بازگشت

حقيقت بداء از ديدگاه شيعه


از حديثهايي كه در اين باره ذكر شده به دست مي آيد كه مراد از بداء از ديدگاه علماي شيعه همان تفاوت لوح محو و اثبات و لوح محفوظ است. لوح محو و اثبات تغييرپذير است، ولي لوح محفوظ تغيير و تبديل نمي پذيرد. همان گونه كه خداوند مي فرمايد: يمحو الله ما يشاء و يثبت و عنده ام الكتاب [1] او محو مي كند هر چه را بخواهد و اثبات مي كند هر چه را بخواهد و ام الكتاب و لوح محفوظ نزد اوست. پس هنگامي كه از بداء بحث مي شود بدان معنا نيست كه خداوند نسبت به امري دانا نبوده و نسبت به آن جهل داشته و سپس امرش بر او مكشوف گشته، بدان عالم گرديده است؛ چرا كه اين سخن با علم ذاتي خداوند متناقض است، همان گونه كه پيشتر بدان اشاره كرديم. و افزون بر اين، روايات فوق بويژه روايت پنجم آشكارا بيان مي كند كه خداوند دانا به همه ي امور جهان بوده پيش از آنكه هر امر و پديده اي ظاهر شود.

نتيجه ي گفتارمان تا بدين جا چنين است كه بداء در مورد خداوند صادق نيست و اين دسته از روايات مفسر و روشنگر احاديث دسته ي نخست است و بوضوح برايمان روشن مي گردد كه بداء اصطلاحي، در مورد انبيا و اوصيا صادق است نه نسبت به خداوند عزوجل. باز شاهد مدعاي ما گفته ي امام صادق عليه السلام است كه فرمود: حضرت مسيح عليه السلام به قومي گذشت كه مشغول شادي و سرور بودند. حضرت گفتند: امشب شب عيش و سرور است و فردا روز گريه و ماتم. از حضرت پرسيدند: حكمت اين امر چه باشد؟ فرمودند: امشب اين دختر از دنيا مي رود. آنها كه به او ايمان داشتند قولش را پسنديدند و آنها كه باور و اطميناني به او نداشتند گفتارش را رد كردند. روز بعد، عروس موردنظر را



[ صفحه 38]



زنده يافتند. منافقان قوم گفتند: بدانيد كه عيسي عليه السلام كاذب است. اين سخنان به گوش حضرت رسيد. گفتند: به خانه ي آن عروس برويم تا ماجرا را بررسي كنيم. او به همراه حواريون به آن منزل رفته و اجازه ي ورود خواستند و پس از اذن ورود داخل منزل شدند. در اين هنگام، حضرت از عروس پرسيدند: شب گذشته چه چيزي از شما سر زده است؟ او گفت: ديشب شب عروسيم بود. سائلي از مردم تقاضاي كمك كرد هيچ كس بر او شفقت نكرد و كمكي به او نكرد، من پيراهن خود را به او دادم و او را روانه كردم. پس از شنيدن اين گفتار حضرت از عروس پرسيدند آيا بساطتان را باز كرده ايد؟ زن پاسخ داد نه هنوز آن را نگشوده ايم. سپس دستور دادند كه بستر را باز كنند، پس از گشودن بستر دريافتند افعي بزرگي دم خويش را در دهان گرفته بود. آنگاه رو به آن زن كرد و گفت: احسانت بلا را از تو دفع كرده است، و الا اين افعي تو را گزيده بود و مرده بودي [2] .

سخن ما اين است كه خداوند عالم، به علت هر دو امر آگاه بوده و مي دانسته در شب مورد نظر حادثه اي در شرف اتفاق است. و باز مي دانسته كه آن زن با احسان و صدقه از آن رويداد جلوگيري مي كند؛ يعني در لوح تغييرپذير محو و اثبات، جريان حادثه و مرگ نگاشته شده بود كه اگر او احسان نمي كرد مرگش فرامي رسيد و چون چنين كرد از مرگ زودرس جلوگيري كرد. ولي در لوح محفوظ، اجل معين و حتمي او زمان ديگري بود كه خداوند آن را مي دانست، ولي حضرت عيسي از آن آگاهي نداشت. او با توجه به لوح محو و اثبات چنين خبري را به قومش داد و هنگامي كه فهميد چنين امري واقع نشد از ناحيه ي باري تعالي دريافت كه اجل او زمان معين ديگري دارد كه خداوند از آن آگاه است.

به بيان ديگر بايد گفت كه حقيقت بداء از ديدگاه علماي شيعه اظهار اموري است كه بر آفريده نهان است نه اظهار چيزي كه بر آفريدگار نهان باشد. يعني خداوند اموري را كه بر مردم پوشيده بوده است براي آنها آشكار مي كند، ولي همه ي آنها براي خودش هويدا و آشكار است. در قضيه ي فوق هيچ امري بر خداوند پوشيده نبود ولي عيسي عليه السلام از احسان و صدقه ي آن زن خبر نداشت و مرگ او را خبر داد و پس از آنكه اين حادثه واقع نشد خداوند آنچه بر او نهان بود، آشكار كرد.

بنابراين آنچه مخالفان به علماي شيعه نسبت مي دهند و مي گويند آنها خداوند را



[ صفحه 39]



جاهل به برخي از امور مي دانند، گفتاري نادرست است. زيرا حقيقت بداء از ديدگاه دانشمندان شيعي «اظهار ما خفي علي الخلق» است نه «اظهار ما خفي عليه تعالي».

حال كه مسئله ي بداء روشن شد به بحث درباره ي بداء و امامت حضرت عسكري مي پردازيم.


پاورقي

[1] همان، ص 148.

[2] زندگي امام هادي (ع)، ص 353.