بازگشت

نامه ي حضرت در جواب يكي از شيعيان كه از اختلاف شيعه درباره ي حضرت شكايت كرده بود


«انما خاطب الله العاقل و الناس في علي طبقات: المستبصر علي سبيل نجاة، مستمسك بالحق متعلق بفرع الاصل غير شاك و لا مرتاب، لايجد عني ملجأ و طبقة لم تأخذ الحق من أهله فهم كراكب البحر يموج عند موجه و يسكن عند سكونه و طبقة استحوذ عليهم الشيطان شأنهم الرد علي أهل الحق و دفع الحق بالباطل حسدا من عند أنفسهم فدع من ذهب يمينا و شمالا فان الراعي اذا أراد أن يجمع غنمه جمعها بأهون سعي و اياك و الاذاعة و طلب الرئاسة فانهما يدعوان الي الهلكة». [1] .

«به درستي كه خدا، خردمند را مورد خطاب قرار داده است مردم درباره ي من سه دسته اند: 1 - شخص بابصيرت كه در راه نجات است به حقيقت و واقعيت چنگ زده است، به شاخه اي از اصل آويخته شك و شبهه اي ندارد و جز من پناهي ندارد.

2 - گروهي هستند كه جوياي حق و حقيقت مي باشند ولي از راه تعيين شده وارد نشده اند، حكايت آنان حكايت كسي است كه در كشتي در دريا سير مي نمايد، هنگام موج دريا او هم در حركت است و هنگام آرامش آن او نيز بي حركت است.

3 - گروهي هستند كه شيطان بر آنان تسلط پيدا كرده است، كار آنها برگرداندن مردم از حقيقت است و از روي حسدي كه درون خود دارند با سخنان باطل حق را پنهان مي نمايند، كاري به كار كساني كه زيربار حقيقت نمي روند نداشته باش، اگر خدا مي خواست با زور مردم را به راه راست بياورد آسان بود. از فاش نمودن اسرار ما و طلب رياست بپرهيز كه اين دو انسان را به هلاكت مي رسانند.

نامه هايي ديگر از حضرت نقل شده كه از ذكر آنها خودداري مي نمايم.



[ صفحه 301]




پاورقي

[1] همان، ح 4.