بازگشت

نام مادر


درباره ي نام مادر حضرت ميان مورخان اختلاف است؛ برخي او را سليل خوانده اند [1] و برخي ديگر نامش را حديث گفته اند و دسته اي ديگر او را سوسن مي شناسند.

در اصول كافي آمده است كه حضرت عسكري عليه السلام در ماه ربيع الاول سال 232 متولد شده است و مادرش ام ولد بوده كه او را حديث يا سوسن مي ناميده اند [2] .

در كلامي ديگر آمده است كه امام دهم عليه السلام همسرش را چنين ستوده اند: نام آن بانوي بزرگوار سليل است و او دور از هر گونه پليدي و آلودگي است [3] .

از واژگان امام دهم چنين برگرفته مي شود كه آن بانو زني مؤمنه و صالحه بوده اند و علماي رجال نيز مادر حضرت عسكري را شخصي پرهيزگار و عالي مقام دانسته اند گرچه در مورد نام ايشان اتفاق نظر ندارند.

آنچه در اين مقام گفتني است كه اين بانو زني ام ولد بوده است و به خدمت حضرت علي النقي عليه السلام آمده است. بعدها فرزندي چون حسن عسكري را در بطن خويش مي گيرد



[ صفحه 14]



و او را مي پروراند؛ طفلي كه امامت و زعامت جامعه را پس از پدر خويش بر عهده مي گيرد.

بدين مناسبت برخي گفته اند كه چگونه است كه موجودي حقير، به انداه اي شرافت و عزت مي يابد كه امامي او را به همسري خويش برگزيند و امام پس از او نيز از بطن چنين زني پا به عرصه ي وجود مي گذارد؟

بايد بگوييم كه بر پايه ي مكتب انسان ساز اسلام كنيز بودن هيچ نقصي براي انسان ايجاد نمي كند؛ چرا كه همه ي انسانها در پيشگاه آفريدگار يكتا، بنده اند و شرافت و فضيلت به تقوا و پرهيزگاري است. همان گونه كه خداي سبحان در قرآن چنين مي گويد: يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم ان الله عليم خبير [4] اي مردم، ما شما را زن و مرد بيافريديم و شما را شعبه شعبه و قبيله قبيله قرار داديم تا بدانيد كه گرامي ترين شما نزد خداوند باتقواترين شماست. محققا خداوند عليم و خبير است.

پيامبر گرامي اسلام از آغاز بعثت بتدريج شرايطي را فراهم كرد تا بردگان از آزادي برخوردار گردند و چون ديگر انسانها به شرافت و عظمت راستين خويش دست بيازند. پس ملاحظه مي شود كه از ديدگاه انسان مكتبي، كنيز بودن هيچ عيبي در روح و روان آدمي ايجاد نمي كند. اگر از آيات و روايات صرف نظر كنيم و به خرد و علم مراجعه كنيم درخواهيم يافت كه اين دو منبع هم اين مسئله را نقصي بر انسان نمي شمارند و تجارب تاريخي نشان داده است كه در درازاي تاريخ بشري انسانهاي به ظاهر پست به مقامات والايي رسيده اند و خردورزان هيچ خرده اي بر آنها نگرفته اند.

اگر چنين خرده گيري پذيرفته افتد، بايد گفت كه برخي از انبيا نيز شايسته ي مقام رسالت و نبوت نبوده اند؛ چرا كه آنها نيز به خدمت ديگران در مي آمدند و يا به پيشه هاي بي ارزش روي مي آوردند. موسي عليه السلام سالهاي بسياري در خدمت حضرت شعيب عليه السلام بوده و به خدمتگزاريش سرگرم بوده است؛ بسياري از آنها به شباني و كشاورزي مي پرداختند و به اين كار نيز افتخار مي كردند. پس مي بينيم كه علاوه بر عقل و نقل، تجارب تاريخي نيز چنين امري را حقير نمي شمارد.



[ صفحه 15]




پاورقي

[1] قرشي. حياة الامام العسكري (ع). ص 16.

[2] اصول كافي. ج 1. ص 503.

[3] حياة الامام العسكري (ع). ص 16.

[4] سوره ي «الحجرات»، آيه ي 13.