بازگشت

شاعران دربار


«شعر» حربه ي برنده ي آن روزگار بود و شاعران اعضاي اصلي دستگاه تبليغاتي حكومت عباسي به شمار مي رفتند. به دروغ فضائلي را به خلفا و حكام نسبت مي دادند و آنان را برتر از علويان، داعيان توحيد و عدالت اجتماعي كه با حكومت سر ستيز داشتند وانمود مي كردند. عباسيان نيز اين خدمات را فراموش



[ صفحه 192]



نكرده آنان را با عطيه هاي گران و خلعتهاي سنگين مي نواختند. از جمله شاعراني كه از اين خوان يغما بهره ها بردند مي توان افراد زير را نام برد:

1- ابوالشبل البرجمي: ابوالشبل البرجمي كوفي نزد متوكل آمد و او را با قصيده اي سي بيتي ستايش كرد كه مطلع آن چنين بود:

«روي آور كه نيكي روي مي آورد و سخن سهل انگاران و علت جويان را واگذار و به رستگاري يقين داشته باش زيرا رخسار متوكل را ديده اي...!».

متوكل نيز دستور داد به او سي هزار درهم صله دهند. [1] .

2- الصولي: هنگامي كه متوكل براي سه پسر خود: منتصر، معتز و مؤيد بيعت گرفت و بار عام داد تا او را تهنيت گويند، صولي برخاست و قصيده اي سرود كه قسمتي از آن چنين است:

«رشته هاي اسلام با عزت، سرافرازي و پيروزي استوار گشت زيرا خليفه اي از بني هاشم و سه ولي عهد، پاسدار خلافت هستند».

«ماهي گرداگردش سه ماه در چرخشند و مطلعهاي سعد بر يكديگر منطبق گشته اند».

«پدران، آنان را در كنف حمايت دارند و فرزندان در سايه ي لطف آنان به بالاترين مرحله مجد و عزت رسيده اند. وه! چه نيك پدراني و چه نيكو فرزنداني...».

متوكل و هر يك از سه پسرانش به او يكصدهزار درهم صله دادند. [2] .



[ صفحه 193]



3- ابراهيم بن المدبر: از جمله كساني كه از بخششهاي گران خليفه برخوردار شدند ابراهيم بن المدبر بود كه پس از بيماري متوكل و در دوره ي نقاهت، نزدش آمد و قصيده اي تقديم او كرد. در اينجا قسمتي از آن را نقل مي كنيم:

«امروز درخت دين به گل نشست؛ شاخه هايش شاداب و برگانش درخشان شدند. اي رحمت جهانيان و اي فروغ روشنايي جويان، اي حجت خدا كه هدايت و نور با خود آوردي....!» [3] .

آيا با مي خواري، شبهاي گناه آلود، گوش به آلات طرب داشتن و عياشيهاي متوكل رحمتي براي عالميان بود؟! يا ويران كردن آرامگاه ريحانه ي رسول خدا و شكنجه زائران آن مرقد شريف و ارتكاب تمامي محرمات الهي موجب تناوري درخت دين گشت؟!

به هر حال متوكل از اين مديحه خشنود گشت پنجاه هزار درهم به شاعر صله داد و به وزير خود عبيدالله بن يحيي اشاره كرد تا او را ولايتي و كاري بزرگ كه او را سود دهد ببخشد!

4- مروان بن ابي الجنوب:

يكي ديگر از شاعران كه جوايز گرانقدر از خليفه دريافت و در مدح او پيش رفت مروان بن ابي الجنوب بود كه در بخشي از قصيده ي خود چنين متوكل را ستود:

«خلافت مانند نبوت بدون جستجو و به خود بستن به دست آمد. همانگونه كه خداوند نبوت را به پيامبرش بخشيد، خلافت را به متوكل بخشيده است.» [4] .



[ صفحه 194]



هرگز خلافت مانند نبوت نبوده است؛ نبوت رحمت و هدايتي است براي مردم ليكن بر عكس آنان «خلافت» چيزي جز ستم، استبداد، خودكامگي، طغيانگري و دعوي «انا ربكم الاعلي» زدن نبوده است. خداوند خلافت را به او و مانندان او نبخشيد بلكه آن را مخصوص بندگان صالح خود قرار داده است.

به هر حال مروان همچنان قصيده را مي خواند تا آنكه پنجاه هزار درهم صله گرفت.

هنگامي كه متوكل سه پسر خود را به ولايت عهدي انتخاب كرد و براي آنان بيعت گرفت. مروان در قصيده اي آنان را چنين ستود:

«سه پادشه اند: اما «محمد» نور هدايتي است كه خداوند بدان هر كه را بخواهد هدايت مي كند!، و اما «ابوعبدالإله» در تقوا مانند توست (متوكل) و چونان تو بخشش مي كند. «ابراهيم» صاحب فضيلت، عصمت و پناهي است براي مردم، متقي و پيماندار وعد و وعيد خود است، نخستين آنان نور است، دومي هدايت است و سومي رشد و راهيابي است و همگان مهدي و راه يافته هستند» [5] ».

متوكل دستور داد به او 120 هزار درهم، پنجاه پيراهن، استري، اسبي و دراز گوشي صله بدهند.

همين مروان او را در جاي ديگر چنين مي ستايد:

از خدا بيمناكي و به سبب توجه به مسلمين همواره بيداري و چشم برهم نمي نهي ليكن مردم از تو ايمني يافته مي خوابند. اگر هاشم را جز تو فرزندي نبود



[ صفحه 195]



تو به تنهايي او را سربلند كرده بر همگان مقدم مي داشتي» [6] ».

اگر متوكل از خدا انديشه اي داشت، دست به آن جنايات نمي زد. و همه زندگي خود را صرف دلقكان و رقاصان نمي كرد. به هر حال متوكل به اين شاعر مزدور يكصدهزار دينار طلا و نقره صله داد!.

5- بحتري: بحتري اميرالشعراي دوران خود بود و تمام ذوق و توانايي ادبي و هنري خود را براي ستايش متوكل به كار گرفت و صفات والا و فضائل بي شماري به او نسبت داد. ديوان او مملو از اين گونه اشعار است. متوكل نيز او را با عطيه هاي بزرگ و جوايز بسيار نوازش و خشنود كرد.

6- علي بن الجهم:

متوكل اموال زيادي به علي بن الجهم بخشيد و او را به خود نزديك ساخت زيرا نه تنها متوكل را مي ستود بلكه به دشمني اهل بيت برخاسته با زباني گزنده آنان را هجو كرد! و عباسيان را كه جز فرمانروايي جابرانه امتيازي بر علويان نداشتند بر آنان مقدم داشت و آنان را به صفاتي متصف كرد كه به كلي عاري از حقيقت بود.

به همين مختصر در زمينه ي بخشش به شاعران كه از مهمترين وسائل تبليغاتي آن روزگار بشمار مي رفت اكتفا مي كنيم. اين موارد به خوبي نشان مي دهد كه اموال مردم و بيت المال مسلمين چگونه در اختيار خلفا بود و آنان به چه شيوه هاي احمقانه اي آنها را تباه مي كردند بدون اينكه كمترين تلاشي براي بهبود زندگي مردم بكنند يا آنكه براي توسعه ي اقتصاد جامعه گامي بردارند.


پاورقي

[1] الاغاني، ج 14، ص 193، ط دارالكتب المصريه:



اقبلي فالخير مقبل

و اتركي قول المعلل



و ثقي بالنجع اذ ابـ

ـصرت وجه المتوكل.

[2] الاغاني:



اصبحت عري الاسلام و هي منوطة

بالنصر و الاعزار و التأييد



بخليفة من هاشم و ثلاثة

كنفوا الخلافة من ولاة عهود



قمر توالت حوله اقماره

فحففن مطلع سعده بسعود



كنفتهم الاباء و اكتشفت بهم

فسعوا باكرم أنفس وجدود.

[3]



اليوم عاد الدين غض

العود ذو ورق نضير



با رحمة للعالمين

و يا ضياء المستنير



يا حجةالله التي

ظهرت له بهدي و نور.

[4]



كانت خلافت جعفر كنبوة

جاءت بلا طلب و لا بتنحل



وهب الإله الخلافة مثلما

وهب النبوة للنبي المرسل.

[5]



ثلاثة املاك فاما محمد

فنور هدي يهدي به الله من يهدي



و اما ابوعبدالإله فانه

شبيهك في التقوي و يجدي كما تجدي



و ذو الفضل ابراهيم للناس عصمة

تقي، وفي بالوعيد و بالوعد



فاولهم نور و ثانيهم هدي

و ثالثهم رشد و كلهم مهدي.

[6]



تخشي الإله فما تنام عناية

بالمسلمين و كلهم بك نائم



لو لم يكن لهاشم فيما مضي

سلف سواك لقدمت بك هاشم.