بازگشت

جود و سخاوت حضرت


يكي از صفاتي كه در سيره ي همه ي انبيا و اوصيا ذكر شده است، بخشش و كرامت آنها است و در اين مقوله اخبار بسيار وارد شده است. امام به وكلاي خويش سفارش مستضعفان و مستمندان را مي كردند و از آنها پيمان مي گرفتند كه اين اموال را در راه خير و صلاح جامعه و حل اختلافات مسلمانان و براي رفع نياز حاجتمندان به مصرف برسانند. محمد بن علي بن ابراهيم بن موسي بن جعفر عليه السلام نقل مي كند: دستانمان خالي و روزگارمان سخت شده بود. پدرم پيشنهاد كرد كه او را نزد امام عسكري عليه السلام ببرم. از او پرسيدم: آيا حضرتش را مي شناسي؟ گفت: او را نمي شناسم و هيچ وقت او را نديده ام. ما براي ديدار حضرت به راه افتاديم. در بين راه پدرم گفت: چه قدر خوب است كه امام به ما



[ صفحه 63]



پانصد درهم بدهد. دويست درهم براي البسه و دويست درهم براي آرد و يكصد درهم براي ديگر هزينه ها. من با خود گفتم: اي كاش سيصد درهم به من نيز بدهد تا به امورات خويش بپردازم. هنگامي كه به بيت حضرت رسيديم، غلام حضرت بيرون آمد و گفت: علي بن ابراهيم و فرزندش داخل شوند. هنگامي كه وارد شديم و بر ايشان سلام كرديم، حضرت به پدرم فرمودند: يا علي، چرا تاكنون نزد ما نيامده اي؟ پدرم پاسخ داد: سرور من، از اينكه با وضعيت تنگدستي به نزد شما بيايم خجالت مي كشيدم. مدتي در منزل حضرت مانديم و سپس خارج شديم. خادم حضرت به دنبال ما آمد و به پدرم كيسه اي پول داد به ميزان پانصد درهم و شرح هزينه را به همان صورتي بيان كرد كه پدرم مي خواست. آنگاه كيسه اي ديگر به مبلغ سيصد درهم به من داد و آنچه مورد نظرم بود، برايم بيان كرد. خادم حضرت به محمد گفت: به سوي «جبل» مسافرت نكن بلكه به سورا جايي كه كنار بغداد و به خود بغداد هم گفته مي شود [1] برو، و محمد هم بدان جا رفت و بعدها از توانگران شيعه شد [2] .

تذكر نكته اي در اين مقام بايسته است و آن اين است كه اگر كسي يك بار يا چند بار به كرداري دست بزند متصف به آن صفت نمي شود. بلكه اتصاف به يك صفت هنگامي تحقق مي پذيرد كه انسان ملكه ي آن وصف را در خويش ايجاد كند و همواره به آن عمل دست بيازد. اينكه ما به ذكر يك يا دو نمونه مي پردازيم از اين بابت است كه برخي از امور در زندگي ائمه ي معصومين به اندازه اي آشكار و مبرهن است كه نيازي به تفصيل درباره ي آن نيست و اگر چنين نبود مي توانستيم دهها مورد در اين وصف امام عليه السلام بنگاريم.


پاورقي

[1] معجم البلدان، ج 3، ص 278.

[2] كشف الغمة، ج 3، ص 200.