بازگشت

پيوند با ابديت


انسانهاي وارسته با دست يابي به مقام اطاعت و عبادت، از قيد و بند اسارتها و بردگيهاي دروني و بروني رهايي يافته، به قله هاي رفيع عظمت روحي و آزادي حقيقي مي رسند. بندگان راستين حق كه پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و ائمه هدي عليهم السلام در رأس آنها قرار دارند، با ساييدن پيشاني خضوع در برابر قدرت لايزال حضرت باري تعالي به درجاتي از عظمت و شكوه دست مي يابند كه هرگز در مقابل الهه شرك و كفر و مظاهر مادي و رهبران زر و زور و تزوير، ذره اي احساس شكست و تحقير و ترس نمي كنند و به غير از خداوند عالميان فرمانروايي را نمي شناسند و فقط خداوند در منظر آنان بزرگ و غير خدا كوچك مي نمايد و اينجاست كه به ابديت پيوسته و مشمول خطاب خداوندي مي شوند كه: «عبدي اطعني اجعلك مثلي، انا حي لا اموت اجعلك حيا لا تموت، انا غني لا افتقر اجعلك غنيا لا تفتقر، انا مهما اشاء يكون اجعلك مهما تشاء يكون؛ [1] .

بنده ي من! مرا اطاعت كن تا تو را جلوه اي از خودم قرار دهم، من زنده و ابدي هستم تو را نيز زنده و ابدي گردانم، من غني بي نياز هستم تو را نيز غني گردانم، كه نيازمند نباشي، من هر چه بخواهم انجام مي شود تو را نيز چنين قرار دهم كه هر چه بخواهي انجام شود.»

حضرت عسكري عليه السلام نمونه بارزي از چنين بندگان شايسته و ممتاز الهي بود كه خداوند نيز همه چيز را در اختيار او نهاده و مطيعش گردانيده بود. به چند گزارش در اين زمينه توجه كنيد:

1. هنگامي كه آن وجود گرامي را به يك زندانبان خشن و قسي القلب به نام نحرير سپردند، آن مرد ستم پيشه طبق دستور سركردگان خود بر آن حضرت سخت گرفت و از آزار و اذيتش ذره اي فرو گذاري نكرد. همسر نحرير وي را از اين عمل باز داشته و با يادآوري مراتب عبادت، اطاعت و پرهيزگاري امام، شوهرش را از عاقبت شوم اذيت و شكنجه ي حضرت عسكري عليه السلام ترسانيده، پيوسته سعي مي كرد كه از فشارهاي نحرير بر امام عليه السلام بكاهد؛ اما سخنان وي نه تنها در آن زندانبان زشت سيرت هيچ گونه تأثيري نداشت، بلكه وي تصميم گرفت حضرت امام حسن عليه السلام را به قتل برساند. او بعد از اجازه از اربابان ستمگر خود، امام را در «بركة السباع » و در ميان حيوانات درنده و وحشي رها ساخت و هيچ گونه ترديدي نداشت كه آن حضرت به دست حيوانات وحشي كشته خواهد شد؛ اما بعد از لحظاتي به همراه همكارانش مشاهده كرد كه امام عسكري عليه السلام در گوشه اي به نماز ايستاده و حيوانات وحشي گرداگرد حضرت با كمال خضوع و احترام سر به زير انداخته اند. در اينجا بود كه امام را فوراً از آن محل بيرون آوردند و به منزلش بردند. [2] .

در زيارت آن حضرت با اشاره به اين واقعه ي مهم چنين مي خوانيم: «وبالامام الثقة الحسن بن علي عليه السلام الذي طرح للسباع فخلصته من مرابضها؛ [3] .

[خدايا تو را] به حق امام مورد اعتمادت، حضرت حسن بن علي عسكري عليه السلام كه در ميان درندگان افكنده شد و تو او را از ميان حيوانات وحشي نجات دادي.»

2. محمد بن اسماعيل علوي مي گويد: «امام عسكري عليه السلام را زماني در نزد علي بن اوتامش [4] كه يكي از دشمنان سرسخت آل محمد صلي الله عليه وآله بود، زنداني كردند. او مردي زشت خو و بدسيرت [بود] و با خاندان علي عليه السلام عداوتي ديرينه داشت. از طرف خليفه به او دستور داده بودند كه هر چه مي تواند امام عليه السلام را اذيت كند و بر او سختگيري نمايد. اما ابهت، هيبت و جلالت امام عليه السلام و حالات عرفاني و معنوي آن حضرت چنان آن مرد شقاوت پيشه را متحول كرد - بااينكه حضرت عسكري عليه السلام بيش از يك روز در زندان او نبود - كه صورت خود را به احترام حضرتش بر خاك مي نهاد و سر خود را بالا نمي گرفت، و همراهي يك روزه اين مرد با پيشواي يازدهم، رفتار و گفتارش را عوض نمود و حضرت عسكري عليه السلام را در منظر او نيك ترين مردم قرار داد.» [5] .

3. احمد بن خاقان در مورد عظمت روحي و جاذبه ي وصف ناپذير حضرت عسكري عليه السلام مي گويد: «در شهر «سر من راي » هيچ كس از علويان را همچون حسن بن علي بن محمد بن الرضا، نه ديدم و نه شناختم.

در وقار، سكوت، عفاف، بزرگواري و كرامت در ميان خاندانش و نيز در نزد سلطان و تمام بني هاشم همتايي نداشت. از هيچ يك از بني هاشم، سران سپاه، نويسندگان، قاضيان، فقيهان، دبيران، وزيران، فرماندهان و ديگر افراد، درباره ي حسن بن علي سؤالي نكردم، مگر آنكه او را نزد آنان در نهايت بزرگي و ارجمندي يافتم. مقام بلند، سخنان نيك، اطاعت و عبادت و معنويت، احترام در ميان فاميل و ساير بزرگان، از جمله ويژگيهايي بود كه من از زبان آنان در ستايش حسن بن علي شنيدم. بعد از اين، ارزش و مقام وي در نظرم بزرگ آمد و فهميدم كه دوست و دشمن او را به ديده احترام مي نگرند و مي ستايند.» [6] .

و اين همه تكريم و عزت نفس بخاطر عبادت و اطاعت و خضوع آن حضرت در برابر حق بود. همچنان كه خودش فرمود: «ما ترك الحق عزيز الا ذل ولااخذ به ذليل الا عز؛ [7] .

هيچ عزيز [و صاحب شوكتي] از حق فاصله نگرفت، مگر اينكه خوار شد و هيچ خوار [و كوچكي] به حق نپيوست، مگر اينكه عزيز [وگرامي] شد.»


پاورقي

[1] الجواهر السنيه، ص 361.

[2] الارشاد، ج 2، ص 334؛ شمس الضحي، ص 595.

[3] مفتاح الفلاح، ص 176؛ بحارالانوار، ج 83، ص 354.

[4] در كافي نام اين مرد علي بن نارمش ثبت شده است.

[5] كشف الغمه، ج 3، ص 286؛ اصول كافي، باب مولد ابي محمد الحسن بن علي عليه السلام، حديث 8.

[6] الارشاد، ج 2، ص 321؛ اصول كافي، باب زندگاني امام عسكري عليه السلام حديث اول.

[7] تحف العقول، ص 489.