بازگشت

واژه ي بداء در اصطلاح


بداء در اصطلاح به معناي ظهور حقيقتي است كه تاكنون پنهان و مجهول بوده است و چون درباره ي بداء رواياتي وارد شده است كه برخي به ظاهر آنها تمسك جسته اند و بايسته ي سخنشان جهل خداوند تبارك و تعالي در برخي از امور است، اين بحث يكي از



[ صفحه 34]



بحثهاي مهم كلامي شده كه همواره مورد نقد و بررسي قرار مي گرفته است.

بايد گفت اگر بداء را به معناي ظاهريش در مورد خداوند بپذيريم بايسته اش اين است كه بگوييم برخي از امور در جهان آفرينش بر خداي سبحان نهان بوده و پس از مدتي پوشش و مانع از آنها رفع شده و امرشان بر او مكشوف و آشكار گرديد. چنين گفتاري با علم ذاتي خداي سبحان منافات دارد؛ چرا كه در كلام، علم باري تعالي از صفات ذاتي حق تعالي شمرده مي شود و اين مطلب امري برهاني است و از راه براهين بسياري اثبات مي شود.

هنگامي كه با ادله ي متعدده ي عقلي پذيرفتيم كه خداوند علة العلل همه ي موجودات جهان است و وجود معلول وجودي وابسته و قائم به غير است، آشكار مي شود كه وجود معلول براي علت حاضر است و محال است كه علت از معلول خويش اطلاع نداشته باشد. چرا كه علت موجد معلول و برتر از معلول است. ايجاد و برتري هنگامي صادق است كه موجد و موجود برتر، عليم و خبير به مسببات خويش باشد. و اين علم خداوندي علمي حضوري است كه بي ميانجي براي او حاضر است، نه علم حصولي؛ چرا كه علم حصولي از راه اعضا و جوارح حسي براي شخص حاصل مي شود و خداوند را عضوي نيست. بدين جهت، مي گوييم كه علم باري تعالي علم حضوري ذاتي است، زيرا وجود همه ي معاليل وابسته به علة العلل است و براي او حاضر است و اين امر هنگامي محقق است كه آفريدگار دانا به همه ي امور باشد.

باز از راه برهان نظم به دست مي آوريم كه ناظم بايد به اجزاي تركيبي و سازنده ي نظم، مقدار و چگونگي تركيب آنها و رابطه ي آنها با هدف آگاه باشد. چرا كه ايجاد پديده ي داراي نظم بدون علم و آگاهي به اجزاي تركيبي آن، امري نامعقول است و در قرآن هم ايجاد جهان منظم بدون ناظم عالم بر اجزاي آن رد شده است. آنجا كه مي گويد الا يعلم من خلق و هو اللطيف الخبير [1] آيا خدايي كه جهان را آفريده، به رازهاي آن دانا نيست و حال آنكه او به درون و بيرون همه ي امور جهان آگاه است.

از دو برهان فوق و براهين ديگر به دست مي آيد كه علم خداوند به معاليل، علم حضوري و ذاتي است. بنابراين بداء در مورد خداوند بايد از معناي ديگري برخوردار



[ صفحه 35]



باشد كه به بحث در مورد آن مي پردازيم.


پاورقي

[1] سوره ي «الملك»، آيه ي 14.