بازگشت

مذمت علماي درباري و فلسفه و تصوف


مرحوم قزويني روايتي را چنين نقل نموده است: امام عسكري عليه السلام اباهاشم جعفري را طرف خطاب قرار داد و فرمود:

«يا أباهاشم! سيأتي زمان علي الناس وجوههم ضاحكة مستبشرة و قلوبهم مظلمة منكدرة السنة فيهم بدعة و البدعة فيهم سنة المؤمن بينهم محقر و الفاسق بينهم موقر امرائهم جاهلون جائرون و علماؤهم في أبواب الظلمة سائرون أغنياؤهم يسرقون زاد الفقراء و أصاغرهم يتقدمون علي الكبراء و كل جاهل عندهم خبير و كل محيل عندهم فقير لا يميزون بين المخلص و المرتاب و لا يعرفون الضأن من الذئاب علماؤهم شرار خلق الله علي وجه الارض لانهم يميلون الي الفلسفة و التصوف و أيم الله انهم من أهل العدول و التحرف.

يبالغون في حب مخالفينا و يضلون شيعتنا و موالينا فان نالوا منصبا لم يشبعوا عن الرشا و ان خذلوا عبدوا الله علي الرياء.

ألا انهم قطاع طريق المؤمنين و الدعاة الي نحلة الملحدين فمن أدركهم فليحذرهم



[ صفحه 311]



و ليصن دينه و ايمانه». ثم قال: «يا أباهاشم! هذا ما حدثني أبي عن آبائه عن جعفر بن محمد عليهم السلام و هو من أسرارنا فاكتمه الا عن أهله». [1] .

«اي ابوهاشم! زود است بر مردم زماني بيايد كه چهره هاي آنان خندان و بشاش ولي دل هاي آنان تاريك و كدر باشد، سنت (روش پيامبر و ائمه و احاديث ايشان) نزد آنان بدعت، و بدعت در ميان آنان سنت است. شخص مؤمن در ميان آنان حقير و بي احترام، و فاسق در ميانشان بزرگ و محترم است. فرمانروايان آنان نادان و ستمگر و علماي ايشان درباري ستمگرانند.

ثروتمندان آنان توشه ي مستمندان را مي دزدند، خردسالان آنان بر بزرگسالان مقدم مي گردند، هر ناداني نزد آنان از اهل خبره به شمار مي آيد، و هر حيله گري [2] نزد آنان فقير شناخته مي شود. انسان هاي باايمان را از آدم هايي كه در شك و ترديدند تشخيص نمي دهند و گوسفند را از گرگ تميز نمي دهند.

علماي آنان شرورترين آفريده هاي خدا در روي زمينند، بدان جهت كه مايل به فلسفه و تصوف مي باشند، به خدا سوگند كه آنان از راه حق منحرف هستند و براي درآمد زندگي دست و پا مي زنند.

در دوستي مخالفان ما مبالغه مي كنند و شيعيان و دوستان ما را گمراه مي نمايند، اگر به منصبي دست يافتند از گرفتن رشوه سير نمي گردند و اگر خوار و ذليل شدند خدا را از روي ريا عبادت مي كنند.

آگاه باشيد اين علما (با اوصافي كه ذكر شد) قطاع الطريق مؤمنانند (دين مومنين را از ايشان مي گيرند) و مبلغين الحاد و بي ديني مي باشند، هر كس آنها را درك نمود از آنها برحذر باشد و دين و ايمانش را حفظ نمايد».

پس حضرت فرمود: «اي ابوهاشم! آنچه گفتم پدرم از پدرانش از جعفر بن محمد عليهم السلام به من خبر داده و اين از اسرار ما مي باشد پس آن را كتمان كن مگر از اهلش».



[ صفحه 312]




پاورقي

[1] همان، ص 132 و 133.

[2] براي «محيل» معنايي مناسب پيدا نكردم.