بازگشت

علم امام به كردارهاي نهان مردم


اسماعيل بن محمد عباسي مي گويد: منم از باب حاجت و نياز به امام عليه السلام شكايت بردم و سوگند خوردم كه نزد من به اندازه ي درهمي پول نيست. امام فرمودند: آيا به دروغ به خداوند سوگند مي خوري در حالي كه دويست دينار را دفن كردي؟ و البته اين سخن من سبب نمي شود تا تو را از بخشش و هديه منع كنم. آنگاه به غلامش گفت: آنچه را نزد تو است به اسماعيل بده. غلام يكصد دينار به من داد. سپس امام رو به من كرد و گفت: همانا از دينارهايي كه دفن كردي در هنگام احتياج و نياز محروم خواهي ماند. پس از مدتي من مضطر شدم و نياز به آن پول پيدا كردم اما هر چه گشتم اثري از دفينه نديدم. آنگاه متوجه شدم پسر عموي من از جاي دفينه آگاه شده و آن را گرفته و فرار كرده است [1] .

از اخبار بسيار كه در باب علم و دانش امام ذكر شده به دست مي آيد كه امام داناترين مردم زمان خويش بودند و سرآمد همه ي آنها در علوم و فنون به شمار مي آمدند. همچنين از روايات چنين برگرفته مي شود كه امام چون اجداد طاهرينش از علم نهان برخوردار بود و توان اعجاز را داشته و در مواقع نياز از معجزه بهره گيري مي كرده است.


پاورقي

[1] مدينة المعاجز، ص 561.