بازگشت

امامت


«امامت» بنياد استواري است براي تحولات سياسي و اجتماعي در اسلام و يكي از مهمترين پايه هايي است كه تمدن انساني، امنيت و آسايش آدمي در



[ صفحه 44]



گرو آن است. در سايه امامت است كه فرصتهاي برابر براي همگان فراهم مي شود و تنها با حضور امام است كه جامعه از زندگي خوب و مطلوبي برخوردار مي گردد و امتيازهاي نژادي و غير آن برطرف مي گردد. تنها امتياز براي افراد در سايه اسلام و امامت و تنها معيار برتري، تقرب به خدا به وسيله اعمال خوب و سود رساندن به مردم است. آن كس برتر است كه نفع او به جامعه اسلامي بيشتر باشد.

امامت - به معني واقعي آن - لطفي است از الطاف خداوند و نسيمي است از رحمانيت پروردگار كه در اينجا به اختصار از آن سخن مي گوييم.

اولا: آنكه عهده دار اين منصب خطير مي گردد بايستي داراي صفات والا و صلاحيتهاي لازمه باشد كه از آن جمله مي توان موارد زير را ياد كرد:

الف - احاطه و تسلط كامل بر احكام دين و امور مذهب تا آنكه عملكرد سياسي او بر مبناي آن باشد.

ب - آگاهي به امور اداري كه مورد نياز امت است.

ج - شناخت كامل نسبت به شيوه هاي كه موجب رشد و شكوفايي اقتصادي امت مي گردد.

د - از خودگذشتگي و همه را به يك چشم ديدن و تفاوت نگذاشتن ميان امت. اميرالمؤمنين پيشاهنگ عدالت اجتماعي در زمين، با فرزندان خود، نوادگان پيامبر اكرم، امام حسن و امام حسين همچون ديگر فرزندان جامعه ي اسلامي رفتار مي كرد و آنان را بيش از ديگران از بهره هاي دنيوي برخوردار نمي ساخت.

ه - شجاعت در اجراي برنامه هاي اسلامي كه با منافع سودجويان، فرصت طلبان و آزمندان ناسازگار است.

و - ملكه ي تقوا و ايمان استواري كه امام را از ارتكاب هر گناهي بازدارد.

ثانيا: وظايف و مسؤوليتهايي كه بر دوش امام قرار دارند عبارتند از:



[ صفحه 45]



الف - نشر و گسترش ايمان به خدا كه امنيت و نيكي بر آن استوار است، جز ايمان به خدا هيچ چيز مانع تجاوز افراد به يكديگر نمي گردد و تنها نگهبان دروني هر كس همين اعتقاد بنيادي است.

ب - گسترش بيداري علمي و فرهنگي و نابود كردن جهل كه اسلام آن را وسيله تباه كننده زندگي ملتها مي داند.

ج - تلاش در جهت رشد و توسعه ي اقتصاد عمومي تا آنكه امت از نكبت فقر و تهيدستي نجات يابد و از پيامدهاي شوم آن در امان باشد.

د - ايجاد و تثبيت امنيت و آرامش براي تمامي افراد جامعه.

ه - از بين بردن هرگونه تبعيض نژادي و ديگر عواملي كه موجب اختلاف، دوگانگي و از هم پاشيدگي جامعه مي شود.

و - ايجاد جامعه اي بالنده كه محبت، برادري و همدلي بر آن حاكم است.

ز - افزايش آزاديهاي عمومي براي افراد جامعه يعني: آزادي عقيده گفتار و كردار؛ زيرا اين گونه آزادي ها از مهمترين حقوق ملي مردم است كه ايجاد و افزايش آنها براي مردم بر امام واجب است.

ح - تحقق بخشيدن به انديشه برابري عادلانه در ميان مردم جامعه و از بين بردن هر گونه پارتي بازي و نورچشمي گري كه موجب فريب و نكوهش، ميان فرزندان امت مي گردد.

اينها پاره اي از وظايف و مسئوليتهاي امام است كه اجرا و تحقق بخشيدن به آنها از او انتظار مي رود.

ثالثا: شيعيان به امامان اهل بيت اعتقاد دارند و آن را بخش مهمي از زندگي عقيدتي خود مي دانند به دلايل زير:

1- نصوص و روايات متواتري از پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - بر لزوم تبعيت از اهل بيت و يگانگي آنان با قرآن - كه كمترين غبار باطل بر دامن آن نمي نشيند - روايت شده است. حضرت ختمي مرتبت - صلي الله عليه و آله -



[ صفحه 46]



فرمودند:

«اني تارك فيكم، ما ان تمسكتم به لن تضلوا بعدي احدهما اعظم من الآخر: كتاب الله؛ حبل ممدود من السماء الي الارض، و عترتي اهل بيتي و لن يفترقا حتي يردا علي الحوض، فانظروا كيف تخلفوني فيهما» [1] .

«من دو چيز گرانبها در ميان شما بجا گذارده ام و تا هنگامي كه بدانها متصل هستيد و آنها را حفظ كرده ايد گمراه نخواهيد شد يكي از ديگري والاتر است «كتاب خدا» ريسماني از آسمان به زمين (كه شما را به ساحت الهي پيوند مي دهد) و «خاندانم» اهل بيتم. و اين دو از يكديگر جدا نمي شوند تا آنكه روز قيامت كنار حوض بر من وارد شوند. پس بنگريد كه حق مرا چگونه در اين دو رعايت مي كنيد».

اين حديث با صراحت امامت و رهبري را از آن خاندان عصمت و طهارت مي داند و آنان را از هر گناه و لغزشي معصوم مي شمارد زيرا پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - آنان را هم پيمان كتاب و هم عرض آن معرفي مي كند. در نتيجه هر انحرافي از آنان در حقيقت دور شدن از كتاب خدا و پشت كردن به آن است.

همچنين پيامبر اكرم آشكارا مي گويد اين دو حجت الهي هرگز از يكديگر جدا نمي شوند تا آنكه بر حضرت در كنار حوض (كوثر) وارد گردند. و باز پيامبر اكرم مي فرمايد:

«انما مثل اهل بيتي فيكم كسفينة نوح من ركبها نجا و من تخلف عنها غرق، و انما مثل اهل بيتي فيكم مثل باب حطة في بني اسرائيل من دخله غفر له...» [2] .

«خاندان من در ميان شما چون كشتي نوح است كه هر كسي سوار آن شود نجات مي يابد و هر كه از آن روگرداند غرق مي شود و اهل بيتم در ميان شما



[ صفحه 47]



مانند در «حطه» براي بني اسرائيل است كه هر كس از آن بگذرد آمرزيده مي شود...».

در اين حديث شريف دعوتي است الزام آور به تمسك به خاندان عصمت و طهارت زيرا اين خاندان ضامن سلامت و نجات ما هستند و هر گونه دوري از آنان گمراهي و تباهي به دنبال دارد.

امام عبدالحسين شرف الدين در توضيح احاديث بالا مي گويد:

«نيك مي داني كه هدف از تشبيه امامان - عليهم السلام - به كشتي نوح آن است كه هر كس در باب دين خود به ايشان چنگ در زند و اصول و فروع آن را از ايشان بياموزد از آتش دوزخ نجات خواهد يافت و هر كس از آن روي گرداند مانند كسي است كه در طوفان نوح به كوه روآورد تا از خواسته و فرمان خداوند در امان ماند، ليكن همانگونه كه او طعمه ي آب شد اين يك نيز - پناه بر خدا - طعمه دوزخ است.

اما تشبيه ائمه به در «حطه» آن است كه خداوند آن در را نمودار و سمبلي از تواضع براي خدا و فروتني در پيشگاه عظمت الهي قرار داده بود و لذا گذر از آن يعني اظهار فروتني و بالنتيجه آموزش و مغفرت پروردگار. اين است وجه تشبيه آنان به در».

ابن حجر پس از آنكه احاديث فوق و مانند آنها را نقل مي كند به بيان مانند بودن آنان به كشتي پرداخته و مي گويد:

«ان من احبهم و عظمهم شكرا لنعمة شرفهم و اخذ بهدي علمائهم نجا من ظلمة المخالفات و من تخلف عن ذلك غرق في بحر كفر النعم، و هلك في مفاوز الطغيان، الي ان قال: و باب حطة - يعني و وجه تشبيههم بباب حطة - ان الله جعل دخول ذلك الباب الذي هو باب اريحا او بيت المقدس من التواضع و الاستغفار سببا للمغفرة، و جعل لهذه الامة مودة اهل البيت سببا لها...» [3] .



[ صفحه 48]



«هر كه ائمه را دوست بدارد و به خاطر شرافت آنان بزرگشان بدارد و از عالمان آنها راهجويي كند از تيرگي مخالفتها رهايي مي يابد و هر كس از اين كار خودداري كند در درياي كفران نعمت غرق مي شود و در بيابانهاي طغيان و سركشي تباه مي گردد - تا آنكه مي گويد - و اما وجه تشبيه آنان به «باب حطه» آن است كه خداوند عبور از اين دروازه را كه دروازه ي «اريحا» يا بيت المقدس بود با تواضع، فروتني و استغفار سبب مغفرت قرار داده بود و امامان، براي اين امت مايه ي آمرزش هستند و خداوند دوستي آنان را وسيله مغفرت قرار داده است».

احاديث متعدد ديگري به مضمون فوق از پيامبر اكرم - صلي الله عليه و آله - مبني بر لزوم محبت اهل بيت روايت شده و حافظان و راويان، آنها را نقل كرده اند و در كتب صحاح گرد آمده است.

اين احاديث هيچ معارض يا ناسخي - اگر اين تعبير درست باشد - ندارد لذا شيعيان آنها را به ديده قبول تلقي كرده و تعبد به آنها را واجب مي دانند.

2- شيعيان به دوستي و ولاي ائمه ي اهل بيت گردن نهاده اند زيرا آنان را نسخه ي منحصر به فرد شرافت و كرامت انساني مي دانند كه در طول تاريخ انساني هرگز مانند آنان پا به عرصه وجود نگذاشته است. در جهان اسلام هيچ كس چون اين خاندان تجسم واقعي اسلام نبوده است و هرگز كسي چون آنان جوانب مختلف اين دين مبين را بيان نكرده است و به راستي تعبير «قرآن ناطق» تنها زيبنده آنان است.

كميت شاعر متعهد شيعي درباره ي آنان چنين مي سرايد:

«امامان، از ستم دور و به بخشش نزديك هستند و پايه هاي استوار احكام دين به شمار مي روند. آنجا كه ديگران راه خطا مي پويند تنها ايشان هستند كه بر جاده ي صواب قرار دارند و اصول اسلام را حفظ مي كنند».

«در گرما گرم جنگ دليراني كارآمد در راه اسلام و نگاهبان اصول آن مي باشند و در زمان تنگدستي، باران رحمت آنان بر مردم مي بارد و پناهگاه



[ صفحه 49]



بيوگان، يتيمان، و بي سرپرستان هستند».

«حاكماني نيرومند و كاردان براي اداره جامعه هستند و درمانگراني شفابخش براي دردهاي ترديد، دو دلي و كجروي».

«گرانمايگان، دادگران در رفتار خود و پذيرندگان كارهاي دشوار از روزگاران گذشته تا كنون برتري خود را بر همگان ثابت كرده و پيشاپيش همه در حركتند...» [4] .

كميت از راستگوترين و متعهدترين مردم است. او پس از نزديك شدن به خاندان عصمت و طهارت و مشاهده ي كمالات نفساني و منش والا و فضائل برجسته ي آنان، شيفته و دلبسته آنان شده «هاشميات» معروف خود را در مدح آنان مي سرايد كه از اشعار جاودانه ي ادبيات به شمار مي رود و بر تارك انديشه اسلامي مي درخشد.

به هر صورت اعتقاد شيعيان به اهل بيت ناشي از عواطف و احساسات صرف نيست بلكه برخاسته از آگاهي عميق و بررسي دقيق حقيقت وجودي آنان است.

3- شيعيان هرگز به رهبري خلفاي اموي و عباسي تن در ندادند زيرا اين حكام دور از ارزشهاي اصيل انساني و اخلاق والاي اسلامي بودند. امت



[ صفحه 50]



مسلمان تحت سلطه ي آنان شاهد انواع ظلم و ستم بودند و دارائيهاي آنان به طرق مختلف به يغما رفت. آنان مي ديدند كه چگونه درآمد جامعه صرف شهوتراني حكام مي گردد و فسق و فجور ميان مسلمانان گسترش مي يابد لذا شيعيان و ديگران براي ايجاد عدالت ميان مردم، دست به قيامهاي مسلحانه مي زدند و با حكومت درگير مي شدند...

در اينجا بحث در باب امامت را به پايان مي بريم.


پاورقي

[1] صحيح ترمذي، ج 2، ص 308.

[2] مجمع الزوائد، ج 9، ص 168. مستدرك حاكم، ج 2، ص 43 و تاريخ بغداد، ج 2، ص 19.

[3] الهاشميات، ص 23 - 22.

[4] الهاشميات بص 23 - 22:



القريبين من ندي و البعيد

ين من الجور في عري الاحكام



و المصيبين باب ما اخطأ النا

س و مرسي قواعد الاسلام



والحماة الكفاة في الحرب ان

لف ضرام و قوده بضرام



و الغيوث الذين ان امحل

الناس فمأوي حواضن الايتام



والولاة الكفاة للامر ان طر

وق اتتنا بمجهض او تمام



والاساة الشفاة للداء ذي

الريبه و المدركين بالاوغام



راجحي الوزن كاملي العدل في

السيرة ملبين بالامور العظام



فضلوا الناس في الحديث حديثا

و قديما في اول القدام.