بازگشت

پاسخ به ادعاي بي مورد


قطب راوندي گويد:

در دوران متوكل زني ادعا كرد كه من زينب دختر فاطمه ي زهرا عليهاالسلام مي باشم.

متوكل گفت: از زمان زينب تا به حال سال ها گذشته و تو جواني؟

گفت: رسول خدا صلي الله عليه و آله دست بر سر من كشيد و دعا كرد كه در هر چهل سال جواني من بازگردد.

متوكل مشايخ آل ابوطالب و اولاد عباس و قريش را طلبيد. همه گفتند:او دروغ مي گويد، زينب در فلان سال وفات كرده است.

آن زن گفت: آنها دروغ مي گويند من پنهان بودم، كسي از حال من مطلع نبود اكنون كه ظاهر شدم.

متوكل قسم خورد كه بايد از روي جهت و دليل ادعاي او را باطل كرد.

آنها گفتند: كسي را نزد ابن الرضا بفرست تا او را حاضر كنند، شايد او كلام اين زن را باطل كند.

متوكل آن حضرت را طلبيد، حكايت را به وي گفت.

حضرت فرمود: دروغ مي گويد، زينب در فلان سال وفات كرد.

گفت: اين را گفتند. حجتي بر بطلان قول او بيان كن.

حضرت فرمود: حجت بر بطلان قول او اين است كه گوشت فرزندان فاطمه عليهاالسلام بر درندگان حرام است. او را به جايگاه شيرها بفرستيد. اگر راست مي گويد، نبايد شيرها او را بخورند.

متوكل به آن زن گفت: چه مي گويي؟

گفت: مي خواهد مرا به اين سبب بكشد.

حضرت فرمود: اين ها جماعتي از اولاد فاطمه مي باشند. هر كدام را كه مي خواهي



[ صفحه 30]



بفرست تا اين مطلب بر تو معلوم شود.

راوي گفت: صورت هاي همه در اين وقت تغيير يافت.

بعضي گفتند: چرا حواله بر ديگري مي كند، خودش نمي رود.

متوكل گفت: خود شما نزد درندگان برويد.

پس نردباني نهادند و حضرتش وارد جايگاه درندگان شد و در آنجا نشست. شيرها خدمت آن حضرت آمدند و از روي خضوع سر خود را در پيش روي آن حضرت بر زمين مي نهادند.

آن حضرت دست بر سر آن حيوانات مي ماليد و امر كرد كه كنار روند.

همه آن ها به كناري رفتند و از آن جناب اطاعت مي نمودند.

وزير متوكل گفت: اين كار از روي صواب نيست. آن جناب را زود بطلب تا مردم اين معجزه را از او مشاهده نكنند.

آن جناب را طلبيدند، همين كه آن حضرت پا بر نردبان نهاد شيرها دور آن حضرت جمع شدند و خود را بر لباس آن حضرت مي ماليدند. حضرت اشاره كرد كه برگردند، برگشتند.

حضرتش بالا آمد و فرمود: هر كس گمان مي كند كه اولاد فاطمه عليهاالسلام است. پس وارد اين جايگاه شود.

آن زن گفت: من ادعاي باطل كردم، من دختر فلاني هستم، ناداري و فقر باعث شد كه اين حيله را به كار ببرم.

متوكل گفت: او را نزد شيرها بيفكنيد.

مادر متوكل شفاعت كرد و متوكل او را بخشيد.