كندي فيلسوف و اخترشناس معروف
امام حسن عسكري عليه السلام در جمله اي درخشنده، ژرف و جالب مي فرمايد:
و لو لا محمد صلي الله عليه و اله والأوصياء من بعده كنتم حياري كالبهائم لا تعرفون فرضا من الفرائض و هل يدخل قرية الا من بابها؟
اگر محمد صلي الله عليه و اله و اوصياي بعد از او نبودند، شما اي جهان بشريت! مانند چارپايان، حيران و سرگردان بوديد، هيچ وظيفه اي از وظايف را نمي دانستيد و آيا مي توان وارد شهري جز از دروازه ي آن گرديد؟
يعني اگر پيامبر و جانشينان راستين آن حضرت عليهم السلام نباشند، هيچ ارزش و معرفتي نتيجه ي مطلوب نخواهد داد و هيچ كرداري ثمره ي شايسته نخواهد بخشيد.
سخن امام درباره ي همه آحاد بشر، صادق است و فرقي ميان دانشمند، دانش پژوه و عامي وجود ندارد.
امام حسن عسكري عليه السلام در اين زمينه با ايجاد شبهه در معلومات كندي توانست يك اختلال بزرگ در اندوخته هاي ذهني و شبكه ي فكري او به وجود آورد و او را از هلاك و سقوط نجات بخشد. ما پيش از آن كه به معرفي كندي بپردازيم نخست
[ صفحه 123]
اشتباه اين اخترشناس و فيلسوف بزرگ را مي نگاريم:
ابن شهر آشوب، محدث و تاريخ نگار نامي مي نويسد:
«اسحاق كندي» فيلسوف اسلام و عراق كتابي به نام «تناقض هاي قرآن»! به نگارش آورد، وي مدتي در منزل نشست، گوشه نشيني اختيار كرد و خود را به نوشتن آن مشغول داشت.
روزي برخي از شاگردان او خدمت حضرت امام حسن عسكري عليه السلام شرفياب شدند، هنگامي كه چشم حضرت به وي افتاد فرمود: آيا در ميان شما مردي رشيد وجود ندارد كه گفته هاي استادان «كندي» را پاسخ گويد و او را از اين كار باز دارد.
شاگرد گفت: ما همگي از شاگردان او هستيم، چگونه مي توانيم به اشتباه استاد در اين زمينه يا زمينه ي ديگر اعتراض كنيم؟
امام عليه السلام فرمود: اگر مطلبي را به تو تلقين و تفهيم كنم، مي تواني به او برساني و براي او نقل كني؟
شاگرد گفت: آري.
امام فرمود: از اين جا كه برگشتي به حضور استادت برو و با او به گرمي و محبت رفتار كن، او را كمك كن و هنگامي كه كاملا انس و آشنايي به عمل آمد به او بگو: براي من مسأله اي پيش آمده كه غير از شما كسي شايستگي پاسخ آن را ندارد و آن مسأله اين است كه آيا ممكن است گوينده ي قرآن از گفتار خود معاني و مقاصدي غير از آن معاني كه شما اراده و حس كرده ايد اراده كرده باشد؟
كندي در پاسخ خواهد گفت: بلي، ممكن است چنين منظوري داشته باشد، زيرا كندي مردي است كه هر سخني را بشنود خوب مي فهمد، او مردي هوشمند است.
در اين هنگام به او القاي شبهه كن و بگو: چه مي داني شايد گوينده ي قرآن معاني و مقاصدي غير از آنچه تو مي پنداري اراده كرده باشد و سخنان شما از جايگاه و موضوع اصلي خويش بيرون باشد؟
شاگرد به حضور استاد خود كندي رفت و طبق دستور امام رفتار كرد، با او به ملاطفت و مهرباني عمل نمود تا اين كه زمينه براي طرح مطلب مساعد گشت، پس
[ صفحه 124]
سؤال امام را به همان شيوه مطرح كرد و گفت: آيا ممكن است گوينده اي سخني بگويد و از آن مطلبي اراده كند كه به ذهن خواننده نيايد؟ يعني مقصود گوينده چيزي باشد مغاير با آنچه در ذهن مخاطب است؟
كندي به دقت به سؤال شاگرد گوش داد و گفت: سؤال خود را تكرار كن!
شاگرد سؤال خويش را باز گفت. استاد چون اهل تعقل، تفكر و تدبر بود مدتي در خود فرو رفت، تأمل كرد و گفت: هيچ بعيد نيست امكان دارد چيزي در ذهن گوينده ي سخن باشد كه به ذهن مخاطب نيايد و شنونده از ظاهر كلام گوينده چيزي بفهمد كه خلاف آن را اراده كرده باشد.
استاد كه مي دانست شاگرد او چنين سؤالي را نمي تواند پيش خود مطرح كند و در حد انديشه ي او نيست، رو به شاگرد كرد و گفت: تو را سوگند مي دهم كه حقيقت را به من بگويي، چنين سؤالي از كجا به فكر تو خطور كرد؟
شاگرد گفت: چه ايرادي دارد كه چنين سؤالي به ذهن خود من آمده باشد؟
استاد گفت: نه، تو هنوز زود است كه به چنين سؤالي رسيده باشي، به من بگو اين سؤال را از كجا ياد گرفته اي؟
شاگرد گفت: حقيقت اين است كه حضرت ابومحمد امام حسن عسكري عليه السلام مرا بدين امر رهبري فرمود.
كندي گفت: اكنون واقع امر را گفتي، سپس افزود: چنين سخناني تنها زيبنده ي اين خاندان است.
آن گاه با درك واقعيت و پي بردن به اشتباه خود دستور داد آتشي روشن كردند و آنچه را درباره ي تناقض هاي قرآن به عقيده ي خود به رشته ي تحرير آورده بود، سوزاند.
شايان ذكر است كه اشتباه فوق چيزي از شخصيت بزرگ كندي نمي كاهد، گر چه همه ي دانشمندان و فرهيختگان اولين و آخرين در برابر دانش و علم لدني پيامبران و پيشوايان ديني عليهم السلام قابل سنجش نيستند، چنان كه فرمودند:
لا يقاس بنا أحد.
هيچ كس با ما سنجيده نمي شود.
[ صفحه 125]
و امام حسن عسكري عليه السلام در اين زمينه فرمود:
جهان بشريت بدون وجود پيامبر و امام، حيران و سرگردان است. ولي با اين وجود دانشمندان در مقايسه با ساير مردم بسيار ارجمند، محترم و والا مرتبه اند.
از اين رو كندي از چند جهت شايسته ي احترام است.
1 - امام عليه السلام در عين حالي كه اشتباه او را گوشزد فرمود، وي را ستود، يعني كندي را اهل تفكر، فهم و رايت، هوشمندي، تعقل و ژرف نگري دانست.
كندي با سوزاندن تأليف خود را در اين زمينه، شايد نشانه ي انصاف و تسليم حق شدن او به حساب آيد.
2 - تشيع كندي: يعقوب بن اسحاق كندي كه زاده شده ي حدود 185 هجري است و درگذشت او به اختلاف بين سال هاي 252، 265 به نگارش آمده. و از نظر تاريخ نگاران به چند دليل شيعه است:
الف - كندي در زمان خلافت متوكل عباسي از دربار رانده شد و برخي مورخان سبب اين كار را روح تشيع او دانستند، چرا كه متوكل با شيعه دشمن سرسخت بوده است.
ب - سيد بن طاووس نام او را اسحاق بن يعقوب ضبط كرده و نوشته است: او از دانشمندان اخترشناس شيعه است و در اين علم شهرت دارد، باز مي گويد: آنچه از تأليفات او به ما رسيده و در دانش نجوم است، رساله ي او در اين علم در پنج جزء مي باشد.
ابن نديم در «فهرست» گفته است:
او كه از فرزندان محمد بن اشعث بن قيس به شمار مي رود، فاضل عصر در دانش ها و يگانه ي عصر خويش در نجوم است.
آقا بزرگ تهراني نيز او را در شمار مؤلفان شيعه قلمداد كرده است.
ج - چون كندي در پايتخت و مركز تشيع كوفه ولادت يافته و كوفه وطن پدران و اجداد او بوده، طبعا تحت تأثير روح و محيط قرار گرفته است.
[ صفحه 126]
د - كندي رساله هاي خود را با عباراتي كه شيعه به كار مي برند و از ويژگي هاي آنان به حساب مي رود، ختم كرده است. وي در پايان برخي از رساله ها چنين مي نگارد:
«و الحمدلله رب العالمين و الصلاة علي محمد المصطفي و آله الطاهرين».
و ذيل برخي ديگر نگاشته است:
«و الحمدلله رب العالمين و صلواته علي محمد النبي و آله اجمعين».
اين قبيل تعبيرات را مي توانيم قرينه ي محكمي بر شيعه بودن او قرار دهيم و نيازي به قرائن ديگر نداشته باشيم. [1] .
پاورقي
[1] هيئت و نجوم اسلامي: ج 2، ص 385 تاريخ شمسي اسلام.