بازگشت

توشه هايي از دعا


امام نمايندگان قم را با دعاي زير پربار كرد و از آنان خواست تا در قنوت نمازهاي خود آن را بخوانند تا خداوند اين محنت بزرگ و جانكاه را از آنان برطرف سازد:

«الحمدلله شكرا لنعمائه، و استدعاء لمزيده، و استجلابا لرزقه، و استخلاصا له و به دون غيره و عياذا من كفرانه و الالحاد في عظمته و كبريائه، حمد من يعلم ان ما به من نعمائه فمن عند ربه و ما مسه من عقوبته فبسوء جناية يده و صلي الله علي محمد عبده و رسوله، و خيرته من خلقه، و ذريعة المؤمنين الي رحمته و آله الطاهرين ولاة امره...».

«ستايش خداي را تا شكري بر نعمتهايش، درخواستي براي افزايش آنها، كششي براي روزيش و اخلاصي براي او - و نه ديگري - باشد و پناهي باشد از كفران نعمت و الحاد در عصمت و بزرگيش. ستايش خداي را، ستايش آنكه مي داند هر چه نعمت است از پروردگارش مي باشد و هر چه از عقوبت بدو مي رسد پيامد عمل خودش است و درود خداوند بر محمد، بنده، رسول و برگزيده ي از خلقش و دستاويز مؤمنان به رحمت حق و درود بر خاندان طاهر او و فرمانروايان امرش.

پروردگارا! تو خود به بيش خواهي از خودت دعوتمان كرده اي و دستور داده اي تو را بخوانند و اجابت دعا را از بندگانت تضمين نموده اي و آن كه را از صميم دل به تو رو آورد و قصد درگاه تو كند نااميد نكرده اي و عطا خواهت را دست خالي بازنگردانده اي و آن كه خواستار بخششت گردد سرافكنده نخواهد شد. چه كسي به سويت گام برداشت و تو را نزديك نيافت و چه كسي راهي



[ صفحه 215]



آستانت شد ليكن موانع، او را از ديدارت بازداشتند؟! و چه كسي بر خواسته اش در آستانت پافشاري كرد ليكن از فيض بخشش و درياي كرمت سيراب نشد و چه كسي به كاويدن معدن عطايايي پرداخت اما با گهرهاي گران سنگ بازنگشت؟!.

پروردگارا! با همه وجودم قصد درگاهت كردم و دست خواستارم در بخششت را به صدا درآورد و قلبم با خشوع و زاري تمام تو را نيايش كرد. تو را بهترين شفيع خود به سويت يافتم، قبل از آنكه خواسته اي به ذهنم خطور كند يا در ضميرم واقع شود، آن را مي داني پس بارالها دعايم را به هدف اجابت برسان و خواسته ام را قرين پيروزي كن...».

امام در اين قسمت به ستايش و بزرگداشت خداوند مي پردازد و يكايك نعمتهاي مولا از جمله از اجابت دعاي بندگان را نام مي برد و از محنتها و مصائب شيعيان با زباني زيبا و شاعرانه كه ويژه زبان ائمه ي اهل بيت است بيان مي دارد. به قسمت ديگري از اين دعاي بزرگ گوش فرا داريد:

«اللهم؛ و قد شملنا زيغ الفتن، و استولت علينا غشوة الحيرة و قارعنا الذل و الصغار، و حكم علينا غير المأمونين في دينك و ابتز امورنا معادن الأبن ممن عطل حكمك و سعي في اتلاف عبادك و افساد بلادك....».

«پروردگارا! انحراف فتنه ها ما را فراگرفت و پرده ي حيرت، ما را احاطه كرد و ذلت و خواري در خانه هايمان را كوفت و غير امينان در دينت بر ما حاكم شدند و معادن كينه و نفرت - كه احكامت را تعطيل كردند - سرنوشت ما را در دست گرفتند و در راه نابودي بندگانت و تباهي شهرهايت كمر بستند.

پروردگارا! دستاورد ما پس از تقسيم، تيول آنان شد و امارت و حكمراني از مشورت به تسلط گرويد و پس از برگزيدگي ميراثي براي امت گشتيم، با بهره ي يتيم و بيوه زنان آلات لهو و لعب خريداري شد و اهل ذمه بر مؤمنان با قدرت حكم راندند و فاسق هر قبيله اي به سرپرستي كارهاي آنان



[ صفحه 216]



برخاست. نه بازدارنده اي آنان را از تباهي حفظ مي كند و نه نگهباني به رحمت در آنان مي نگرد و نه ياريگري شكم گرسنه را پر مي كند. لذا آنان پاكباختگاني در آستانه تباهي و اسيراني مسكنت زده و هم پيمانان اندوه و خواري هستند....».

امام بزرگوار در اين بخش، از اوضاع خطير سياسي حاكم در آن عصر سخن مي گويد: شرايط نابسامان، معيارهاي اجتماعي بهم ريخته و واژگون، ارزشها برباد و اعتقادات سست شده است و زيانهاي هولناكي به ملتهاي اسلامي وارد شده است از جمله:

1- گسترش فتنه هاي دهشتناك ميان مسلمانان.

2- خواري و پستي آنان.

3- فرمانروايي سفلگان و جنايتكاران در آن روزگار و حكم دادن جز بدانچه خدا گفته است.

از نمونه هاي بارز سياست آنان موارد زير را مي توان نام برد:

الف: واگذاشتن و تعطيل احكام خداوند.

ب: تبديل في ء و دستاورد مسلمانان به اموال شخصي حكام و كارگزاران آنان.

ج: دارايي بيت المال بجاي آنكه صرف بهبود زندگي يتيمان و دستگيري بيوه زنان شود، در راه خريد آلات لهو و لعب خرج مي شد و - همانطور كه در بحث از سياست مالي حكومت در آن دوران سخن گفتيم - به خنياگران و دلقكان بخشيده مي شد.

د: اكثريت مناصب و خدمات دولتي به اهل ذمه سپرده شده بود و مسلمانان از به دست آوردن آنها محروم بودند.

ه: حكومت عباسي در آن دوران، فاسقان و فاجران را ولايت داده و آنان را بر گرده مسلمانان سوار كرده بود. در نتيجه مسلمين به اسيراني بدل شدند كه



[ صفحه 217]



هيچ حافظي آنان را از تباهي حفظ نمي كرد و هيچ نگهباني آنان را با ديده مهر و رحمت نمي نگريست. از اين فاجعه كه مسلمانان را فراگرفته بود چه چيزي بالاتر است؟.

بخش ديگري از اين دعاي بزرگ را مي خوانيم و در آن با ديده ي تأمل مي نگريم:

«اللهم؛ و قد استحصد زرع الباطل و بلغ نهايته و استحكم عوده، و استجمع طريده و خذرف وليده، و بسق فرعه، و ضرب بجرانه. اللهم؛ فاتح له من الحق حاصدة، تصدع قائمه و تهشم سوقه و تجب سنامه و تجدع مراغمه ليستخفي الباطل بقبح صورته و يظهر الحق بحسن حليته...».

«پروردگارا! كشت باطل به بار نشست و به اوج شكوفايي رسيد و بدنه اش محكم شد و پراكنده اش گرد آمد و ثمرش حاصل شد و شاخه اش بلند شد و در زمين استوار گشت.

پروردگارا! دروگري از حق را فراهم آر تا آن را درو كند و تنه ساقه هايش را بچيند و خورد كند و بلندايش را به زير گيرد و خاك نشينش كند تا باطل با چهره كريهش پنهان گردد و حق با رخسار و زينت نيكويش آشكار شود.

پروردگارا! براي ستم پناهي مگذار جز آنكه ويرانش كني و سپري منه مگر آنكه واژگونش كني و كلامي مجتمع مگذار مگر آنكه پراكنده اش سازي و سپاهي منه مگر آنكه بي مقدارش كني و بلندايي منه جز آنكه با خاك يكسانش كني و پرچم افراشته اي منه مگر آنكه واژگونش كني و سبزه زاري منه جز آنكه تباهش سازي.

پروردگارا! خورشيدش را تيره، نورش را كاسته و ياد و نامش را فراموش شده كن و سرش را به حق بكوب، سپاهيانش را پراكنده كن و در دل خاندانش هراس افكن.

پروردگارا! براي او بقيه اي را مگذار جز آنكه نابودش كني و بنايي منه



[ صفحه 218]



مگر آنكه با خاك برابرش سازي و حلقه پيوندي مگذار جز آنكه آن را بگسلي و سلاحي منه مگر آنكه كندش سازي و مركبي مگذار جز آنكه تباهش كني و علمداري مگذار مگر آنكه سرنگونش سازي.

پروردگارا! يارانش را پس از يكدلي، پراكنده ساز و پس از وحدت كلمه، چندگانه كن و پس از حكمروايي بر امت، سرافكنده ساز...».

اين قسمت از دعا گوياي رنج و اندوه بزرگي است كه از دست حكومت جبارانه ستمگراني كه روش و سنت خدايي را تغيير دادند و زندگي آزادگان را به دوزخي تحمل ناپذير بدل كردند، در سينه حضرت مي جوشد. ايشان با دمي سوزان متوجه درگاه احديت شده و با تضرع از آن آستان خواستار محو آنان از پهنه زمين است و از خداوند مي خواهد سايه اي از آنان نگذارد و عذاب و كيفر خود را بر آنان فرو ريزد و چونان خشكيده كاهي اسير باد صرصر سازد تا بدان وسيله مؤمناني كه تلخي ستم و جور را چشيده اند تشفي خاطر يابند. به بند ديگري از اين دعاي بزرگ گوش مي كنيم:

«و أسفر لنا عن نهار العدل وارناه سرمدا لا ظلمة فيه و نورا لاشوب معه و اهطل علينا ناشئته و انزل علينا بركته و ادل له ممن ناواه و انصره علي من عاداه. اللهم؛ و اظهر الحق و اصبح به في غسق الظلم و بهم الحيرة....».

«روز عدل را بر ما آشكار كن و آن را روزي جاودانه و بي تيرگي قرار ده و آن را فروغي بدون شائبه قرار ده و بركت و بهره آن را بر ما سرازير نما و آن را بر دشمن عدالت، پيروز كن و بر مخالف آن ياري ده.

پروردگارا! حق را آشكار كن و در تيرگي ظلم آن را جلوه گر نما و حيرت را برطرف ساز.

پروردگارا! بدان، دلهاي مرده را زنده و انديشه هاي پراكنده و مختلف را جمع كن و حدود وانهاده را بر پا دار و احكام سست گرفته را استوار كن و گرسنگان را سير كن و تنهاي فرتوت و خسته را آرامش ده، همانگونه كه



[ صفحه 219]



زبانمان را به يادش گويا كردي و دعايت را به ذهنمان خطور دادي و ما را توفيق دادي او را بخواهيم و غافلان را بدان آگاهي دادي و محبت او را در دلمان پايدار ساختي و اميد و حسن ظن در ما به وجود آوردي تا مراسم او را به پا داريم.

پروردگارا! بهترين يقين را درباره ي او به ما عطا كن اي راست كننده گمانهاي نيك و اي برآورنده آرزوهاي ديرين.

پروردگارا! ادعا كنندگان بر تو به دروغ را رسوا كن و خلاف آنچه نوميدان و مأيوسان از رحمت گمان كرده اند آشكار كن.

پروردگارا! ما را سببي از اسبابش، پرچمي از پرچمهايش و پناهگاهي از پناهگاههايش قرار ده. رخسار ما را با جمالش شاداب كن و با ياريش گرامي بدار. نيت ما را خيري قرار ده كه بدان ما را بر او آشكار كني، دشمن شادمان مكن و زخم زبان آنان را از ما دور كن و منتظران فرود آمدن بليه بر ما را به آرزوشان نرسان.

«پروردگارا! تو خود پاكدلي ما را مي داني و مي بيني كه نمي خواهيم كينه آنان را در دل بپرورانيم و خواستار بدي براي آنان باشيم، و چون آنان انديشه هاي پليد به خود راه نمي دهيم...».

امام در اين قسمت براي قائم منتظر - عجل الله تعالي فرجه الشريف - دعا مي كند. كسي كه سياست عدل و انصاف را ميان امت بكار مي گيرد و ظلم و ستم را نابود مي كند و حكم خدا را كه بدان آرزوها برآورده و بندگان و ممالك زنده مي شوند برپا مي دارد.

امام خواستار ياري، موفقيت، استواري و عدم مانع براي اجراي مقاصد قائم منتظر مي گردد. به ادامه سخن امام - عليه السلام - بازگرديم:

«پروردگارا! از درون و عيوب ما صفاتي را بر ما آشكار كردي كه ما را از پيش تاختن براي اجراي دستوراتت بازمي دارد. تويي كه به غير مستحقان



[ صفحه 220]



تفضل مي كني و به خواستاران مي بخشي و احسان مي كني پس به ما بر طبق بزرگي، بخشش، منت و عطايت ببخش كه هر چه بخواهي انجام مي دهي و هر حكمي را اراده كني بكار مي بندي. ما به تو رو مي آوريم و از همه گناهانمان توبه مي كنيم...».

در اين قسمتهاي نوراني از دعا، امام از ناتواني و ضعف روح بشري سخن مي گويد و از سستي در اجراي دستورات الهي، اوامر و نواهي او بيمناك است. ليكن از درگاه حق، بخشش، كرامت و منت خداوندي را طلب مي كند. سپس حضرت از امام عادل چنين سخن مي گويد:

«پروردگارا! دعوتگر به سويت، بنده قائم به قسط تو، نيازمند به رحمت تو و خواهان ياري بر اطاعتت ياري كن. با نعمتهايت او را فراگرفتي و پيراهن كرامت به او پوشاندي و محبت اطاعتت را در دل او انداختي و بر اثر محبت تو جايش در دلها استوار گشت و او را توفيق به پاداشتن اوامرت كه مشركان آن را به فراموشي سپرده بودند، دادي و او را پناه بندگان مظلومت و ياور كسي جز تو ياوري ندارد و زنده كننده ي احكام واگذاشته ي كتابت و استوار كننده ي آنچه از آثار دينت نهان شده بود و زنده كننده سنتهاي پيامبرت - سلام و درود و رحمت بر او باد - قرار دادي.

پروردگارا! او را از تعدي و گزند متجاوزان ايمن گردان و دلهاي مختلف طالبان دين را به وسيله او منور كن و او را در بالاترين مقام ميان قائمان به قسط از تابعان پيامبران قرار ده.

پروردگارا! معاندان، دشمنانش و آنان را كه اميدي به بازگشتشان به محبتت نداري خوار كن و با سنگ دور كننده ات آن را كه خواهان يورش به دينت و خوار كردن آن است بازدار و بر بي فايدگان و بي سوادان خشم گير و بر او منت گذاشته دشمنان دور و نزديكش را سركوب كن...».

امام در اين فقرات، دعاي فراگير خود را متوجه امام زمان مي سازد كه ميان



[ صفحه 221]



مردم بر اساس كتاب خدا و سنت پيامبر حكومت مي كند، از خداوند مي خواهد محبت او را در دلش بيندازد تا براي احياي دين و اقامه شعائر آن بكوشد و او را پناه مظلومان و يار بي كسان قرار دهد و او را از گزند متجاوزان و نيرنگ مكاران حفظ كند. همچنين دعا مي كند تا خداوند هر كه را كه قصد حضرت و دين او كند خوار و نابود سازد.

امام دعا را پي مي گيرند و مي فرمايند:

«پروردگارا! او خود را براي تو آماج دشمنان كرد و در جهت دفاع از مؤمنان با سخاوت از خون خود گذشت و شر مرتدان و متزلزلان را دور ساخت تا آنكه معاصي آشكار را از صحنه خارج كرد و آنچه را عالمان بر خلاف پيمانت كه بايستي آن را آشكار مي كردند، نهان كرده بودند، آشكار نمود و به سوي يكتاپرستي دعوت كرد و از همگان خواست برايت همتايي نگيرند كه فرمانش بالاتر از فرمان تو باشد. در اين راه قلبش شرحه شرحه شد و زهر در كام، پيكار كرد و رنجهايي كشيد كه كسي نكشيده بود و ناهمواريها را بر خود هموار كرد ليكن كسي از مصائب او آگاه نگشت و او هرگز در محبت و دوستيت تغييري نكرد و كوتاه نيامد. پس بارالها! با ياريت او را مؤيد كن و كاستي قدرتش را با توان خود جبران نما و با تأييدات خود او را استوار كن و رحمتش را شامل خستگان نما و از انس او محروممان مكن و مانع از اتمام اصلاحات او در ميان امت اسلامي و گسترش عدالت ميان آنها مشو....».

امام در اين قسمت از دعا به منزلت والا و مرتبه ي بلند حضرت قائم اشاره مي كند، زيرا ايشان در راه تحقق آرمان الهي همه ي رنجها را به جان خريده است و يك تنه بار همگان را به دوش مي كشد و با دشمنان و معاندان اسلام مي ستيزد و براي اصلاحات اجتماعي و عدالت سياسي از هيچ كاري فروگذار نمي كند.

امام همچنان در دنباله دعا مي فرمايند:



[ صفحه 222]



«پروردگارا! او را كرامتي ده و جايگاه بلندش را در روز قيامت بر او آشكار كن و پيامبرت محمد را - صلوات تو بر او و خاندانش باد - با نشان دادن پيروانش و پذيرندگان دعوتش خشنود كن و پاداش او را به سبب آنچه از تلاشهايش در راهت ديده اي افزون كن و او را در همين زندگي به خود نزديك نما و بر ما رحم كن از آنكه با از دست دادنش زورگويان را قدرت بخشي و دست كساني را كه دستانمان بر آنان بود تا از معصيت بازشان داريم باز كني و پس از اجتماع در سايه لطفت پراكنده شويم و از ياريش محروم شويم به هنگام دادخواهي.

پروردگارا! او را از هر گزند حفظ كن و تيرهاي نيرنگ را كه از سوي كينه توزان متوجه او و يارانش مي گردد برطرف كن و يارانش را كه از خانه، خانواده، تجارت، دوستان، شهر و خويشان به سبب پيروي امامت، بريدند و مرارتها كشيدند ياري كن و از گزند، دورشان بدار و پاداشت را بر آنان افزايش ده و با حقيقت آنان، باطل آنان كه خاموشي نورت را مي خواهند نابود كن.

پروردگارا! به وسيله ي آنان تمام نقاط روي زمين را سرشار از عدالت و برابري، فضل و مرحمت كن و بر حسب بخشش و كرامت سپاس آنان را پاسخ ده و از آنچه براي بندگان برگزيده و برپادارندگان قسط از درجات عالي و ثواب در نظر گرفته اي عطا كن كه تويي انجام دهنده ي آنچه خواهي و حاكم آنچه اراده كني» [1] .

در اينجا اين دعاي جليل كه از گنجينه هاي امامان اهل بيت - عليهم السلام - و مراكز انديشه اسلامي است به پايان مي رسد. اين دعا سند مهم و دقيقي است از رنجهايي كه مسلمانان آن روز متحمل مي شدند و حضرت براي آنان حكومتي عادلانه زير نظر امام عادل - عليه السلام - پيش بيني



[ صفحه 223]



مي كند. شايد بتوانم بگويم سندي مهمتر از اين سند و مفيدتر و ارزنده تر براي جامعه نمي شناسم. در اين سند حضرت شرايط حكمراني حاكم عادل را بيان مي كند و اهدافي را كه بايد در جامعه دنبال كند بازمي نمايد. اگر امام - عليه السلام - را جز اين دعاي بزرگ ميراثي نبود به تنهايي گوياي توانايي حيرت انگيز و گستردگي معارف ايشان بود.


پاورقي

[1] مهج الدعوات، ص 67 - 63.