بازگشت

ابراهيم بن محمد بن فارس نيشابوري


شيخ رحمه الله او را از اصحاب امام هادي و امام حسن عسكري عليهماالسلام شمرده است. [1] .

مرحوم قزويني از كتاب اثباة الهداة شيخ حر عاملي و وي از كتاب اثبات الرجعة نقل كرده كه ابراهيم بن محمد بن فارس نيشابوري گفته: والي عمرو بن عوف مردي بود قسي القلب و در كشتن شيعيان حرص عجيبي داشت زماني كه همت گماشت مرا به قتل برساند به من خبر رسيد ترس زيادي بر من مستولي شد با بستگان و دوستانم وداع كردم و به خانه ي امام حسن عسكري عليه السلام رفتم تا با وي وداع كنم و مي خواستم فرار كنم.

وقتي كه خدمت حضرت شرفياب شدم ديدم نوجواني كنار حضرت نشسته صورتش مانند ماه شب چهارده مي درخشد از نور روي او تعجب نمودم كه نزديك بود ترسي كه بر من عارض شده بود فراموش كنم آن نوجوان به من فرمود: اي ابراهيم! فرار نكن زيرا خداي تبارك و تعالي شر او را از تو دفع مي نمايد.

از آنچه در خاطر من گذشت خبر داد تعجبم زيادتر گرديد. به حضرت عرض كردم: اي سيدم خدا مرا فدايت گرداند اين كيست؟ فرمود: اين پسرم و جانشين من است و اين همان كسي است كه غيبتي طولاني دارد، و بعد از اينكه زمين پر از جور و ظلم شده باشد ظاهر مي گردد و آن را پر از عدل و داد مي نمايد.

نام او را از امام عسكري عليه السلام پرسيدم، فرمود: او همنام و هم كنيه ي رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم است براي كسي حلال نيست كه او را با نام و يا كنيه ياد نمايد تا وقتي كه خدا دولت و سلطنت او را آشكار نمايد. اي ابراهيم! آنچه را امروز از ما ديدي يا شنيدي كتمان كن



[ صفحه 306]



مگر براي كساني كه صلاحيت دارند نزد آنان اظهار شود. پس بر آن دو بزرگوار و پدران ايشان صلوات فرستادم و به آنچه از صاحب الامر عليه السلام شنيده بودم اطمينان داشتم از اين جهت شادمان و از فضل خدا شاكر بيرون آمدم.

پس از آن عمويم علي بن فارس به من مژده داد كه معتمد برادرش احمد را فرستاده تا عمرو بن عوف را بكشد، احمد او را در همان روز دستگير و پاره پاره نمود. [2] .


پاورقي

[1] معجم رجال الحديث، ج 1، ص 286.

[2] الامام الحسن العسكري من المهد الي اللحد، ص 55 و 56.