بازگشت

نشسته خون به قلب قطب عالم




شنيدم سامره آماج غم شد

اسير كينه و ظلم و ستم شد



شنيدم سامره شد غرق ماتم

نشسته خون به قلب قطب عالم



دريغا بارگاه عسكريين

امامين همامين شريفين



شده ويران به دست قوم خونخوار

گروه ناجوانمرد ستمكار



روا باشد كه اشك خون بباريم

فغان از سينه و از دل برآريم



دريغا اي دريغا اي دريغا

كه شد آزرده خاطر صاحب ما



همان شيطان پرستاني كه پستند

دل مهدي زهرا را شكستند



فداي ديدگان اشكبارش

به قربان دل خونين و زارش



الا اي خسرو خوبان عالم!

دلت هرگز نگردد خانه ي غم



تو را مي گويم اي محبوب داور!

نگردد خاطرت هرگز مكدر



تو آرام دل ما شيعياني

چراغ افروز بزم عاشقاني



الهي خصم غدارت بميرد

گل رويت غبار غم نگيرد



بيا مولا جهان در انتظار است

بيا مهدي كه دل ها بي قرار است



بيا اي مرد ميدان عدالت!

درآور ريشه ي ظلم و ضلالت



بيا با ذوالفقار مرتضايي

بپاكن پرچم عدل خدايي



بيا با نغمه ي «الله الكبر»

بگير از رو سياهان داد مادر



بيا اي دشمن دنيا پرستان!

فدك را باز بستان از پليدان



بيا آقا كه وقت انتقام است

بيا هنگام شمشير و قيام است



يقين دان «محسن صافي» كه يزدان

زند آتش به جان كينه توزان



4 / 12 / 84 مطابق 24 محرم الحرام 1427 - محسن صافي



[ صفحه 5]