بازگشت

محتوا شناسي


بعضي از مخالفان انتساب تفسير به امام (ع) گفته اند: تفسير مطالبي را دربردارد كه مغاير با باورهاي مسلمانان و موجب هتك حرمت مقدسات ديني است و اين احتمال را مي پرورد كه اين تفسير از غير مسلمانان، جعل شده باشد.

مرحوم بلاغي مواردي را از متن تفسير، برمي شمرد كه چند مورد برجسته ي آن را ياد مي كنيم:

يك. در تفسير آيه شريفه: «و بالوالدين احساناً» (بقره / 82) در ذيل اين حديث پيامبر: «أنا و علي ابوا هذه الامه» روايتي را از امام علي بن موسي الرضا (ع) با بيان زير نقل مي كند: «قال علي بن موسي الرضا (ع): اما يكره احدكم أن ينتفي من أبيه و امه الذين ولداه؟ قالوا بلي قال فليجتهد أن لا ينتفي من ابيه و امه الذين هما افضل من ابوي نفسه. انتهي»

«آيا اگر از پدر و مادر خود كه شما را به دنيا آورده اند، بريده شويد ناخوشايند نيست؟

گفتند: چرا.

فرمود: بكوشيد از پدر و مادري كه از پدر و مادر نسبي هم برترند، فاصله نگيريد.» محمد جواد بلاغي در اين روايت با اشاره به اشكال زير مي نويسد:

«بعضي از معاصران، رساله اي در رد شيخيه نوشته و خرافات شيخيه را در اين كه علي (ع) در قيامت، همسر رسول خداست يادآور شده اند. اين خرافه را بعضي از شيخيه در تأويل حديث پيامبر (ص) «أنا و علي أبوا هذه الامه» گفته اند.

[1] مردم بر اين خرافه مي خنديدند، ولي اين تفسير، كار آنان را آسان كرد. هر گاه اين تفسير، كار را به جايي رساند كه اميرالمؤمنين (ع) را مادر بنامد، براي رسيدن به اين خرافه يك گام بيش باقي نخواهد بود.» [2] .

اينك آيا به راستي روايتي كه در تفسير، نقل شده است از خرافات است؟ مصحح تفسير در پاورقي، در پاسخ اين اشكال، بررسي تفصيلي دارد كه خلاصه آن را ياد مي كنيم:

«ترديدي نيست كه «اب» و «ام» سبب ولادت انسان است و بر آن دو (كلمه) «الابوان» و «الوالدان» اطلاق مي شود.» [3] .

آن گاه به بررسي كلمه «اب» و «ام» در لغت مي پردازد و مي نويسد:

«راغب اصفهاني در مفردات گويد:... هر كس سبب ايجاد، اصلاح و يا ظهور چيزي گردد، «اب» ناميده مي شود و از اين جهت پيامبر پدر مؤمنان، ناميده شد... و پيامبر به علي (ع) فرمود: «أنا و أنت يا علي ابوا هذه الامه» و براي صاحب خانه به دليل تفقد و نوازش او از مهمان «ابو الاضياف» گفته مي شود و به فرمانده لشكر، «ابوالحرب» گفته مي شود. عمو و پدر انسان، «ابوان» ناميده مي شوند. پدر و مادر، پدر بزرگ و مادر بزرگ، نيز «ابوان» ناميده مي شوند. معلم انسان نيز پدر ناميده مي شود...» [4] .

مصحح ياد شده در ادامه مي نويسد:

«نزد شيعه و سني به تواتر ثابت شده است كه پيامبر (ص) فرمود: «انا و علي ابوا هذه الامه». گذشته از برادري ديني علي (ع) و پيامبر (ص)، كه پيامبر (ص) بارها تكرار كرده بودند و روايت متواتر بر آن رسيده است، پيامبر (ص) و علي (ع) در احيا و هدايت امت، همسان بودند. [5] .

دو. از اشكالات ديگري كه مخالفان تفسير مطرح كرده اند، ناهمسازي برخي از مطالب تاريخي تفسير با گفته هاي مورخان و سيره نويسان است.

از جمله در تفسير، چنين نقل شده است:

«مختار در زندان حجاج بود، روزي حجاج او را طلبيد و تهديد به قتل كرد.

مختار گفت: تو هرگز به كشتن من موفق نمي شوي؛ زيرا پيامبر هرگز دروغ نمي گويد. پيامبر فرمود: من آن قدر زنده مي مانم كه 83300 تن از شما را بكشم. حجاج به هر وسيله كه متوسل شد، نتوانست او را بكشد.» [6] .

مورخان اتفاق دارند كه مختار را مصعب كشت و مصعب را عبدالملك به قتل رساند و عبدالملك پس از قتل مصعب، حجاج بن يوسف ثقفي را والي عراق تعيين كرد.

اين نقد را بسياري از مخالفان تفسير، از جمله مرحوم محمد جواد بلاغي، طرح كرده اند.

«به روايت تاريخ، امارت حجاج بر كوفه از سال 75 هـ. ق آغاز شد و قيام مختار به خونخواهي امام ابوعبدالله حسين بن علي (ع) در سال 64 هـ. ق اتفاق افتاد و مختار دو سال پيش از ولايت حجاج، كشته شد.» [7] .

مرحوم مامقاني، در پاسخ گويي از اين نقد، مي نويسد:

«هر چند داستان مختار، با آنچه در تاريخ و كتابهاي سيره آمده، سازگار نيست، ولي دليل بر بي اعتمادي به تفسير نخواهد بود، چون در كافي، روايتي از امام باقر (ع) نقل شده است كه حضرت فرمود:

«يزيد بن معاويه وارد مدينه شد و او قصد حج داشت. [با آن كه يزيد در ايام خلافت به مكه و مدينه نيامد]» [8] .

سه. بعضي از مخالفان تفسير، اظهار كرده اند اين تفسير از سوي غاليان جعل شده است؛ زيرا مطالب آن بر غلو دلالت دارد. در ميان اين صاحب نظران، هاشم معروف الحسني را مي توان نام برد.

اينان نمونه اي خاص از متن تفسير كه دلالت بر غلو كند، ياد نكرده اند. شايد عمده ترين استناد آنان، اين نكته باشد كه مقامات و معجزات اهل بيت در اين تفسير، فراوان نقل شده است.

براي بررسي و سنجش اين ديدگاه، مطالبي را از متن تفسير، ياد مي كنيم:

1. روايتي از امام رضا (ع) نقل كرده است:

«هر كه در حق اميرالمؤمنين (ع) از حد بندگي او تجاوز كند، از مغضوبان و گمراهان است.» [9] .

2. روايتي از اميرالمؤمنين (ع) در موضوع ياد شده، آورده است:

اميرالمؤمنين (ع) فرمود: «در حق ما از حد بندگي (عبوديت) تجاوز نكنيد. هر چه مي خواهيد [از اوصاف ما] بگوييد، ولي مبالغه نكنيد. از غلو مانند غلو نصاري بپرهيزيد، همانا من از غلو بيزارم.» [10] .

3. به امام رضا (ع) گفته شد:

«گروهي از دوستان شما با من هستند و گمان مي كنند همه اوصافي كه شما براي خداوند ياد كرديد، صفات علي (ع) است و او پروردگار جهانهاست.»

چون امام آن را شنيد، پيشانيش برافروخته شد و عرق از آن جاري گرديد و فرمود:

«آيا علي مانند ديگران خورد و نوش و نكاح و... نداشت؟ و نماز گزاري خاشع و خاضع در محضر پروردگار نبود؟ آيا اين اوصاف، صفات خداوند است؟» [11] .

روايات ياد شده، گذشته از اين كه غلو را كفر مي شمارد و اوصاف خداوند را ياد مي كند، در سنخيت و دوري از غلو با روايتهاي «قطعي الصدور» تفاوتي ندارد. از اين روي، نمي توان تفسير را ساخته و پرداخته غاليان دانست.


پاورقي

[1] تفسير امام حسن عسكري (ع) / 341.

[2] بلاغي، محمد جواد، مجله نور علم، دوره دوم، سال 1406، ش1 / 150.

[3] التفسير المنسوب / 331 پاورقي.

[4] همان.

[5] همان.

[6] التفسير المنسوب / 587-589.

[7] بلاغي، محمد جواد، مجله نور علم، دوره دوم، سال 1406، ش 1 / 150.

[8] مامقاني، محمد حسن، تنقيح المقال.

[9] التفسير المنسوب / 50.

[10] همان.

[11] همان / 51-52.