بازگشت

مردم قم و پناه بردن به پيشواي نور


در زمان امام حسن عسكري عليه السلام شخصي به نام «ابن بغا» بود. او از طاغوت هاي زمان بود و يكي از فرماندهان بني عباس به شمار مي رفت، بسياري از بي گناهان را



[ صفحه 95]



كشت و هرگز از جنايت و ستمگري دريغ نورزيد. متون تاريخي حكايات غريبي از او نقل كرده اند از آن جمله آمده است:

حكام بني عباس او را به قم فرستادند تا مردم قم را گوش مالي دهد. او پيش از ورود به قم به يكي از شهرها رفته بود و با مردم آن شهر جنگيد و بر آن ها مسلط گرديد و سه روز شهر را براي ارتش خود مباح اعلام كرد (!!!)

نوشته اند: تا زمان مأمون از اهل قم ماليات مي گرفتند؛ مالياتي كه گرفتن آن حرام بوده و مي باشد، مقدار مالياتي كه از اهل قم مي گرفتند دو ميليون دينار (معادل دو ميليون رأس گوسفند) بود و ساليانه از آنان گرفته مي شد.

آنان خواسته بودند تا حاكم مركز درآمدشان را برآورد كند و بر اساس آن ماليات بگيرد، آنان پرداخت اين مبلغ را خارج از توان خود اعلام كردند.

روشن است كه تعيين چنين مالياتي از ديگر موارد ستمگري عباسيان بود كه به نام اسلام بر مردم روا مي داشتند.

مأمون از اين كه مردم قم اين گونه برخورد كردند، سخت برآشفت، لذا طاغوتي را فرستاد و آن ظالم عده اي از مردم را كشت و دستور داد از آن سال به بعد هفت ميليون دينار پرداخت كنند.

اين ماجرا گذشت تا اين كه متوكل عباسي در زمان امام حسن عسكري عليه السلام ابن بغا را به قم فرستاد. تمام اين داستان در كتاب هاي تاريخي از جمله در «منتهي الآمال» آمده و از حكايات عبرت آموز است كه قرآن كريم با اشاره به ماجراهايي همانند آن مي فرمايد:

(لقد كان في قصصهم عبرة لأولي الألباب) [1] .

«همانا در حكايات آنان براي خردمندان عبرتي خواهد بود»

بنا به نقل تاريخ، مردم قم به امام حسن عسكري عليه السلام عرض حال نموده و گفتند: اي فرزند رسول خدا! اگر ابن بغا به قم برسد هيچ چيزي را سالم نخواهد گذاشت،



[ صفحه 96]



زيرا با آمدن به شهر قم، مردم را از دم تيغ گذرانده، به نواميس مردم دست اندازي كرده، دارايي هاي مردم را غارت كرده و مزارع را به آتش مي كشد و جز جنايت كار ديگري صورت نمي دهد.

مردم در عرض حال خود از خدمت امام عليه السلام خواستند كه به دادشان برسد.

در روايت ديگري آمده است: حضرت امام حسن عسكري عليه السلام دعايي دارند [2] كه آن را به اهل قم تعليم فرمودند تا بخوانند. اهل قم نيز آن دعا را خواندند.

ابن بغا به قم آمد، ولي پس از توقف مختصري به سرعت از آن عبور كرد، در حالي كه قم بهترين شهري بود كه در مسيرش واقع شده بود، از جاهاي ديگري هم عبور كرد و بسياري از اهالي آن شهرها را كشت و دست به غارتگري زد و آن مردمان هم افراد بيچاره و مظلومي بودند، اما به سراغ اهل بيت عليهم السلام نرفته بودند.

بنابراين، تنها راه نجات بشر توسل به خدا و پيامبر و حب اهل بيت عليهم السلام است كه چنانچه انسان وقتي در اين راه گام نهد، از جمله نجات يافتگان مي شود، چرا كه خدا برترين و قادرترين ياور و سرپرست است و اهل بيت عليهم السلام بهترين راهنما و منجي هستند.

طاليه مغنيه مي نويسد:

منصور دوانقي خودش يك هزار نفر يا بيشتر، از فرزندان علي و فاطمه عليهماالسلام را كشت و ديگر عدد و آمار مقتولين شيعه به دست او به اندازه اي بود كه به شمار در نيامد. [3] .



[ صفحه 97]




پاورقي

[1] سوره ي يوسف، آيه 111.

[2] ظاهرا منظور اين دعاي امام حسن عسكري عليه السلام است «يا كبير كل كبير...» مجمع الدعوات ص 277. چه خوب است كه اين دعا را براي يك بار هم كه شده بخوانيم، تقريبا به اندازه ي دعاي كميل است.

[3] تاريخ تشيع اصفهان: ص 162، به نقل از الشيعه و الحاكمون: ص 150.