نگرشي بر اين روايت
همان گونه كه ملاحظه شد، اين روايت از منشاء خانوادگي «نرجس» و سرگذشت شگفت انگيز زندگي او چيزي نمي گويد و تنها بيانگر اين مطلب است كه آن بانو در خانه دختر امام جواد عليه السلام بود و در همانجا هم حضرت امام حسن عسكري عليه السلام او را ديد و شكوه و عظمت معنوي را در قامت برافراشته و چهره ي پرنجابت و پيشاني بلند او خواند.
اما اين روايت از چگونگي رسيدن او به شهر تاريخي سامرا و به خانه ي جناب حكيمه خاتون ساكت است.
برخي از انديشمندان معاصر، در اين انديشه اند كه ميان دو روايت پيوند دهند، به همين جهت مي گويند:
در روايت نخست، جمله اي كه حضرت امام هادي عليه السلام خطاب به حكيمه مي فرمايد:
«يا بنت رسول الله! خذيها الي منزلك... فانها زوجة أبي محمد و أم القائم.»
دختر پيامبر! او را به خانه ي خود ببر و مقررات دين را به او تعليم كن؛ چرا كه همسر فرزندم حسن عليه السلام و مادر آخرين امام نور «قائم» آل محمد عليهم السلام خواهد بود.
با اين بيان، نرجس عليهاالسلام به خانه ي دختر امام جواد عليه السلام آمد و در آنجا بود كه امام حسن عسكري عليه السلام او را ديد و بدو نگريست، چرا كه همسر او بود.
اما حقيقت اين است كه در روايت دوم واژه هايي به كار رفته است كه با اين تأويل و تفسير نمي سازد. براي نمونه:
حكيمه مي گويد: «كانت لي جارية يقال لها: نرجس» و اين جمله دلالت بر اين مي كند كه نرجس نه در خانه او به عنوان ميهمان كه خدمتگزار بوده و او از موضع سرور و سالار او سخن مي گويد.
[ صفحه 193]
ديگر اين كه مي گويد: «و وهبتها لأبي محمد» اين جمله نيز با جمله ي امام هادي عليه السلام كه در روايت اول آمده است، نمي سازد كه مي فرمايد: «فانها زوجة أبي محمد».