بازگشت

شبهه بداء


برخي روايات تصريح مي كنند كه امام هادي - عليه السلام - مرگ ابوجعفر را به امام حسن عسكري - عليه السلام - تسليت گفت. در اين روايات عباراتي به كار رفته كه «شبهه بداء» را براي عده اي پيش آورده است، لذا آنها را نقل و سپس شبهه را دفع مي كنيم.

1- علي بن محمد از محمد بن اسحاق از ابوهاشم جعفري روايت مي كند كه گفت: پس از وفات ابوجعفر نزد امام علي هادي - عليه السلام - بودم و در اين انديشه بودم كه گويا اين دو - ابوجعفر و امام حسن عسكري - در اين هنگام مانند امام موسي كاظم و اسماعيل فرزندان امام صادق - عليه السلام - هستند و قضيه ي اين دو برادر مانند ماجراي آن دو مي باشد زيرا پس از مرگ ابوجعفر انتظار مي رفت كه امامت، مخصوص امام حسن عسكري باشد. در اين انديشه بودم كه امام هادي - عليه السلام - وارد شد و قبل از آنكه سخني به زبان بياورم فرمود:

«آري اي اباهاشم، پس از مرگ ابوجعفر براي خداوند چنين بداء حاصل



[ صفحه 24]



شد كه امامت ابومحمد را آشكار كند - همانگونه كه با خود، حديث نفس مي كردي - اگر چه حق ستيزان خوش نداشته باشند. ابومحمد فرزندم جانشين پس از من است و دانشي را كه مردم بدان احتياج دارند نزد اوست. [1] .

2- محمد بن يحيي نقل مي كند كه: پس از وفات ابوجعفر خدمت امام هادي - عليه السلام - شرفياب شدم و به او تسليت گفتم. امام حسن عسكري كه نشسته بود گريست، پس پدر بزرگوارشان به ايشان رو كرد و گفت:

«ان الله قد جعل منك خلفا فاحمدا لله [2] ؛ خداوند تو را به جانشيني منصوب نموده است پس خداي را حمد و سپاسگو».

3- محمد بن الحسين بن ابي الخطاب از ابن ابي الصهبان نقل مي كند كه گفت: هنگامي كه ابوجعفر درگذشت براي امام هادي - عليه السلام - كرسي نهادند و ايشان بر آن نشست و امام حسن عسكري در كناري ايستاده بود پس از آنكه از غسل دادن ابوجعفر فارغ شوند امام به فرزندشان امام حسن رو كرده گفتند:

«يا بني احدث لله شكرا فقد احدث فيك امرا.. [3] ؛ فرزندم! خداوند امر نيكي درباره ات اختيار كرده پس تو نيز او را سپاسگو و اداي شكر نما».

در بدو نظر، شايد روايات فوق براي گروهي شبهه ي بداء نسبت به خداوند متعال ايجاد كند در حالي كه محال است براي خداوند بداء - به اين معني - حاصل شود زيرا لازمه اين اعتقاد، نسبت دادن جهل به خداست - منزه و دور است پروردگار ما از اين تصورات و اوهام - ليكن با اندكي تأمل درمي يابيم كه اين روايات، ربطي به مسأله بداء ندارد بلكه تنها مي گويد كه خداوند، امامت معصوم يازدهم را - كه بر عده اي از شيعيان پنهان بود و مي پنداشتند امام،



[ صفحه 25]



ابوجعفر كه صالح بود خواهد بود - براي هدايت شيعيان آشكار نمود.

شيخ بزرگوار آقاي غروي درباره ي روايت فوق توضيحي بدين گونه دارد:

«اين روايات با وضوحي كامل دلالت دارند برآنكه ابوجعفر چندان هم از مقام و منصب امامت دور نبود اگرچه امام حسن عسكري كفه اش مي چربيد و لذا علم ازلي به امامت او تعلق گرفته بود و تقدير چنين بود كه ابوجعفر قبل از برادر فوت كند و علت تامه ي امامت معصوم يازدهم فراهم شود. از روايات چنين برمي آيد كه اين دو برادر مقتضيات و شرائط امامت را دارا بودند. به علاوه آنكه ابوجعفر بزرگتر هم بود كه همين يكي از شرايط امامت نزد شيعيان است و از حضرات معصومين - عليهم السلام - برگرفته شده است» [4] .

به هر حال اين روايات، ربطي به بداء ندارند بلكه از آنها برمي آيد كه خداوند امامت حسن بن علي عسكري - عليهماالسلام - را - كه بر شيعيان پنهان بود - آشكار نمود. و اما گفته ي امام هادي به فرزندشان مبني بر اظهار شكر و سپاس، بخاطر همين آشكار كردن امامت ايشان است نه آنكه امامت پس از آنكه متعلق به ابوجعفر بود به ايشان رسيد تا لازم شود در علم خداوند تبدلي رخ داده باشد كه از امور محال است.


پاورقي

[1] اصول كافي.

[2] الارشاد.

[3] الغيبة شيخ طوسي.

[4] ابوجعفر، محمد بن الامام علي الهادي، ص 13 - 12.