بازگشت

نامه به يكي از شيعيان (1)


يكي از شيعيان طي نامه اي درباره ي اختلاف شيعه، امام را با خبر كرد و حضرت در پاسخ، نامه اي نگاشت كه بخشي از آن در پايين مي آيد:

«خداوند متعال خردمند را مخاطب مي سازد... مردم درباره ي من چند دسته هستند:

1- گروهي بينا و راه يافته، متمسك به حق، پيوسته به فرع برخاسته از



[ صفحه 88]



اصل نبوت كه كمترين ترديدي درباره ي من ندارند و مرا پناهگاه خود مي دانند.

2- گروهي نيز حق را از اهل آن نگرفته اند و مانند دريانوردي هستند كه با موج زدن آب جابجا مي شوند و با آرامش آن آرام مي گيرند.

3- سومين گروه، اسير دست شيطان شده و بر اثر حسد، اهل حق را انكار كرده به كمك باطل، حق و حقيقت را به كنار مي زنند، آنان را كه به چپ و راست رفته اند واگذار، شبان هنگامي كه مي خواهد گله ي خود را جمع كند از آسانترين شيوه استفاده مي كند. از افشاي اسرار امامت خودداري كن و از قدرت طلبي و رياست جويي بپرهيز كه اين دو آدمي را به هلاكت مي اندازند...» [1] .

امام - عليه السلام - در اين نامه از اختلاف مردم درباره ي امامت ايشان سخن مي گويد و آنان را در سه دسته جاي مي دهد:

الف: گروه مؤمن و بيناي در امور ديني و آگاه به اهداف امامت. اين گروه به امام حسن عسكري مانند پدرانش اعتقاد دارد و كمترين شبهه اي درباره ي امامت ايشان ندارد.

ب: گروه ناتوان و ناآگاه كه بينش ديني ندارد و حق را از اهل آن نگرفته است. اين گروه كه اكثريت قاطع جامعه را تشكيل مي دهد اسير عواطف است و متأثر از جريانات اجتماعي. رنگ پذيري اين گروه زياد است و در برابر حوادث، ياراي ايستادگي ندارد و به رنگ پيشامدها در مي آيد.

ج: گروه منحرف و گمراه از صراط مستقيم كه شيطان بر آنان چيره شده و آنان را از ياد خدا غافل كرده است. اين گروه همانگونه كه با پدران امام سرستيز داشت با حضرت نيز در جنگ است و به اغواي مردم مشغول. سپس امام مخاطب را به استقامت و پايداري فرامي خواند و از انحراف به چپ و راست



[ صفحه 89]



برحذر مي دارد و بر كتمان امر امامت تأكيد مي كند زيرا عباسيان كمر به جنگ و نابودي حضرت و ياران ايشان بسته اند.

در پايان نامه، حضرت از رياست طلبي برحذر مي دارد زيرا موجب هلاكت و نابودي جوينده آن است.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 78، ص 370.