بازگشت

فروتني درندگان


در «ارشاد» شيخ مفيد رحمه الله آمده است:

حضرت امام حسن عسكري عليه السلام را به نحرير سپردند، او بر حضرتش بسيار تنگ گرفت به آن بزرگوار اذيت مي كرد، همسرش او را از خدا و شئامت اين امر مي ترسانيد و جلالت و زهد آن حضرت را وصف مي كرد، ولي به او تأثير نكرد و به دستور خليفه در صدد قتل آن حضرت برآمد.

امام حسن عسكري عليه السلام را به «بركة السباع» ميان درندگان افكند كه طعمه ي آنها گردد. پس از زماني به آن محل نظر كردند، ديدند نور الهي در تجلي است. آن امام عالي مقام مشغول نماز و شيرها در اطراف آن حضرت حلقه زده اند و با كمال تذلل سر به زير انداخته اند.

ناظرين متحير ماندند. او امر كرد كه آن حضرت را خارج نمودند و به منزلش بردند.

و به اين آيت ظاهره و دلالت باهره در زيارت آن حضرت اشاره است كه:

و بالامام الحسن بن علي (عليهماالسلام) الذي طرح للسباع فخلصته من مرابضها، و امتحن بالدواب الصعاب فذللت له مراكبها.

به امام حسن عسكري عليهماالسلام متوسل شدم، آن مولايي كه او را در ميان درندگان افكندند. پس به سلامت او را از محل درندگان بيرون آوردي و ممتحن شد حيوان چموش پس رام كردي براي او سوار شدن را.

همچنين در «ارشاد» شيخ مفيد رحمه الله و كتاب هاي ديگري آمده است:

مستعين بالله خليفه ي عباسي استري داشت پربها كه در حسن و بزرگي جثه بي نظير بود، ولي چموش و سركش بود به حدي كه هيچ يك از امرا قدرت نداشت به آن لگام زند يا سوار آن شود. اتفاقا روزي آن حضرت به ديدن خليفه رفت، از حضرت خواهش نمود كه دهنه بر دهان آن استر زند و گفت: من نمي توانم.



[ صفحه 94]



غرضش از اين كار آن بود كه يا استر رام شود، يا آن كه چموشي كند و آن حضرت را بكشد.

حضرت برخاست و دست مبارك را بر كفل استر گذاشت، آن حيوان به شدت عرق كرد و در نهايت آرامي و تذلل شد. پس حضرت او را زين كردند و لجام بر دهنش زدند و سوار شدند بدون اين كه امتناع كند و قدري در منزل او را راه برد.

خليفه و حاضرين همه از اطاعت و انقياد حيوانات به آن حضرت حيران و متعجب شدند و خليفه استر را به آن حضرت بخشيد.