بازگشت

سزاي سوگند دروغ


علي بن جعفر گويد: امام هادي عليه السلام شب جمعه به مسجد آمد، نزديك آن ستوني كه مقابل خانه ي فاطمه ي زهرا عليهاالسلام بود نماز خواند. چون امام عليه السلام از نماز فارغ گرديد و براي تعقيب نماز نشست، مردي از اهل بيتش - كه او را معروف مي گفتند و علي بن جعفر و ديگران هم او را مي شناختند - آمد و پهلوي آن بزرگوار نشست و امام را سرزنش كرد و به امام گفت: من نزد شما آمدم و شما به من اجازه نداديد!؟

امام عليه السلام فرمود: شايد تو در موقعي آمده باشي كه امكان نداشته به تو اجازه داده شود؟ من هم كه منزل تو را نمي دانستم، به من خبر رسيده كه تو از من راجع به موضوعي كه سزاوار نبوده، شكايت كردي؟

آن مرد گفت: به خدا قسم! من اين طور عملي را انجام نداده ام، كسي كه اين كار را كرده باشد صاحب اين قبر از او بيزار باشد.

امام هادي عليه السلام فرمود: من فهميدم كه او قسم دروغ خورد، تو از او انتقام بگير، آن شخص فرداي آن روز از دنيا رفت و براي مردم مدينه عبرتي شد.