون آنكه كلامي را بگويم فرمود: اي احمد بن اسحاق خداوند بزرگ از زمان آدم تا روز قيامت زمينش را از حجت خالي نساخته و نمي سازد، با او بلا از اهل زمين دفع، و با او باران مي بارد، و با او بركات زمين خارج مي گردد، گفتم: اي پسر رسول خدا پس امام و خليفه ي بعد از شما كيست؟

به سرعت برخاسته و داخل اتاق ديگر شد و در حالي كه كودكي زيبارو كه حدود سه سال داشت را بر دوش گرفته بود نزد من آمد و فرمود: اي احمد بن اسحاق اگر بزرگواري تو نزد خدا و محبتهاي او نبود اين كودكم را بر تو نمي نماياندم، او همنام و هم كنيه ي پيامبر است، آنكه زمين را از عدل و داد پر كند در حالي كه از ظلم و ستم پر شده باشد، اي احمد بن اسحاق مثل او در اين امت مثل خضر و ذي القرنين است، به خدا سوگند غيبتي خواهد داشت و تنها كساني از هلاكت نجات مي يابند كه خداوند آنان را بر امامتش ثابت قدم گردانده و براي دعا براي تعجيل در فرج او موفق داشته است.

احمد بن اسحاق گويد: گفتم: اي مولايم آيا نشانه اي هست كه بدان



[ صفحه 22]



قلبم مطمئن گردد، در اين حال كودك با زبان عربي فصيحي فرمود: من باقيمانده ي خدا در زمينش و انتقام گيرنده از دشمنانش هستم، اي احمد بن اسحاق بعد از يقين دنبال چيزي نگرد، احمد بن اسحاق گويد: خرسند خارج شدم.

روز بعد بازگشته و گفتم: اي پسر رسول خدا خرسنديم از اين كه منت گزاري در حقم بسيار شد، روشي كه از خضر و ذي القرنين در او مي باشد كدام طولاني است؟ فرمود: اي احمد طولاني شدن غيبتش، گفتم: اي پسر رسول خدا آيا غيبت او طولاني است؟ فرمود: سوگند به خدا كه چنين است، تا اينكه بيشتر قائلين به او از اين عقيده برگردند، و تنها كساني بر آن پاي بند خواهند ماند كه خداي بزرگ ميثاق ولايت ما را از آنان گرفته باشد، و ايمان را در قلبشان ثبت كرده و آنان را تأييد نموده باشد، اي احمد بن اسحاق اين امري از امور الهي و سري از اسرار آن و از عالم غيب اوست، آنچه به تو عرضه داشتم را بگير و پنهان دار و از شكرگزاران باش تا فردا در بهشت الهي با ما باشي. [5] .

شيخ طوسي از گروهي از شيعيان روايت مي كند كه گويند: حدود چهل نفر بوديم و در منزل امام عسكري عليه السلام گرد آمديم تا از حجت بعد از ايشان پرسش نمائيم، امام بدون آنكه سؤال كنيم فرمود: آمده ايد كه از حجت بعد از من پرسش نمائيد، در اين هنگام كودكي زيبارو كه شبيه ترين فرد به امام عسكري عليه السلام بود را ديديم و امام فرمود: اين امام شما بعد از من است و خليفه و جانشين من بر شماست، از او اطاعت كنيد و بعد از من پراكنده نشويد كه در دينتان هلاك مي گرديد، آگاه باشيد كه بعد از امروز او



[ صفحه 23]



را نخواهيد ديد تا زماني بر او بگذرد، از عثمان بن سعيد آنچه مي گويد بپذيريد، و امرش را اطاعت و سخنش را پذيرا باشيد، او جانشين امام شماست. [6] .

4- تصريح به امامت آن حضرت: شيخ صدوق از موسي بن جعفر بغدادي روايت كرده كه گفت: شنيدم امام عسكري عليه السلام مي فرمايد: گويا شما را مي بينم كه بعد از من در مورد جانشينم اختلاف كرده ايد، آگاه باشيد كسي كه به پيشوايان بعد از پيامبر اعتقاد داشته باشد و فرزند مرا منكر گردد همانند كسي است كه به تمامي پيامبران و رسولان اعتقاد داشته باشد ولي نبوت پيامبر را منكر گردد، در حالي كه منكر پيامبر اسلام همانند كسي است كه تمامي پيامبران الهي را انكار نمايد، چرا كه پيروي كردن از آخرين فرد ما همانند پيروي نمودن از اولين فرد ماست، و انكار كردن آخرين فرد ما همانند انكار اولين فرد ماست، آگاه باشيد براي فرزندم غيبتي است كه تمامي مردم در آن به شك و ترديد دچار مي گردند جز آنكه خداوند ايشان را مصون داشته است. [7] .

بر اين مبنا يعني پوشيده داشتن وجود فرزند بود كه امام عسكري عليه السلام در وصيت نامه اش وصي خود را مادرش معرفي نمود و از امام زمان عليه السلام اصلا نامي نبرد. [8] .

همچنانكه امام صادق عليه السلام براي حفظ جان فرزندش وصيش را منصور دوانيقي و سپس حاكم مدينه معرفي نمود.

همچنين براي حفظ جان فرزندش آن حضرت را همراه مادرش در



[ صفحه 24]



سال 259 يعني يكسال قبل از شهادتش به مكه فرستاد، و حوادث سال بعد را به ايشان خاطرنشان ساخت و وصاياي خود را مطرح نمود. [9] .

5- آماده سازي زمينه ي غيبت: يكي از مهمترين كارهايي كه امام انجام داد آماده سازي زمينه ي غيبت حضرت حجت عليه السلام بود، شيعيان از آغاز اسلام همواره پيامبر و امامشان را در كنار خود ديده مشكلاتشان را با آنان در ميان گذارده و مسائل شرعي شان را سؤال مي نمودند، اما بايد بعد از امام عسكري عليه السلام بدون سرپرستي حاضر در جامعه زندگي كنند، بديهي است كه اين معنا براي شيعيان امري صعب و دشوار است، از اين رو امام عسكري عليه السلام سعي مي كرد با وسائلي شيعيان را آماده ي چنين اوضاعي بنمايد كه مي توان به موارد زير اشاره نمود:

الف - پوشيده ساختن خود: شيعيان از زمان امام هادي عليه السلام به دور بودن امامشان آشنا شده بودند، چرا كه ايشان در شهر سامرا كه حكم پادگان نظامي را داشت قرار داده شده بودند و رفت و آمد با ايشان داراي محذوراتي بود، اين مسأله در مورد امام عسكري عليه السلام شدت بيشتري يافت.

مسعودي گويد: روايت شده كه امام هادي عليه السلام از بسياري از شيعيان خود را پنهان مي كرد، هنگامي كه امامت به امام عسكري عليه السلام رسيد با خواص شيعيان و ديگران از پشت ديوار صحبت مي فرمود جز در زمانهايي كه سوار بر مركب مي شد و به قصر خليفه مي رفت، اين امور از جانب او و پدرش مقدمه اي براي غيبت امام زمان عليه السلام بود تا شيعه بدان



[ صفحه 25]



انس گيرد و غيبت را امري عجيب نپندارد و پوشيده ماندن به صورت عادت درآيد. [10] .

ب - تعيين وكلائي براي شيعيان، هنگامي كه امام در جامعه غائب باشد بايد رابطه ي مردم با ايشان به وسيله ي نائباني انجام پذيرد، كه يا شخصا منصوب شده باشند يا حكم عامي شامل حالشان گردد، از اين رو امام عسكري عليه السلام براي خويش نائباني به مردم معرفي كرد تا مردم به ارتباط با امام به وسيله ي نائبان آشنا شوند.

آن حضرت به احمد بن اسحاق اشعري نامه نوشت و عثمان بن سعيد را نائب امين خود معرفي كرد و مرقوم فرمود: اين ابوعمرو موثق و امين است، مورد وثوق پدرم و من در زندگي و مرگ است، هر چه از طرف من به شما مي گويد از قول من بيان كرده و آنچه از جانب من مي آورد از جانب من آورده است، سخنش را بشنو و اطاعت او را بنما كه او موثق و امين است. [11] .

و به اسحاق بن اسماعيل نوشت: از شهر خارج نشو تا عمرو - كه به خاطر خشنودي من از او، خداوند از او خشنود باشد - را ببيني و بر او سلام نموده و او را بشناسي و او تو را بشناسد، او پاك، امين، عفيف، و نزديك به من و شماست؛ هر چه از مكانهاي مختلف به سوي ما مي آيد به دست او مي رسد تا به ما برساند. [12] .

ج - تأييد بعضي از كتب فقهي و كتب روائي: اصحاب ائمه عليهم السلام



[ صفحه 26]



براي حفظ آثار و روايات وارده از آنان شنيده هاي خود را در مجموعه هايي مي نوشتند كه به آنها «اصل» مي گويند، اغلب اين اصول در زمان امام باقر و امام صادق عليهماالسلام نوشته شد، چرا كه بيشتر روايات و احاديث ما شيعيان از جانب اين دو بزرگوار مي باشد، چون صنعت چاپ در آن زمان نبود اين نسخه ها دست نويس بود و اصحاب از يكديگر گرفته و آن را استنساخ مي نمودند، از طرف ديگر معاندان و دشمنان از اين فرصت استفاده كرده و با هر حيله اي اين اصول را به دست آورده و در آن دخل و تصرف نموده و احاديثي را بر آن اضافه مي كردند، اما از زمان امام رضا عليه السلام به بعد اصحاب اصول را برايشان عرضه كرده و اضافات و زوائد را از آنها حذف مي نمودند، امام عسكري عليه السلام نيز در زمينه تنقيح اين اصول سهم به سزائي داشتند.

كشي از بورق بوشنجاني روايت مي كند كه گفت: به سامرا رفتم و در دستم كتاب يوم و ليلة تأليف «فضل بن شاذان» بود، نزد امام عسكري عليه السلام رسيده و كتاب را به ايشان داده و گفتم: فدايت شوم مي خواستم آن را ببينيد، هنگامي كه امام آن را ديد و تمام نوشته هايش را ملاحظه كرد و فرمود: اين صحيح است شايسته است بدان عمل شود. [13] .

نجاشي از ابوهاشم جعفري نقل مي كند كه گفت: كتاب يوم و ليلة يونس بن عبدالرحمان را به امام عسكري عليه السلام نشان دادم، فرمود: اين كتاب تصنيف كيست، گفتم، يونس مولي آل يقطين، فرمود: خداوند در مقابل هر حرفي نوري در قيامت به او عطا كند. [14] .

سيد بن طاووس در فلاح السائل از احمد بن عبدالله بن خابنه



[ صفحه 27]



روايت كرده كه كتابش را به امام عسكري عليه السلام عرضه كرد امام آن را خواند و فرمود: صحيح است بدان عمل كنيد. [15] .


پاورقي

[1] الغيبة: 141.

[2] كمال الدين: 2: 408.

[3] كمال الدين 2: 433.

[4] كمال الدين: 2: 431.

[5] كمال الدين: 2: 384.

[6] الغيبة: 217.

[7] كمال الدين 2: 409.

[8] كمال الدين 2: 409.

[9] اثبات الوصية: 247.

[10] اثبات الوصية: 262.

[11] الغيبة: 214.

[12] رجال كشي: 481.

[13] رجال كشي: 451.

[14] وسائل الشيعة: 18: 72.

[15] فلاح السائل: 183.