بازگشت

حكومت مهتدي


پس از كودتاي نظامي تركان بر ضد معتز «مهتدي» كه 37 ساله بود به خلافت رسيد. [1] او كينه و دشمني نسبت به اهل بيت - عليهم السلام - را از پدرانش - كه زهر در كامشان كرده بودند و غرق محنتشان ساخته بودند - به ارث برده بود. در اين جا به اختصار از آنچه از اين طاغوت به امام - عليه السلام - رسيد سخن مي گوييم:

بازداشت امام - عليه السلام -: طاغوت عباسي به مأموران خود دستور داد حضرت را بازداشت و زنداني كنند زيرا او تصميم بر قتل حضرت و نابودي شيعيان و پيروان اهل بيت داشت. امام مدتي را در زندان بسر بردند و ابوهاشم جعفري - آن بزرگوار حقگو - همراه ايشان بود. روزي حضرت به او گفت: «اي ابوهاشم! اين طاغوت مي خواست امشب مرا بكشد اما زندگيش را تباه كرد، اينك پسري ندارم و خداوند به زودي پسري نصيبم خواهد كرد» [2] .

يكي از شيعيان به امام نگاشت: «خبردار شده ايم كه او - مهتدي - شيعيان شما را تهديد كرده و گفته است: به خدا قسم آنان را از صفحه روزگار محو



[ صفحه 266]



خواهم كرد».

حضرت پاسخ دادند: «عمر او كوتاهتر از اين حرفهاست از امروز تا پنج روز بشمار، در روز ششم پس از خفت و خواري بسياري كه به او خواهد رسيد كشته خواهد شد».

اين پيشگويي به همان صورت محقق گشت. [3] .

هلاكت مهتدي: تركان از مهتدي متنفر شدند و بر او شوريدند و شبانه با خنجرهايشان به او حمله كردند. نخستين كسي كه به او زخم زد پسر عموي سردار ترك «لبايكيال» بود كه با خنجر رگهاي گردن او را دريد و خون جستن كرد. او كه مست بود پيش آمد و شروع به مكيدن خون خليفه كرد تا آنكه سيراب شد. فرداي آن شب به دوستانش گفت: «از خون مهتدي سيراب شدم همانطور كه امروز از شراب سيراب شدم!» [4] بدين گونه زندگي مهتدي - كه كمر دشمني با اهل بيت و شيعيان را بسته بود - به پايان رسيد.


پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 4، ص 124.

[2] مهج الدعوات، ص 274.

[3] مهج الدعوات، ص 274.

[4] مروج الذهب، ج 4، ص 127.