بازگشت

سخنان حكيمانه


فتح بن يزيد جرجاني گويد: در آن مسافرتي كه امام هادي عليه السلام از مدينه آمد، من هم از پشت سر آن حضرت مي آمدم. در بين راه مي شنيدم كه آن بزرگوار مي فرمود: كسي كه از خدا بترسد مردم از او مي ترسند و كسي كه از خدا اطاعت كند مردم از او اطاعت مي كنند.

من آهسته آهسته رفتم تا به امام رسيدم، سلام كردم، جواب سلام مرا رد كرد. اول سخني كه به من فرمود اين بود:اي فتح! كسي كه خدا را اطاعت كند باكي از



[ صفحه 76]



غضب مخلوقين نخواهد داشت، كسي كه خدا را به غضب آورد بايد يقين كند كه غضب مخلوقين نصيب او خواهد شد.

اي فتح! خدا را نمي توان وصف كرد مگر آن طور كه خودش نفس خود را وصف كرده، كجا وصف كرده مي شود آن كسي كه حواس انسان از درك او عاجزند، قوه ي واهمه ها عاجزند كه به او برسند، قوه ي چشم ها از احاطه به او عاجزند، خدا از آن بزرگ تر است كه وصف كنندگان او را وصف مي كنند، مقام او عالي تر از آن است كه صفت او را شرح بدهند، در عين حال نزديكي دور و در عين حال دوري نزديك است، خدا چگونگي را خلق و معلوم كرده پس نمي شود گفت: خدا چگونه است؟ خدا مكان را خلق كرده، پس نمي توان گفت: خدا در چه مكاني است؟ زيرا خدا پاك و منزه است از اين كه داراي چگونگي بودن و در مكان معلومي باشد.

خدا را كه نمي توان وصف كرد به جاي خود، بلكه كنه و حقيقت رسول خدا صلي الله عليه و اله را هم نمي توان وصف كرد، زيرا كه خداي جليل نام آن حضرت را با نام مبارك خود قرين كرده است. پيامبر خود را در وجوب فرمانبرداري شريك خود نموده است. جزاي آن كسي را كه از پيامبر اطاعت كند، نظير جزاي كسي قرار داده است كه از خدا اطاعت كرده باشد، چنان كه در قرآن فرموده:

(و ما نقموا منه الا أن أغناهم الله و رسوله من فضله). [1] .

«از او كينه ورزي نكردند مگر اين كه خدا و رسول آنان را از فضل خود بي نياز كردند».

همچنين از قول آن اشخاصي كه از پيامبر اطاعت نكردند مي فرمايد:

(يا ليتنا أطعنا الله و أطعنا الرسولا). [2] .

«اي كاش ما خدا و رسول را اطاعت مي كرديم».



[ صفحه 77]



يا اين كه چگونه مي توان آن كسي را وصف كرد كه خداي حكيم اطاعت از او را - يعني امام - با اطاعت پيامبر خود قرين كرده است؟ چنان كه مي فرمايد:

(أطيعوا الله و أطيعوا الرسول و اولي الأمر منكم). [3] .

«خدا و رسول و صاحبان امر (يعني دوازده امام) خود را اطاعت نماييد».

اي فتح! همان طور كه خدا و حجت خدا را نمي توان وصف كرد، همان طور هم آن مؤمني را كه تسليم امر ما باشد نمي توان وصف نمود.

پيامبر ما صلي الله عليه و اله افضل پيامبران است. وصي آن حضرت (يعني علي بن ابي طالب عليهماالسلام) افضل اوصيا است.

حضرتش بعد از سخن طولاني به من فرمود: امر خود را بر اوصيا واگذار كن و تسليم آنان باش.

آن گاه فرمود: اگر هم مي خواهي منصرف شو.

من فرداي آن روز خدمت حضرتش رفتم، سلام كردم، جواب فرمود، گفتم: يابن رسول الله! اجازه مي دهي درباره ي يك موضوعي كه شب گذشته به فكر من رسيده، صحبت كنم؟

فرمود: بپرس و به جواب آن گوش بده! زيرا كسي كه ياد مي دهد با كسي كه ياد مي گيرد در ثواب هدايت شدن شريكند. در نصيحت كردن مأمورند. اما آن موضوعي كه به فكر تو رسيده، اگر امام بخواهد تو را از آن خبر مي دهد، زيرا خدا كسي را غير از پيامبري كه پسنديده باشد از علم غيب آگاه نمي كند و آنچه كه نزد پيامبر باشد نزد امام هم خواهد بود. آنچه را كه پيامبر صلي الله عليه و اله بداند جانشينان او نيز مي دانند.

اي فتح! شايد شيطان بخواهد تو را دچار اشتباه كند، راجع به آنچه كه من براي تو گفتم وسوسه نمايد، تو را نسبت به آن موضوعاتي كه من براي تو شرح دادم دچار شك كند تا تو را از راه راست خدا منحرف نمايد.



[ صفحه 78]



گفتم: من از كجا بدانم كه امام و پيامبر اين طورند؟ يعني علم غيب داشته باشند و اطاعت آنان هم نظير اطاعت خدا واجب باشد اگر اين طور باشد پس آنان هم - نعوذا بالله - خداياني خواهند بود. در صورتي كه آنان مخلوقند، پرورش يافته اند، فرمان بردارند، در مقابل خدا ناچيزند، در برابر خدا به خاك مي افتند.

امام هادي عليه السلام فرمود: وقتي شيطان تو را دچار اين گونه وسوسه ها مي كند، وسوسه هاي او را به وسيله ي آنچه كه من به تو ياد دادم، ريشه كن.

فتح مي گويد: به امام عليه السلام عرض كردم: فدايت شوم! گره از كار من گشودي و وسوسه ي شيطان لعين را براي من كشف كردي، زيرا شيطان اين گونه وسوسه ها را در دل من جاي داد كه شما خدا خواهيد بود.

فتح گويد: امام هادي عليه السلام سجده ي شكر به جاي آورد. شنيدم كه در سجده مي گفت: پروردگارا! من ناچيز براي تو به خاك افتاده ام و فروتني كرده ام.

بعد از آن به من فرمود: اي فتح! نزديك بود كه گمراه شوي، عيبي ندارد، چه بسا هلاك شد آن كه بايد هلاك شود، اگر تو بخواهي خدا تو را مي آمرزد.

فتح گويد: من به جهت اين كه خدا وسوسه هاي شيطان را برايم كشف كرد با خوشحالي خارج شدم.

فتح گويد: من در منزل بعدي خدمت امام هادي عليه السلام رفتم، ديدم آن حضرت به پشتي تكيه كرده و در مقابلش مقداري گندم برشته بود كه آن بزرگوار آنها را مخلوط مي كرد. شيطان مرا وسوسه كرد كه امام نبايد چيزي بخورد و بياشامد.

امام به من فرمود: بنشين، ما هم نظير پيامبرانيم، پيامبران هم مي خوردند و هم مي آشاميدند و در بازار راه مي رفتند، هر جسمي احتياج به غذا دارد مگر خالق اجسام كه واحد و ايجادكننده ي اشياء است و جسم را به وجود مي آورد، شنوا و دانا است پاك و منزه است از آنچه كه ستم كيشان مي گويند. مقام خدا بسيار عالي و بزرگ است.

بعد از آن به من فرمود: اگر بخواهي خدا تو را مي آمرزد.

وقتي كه آن حضرت وارد بغداد شد، اسحاق بن ابراهيم با عده اي از سرلشكران از حضرتش استقبال كرده آن حضرت را ملاقات نمودند.



[ صفحه 79]




پاورقي

[1] سوره ي توبه، آيه ي 75.

[2] سوره ي احزاب، آيه ي 66.

[3] سوره ي نساء، آيه ي 62.