بازگشت

برخورد صالح با مادر خليفه


پس از كشته شدن معتز صالح بن وصيف به سراغ «قبيحه» مادر خليفه رفت و با دست يافتن بر او، اموالش را در اختيار گرفت. در بازرسي از خانه اش به گنجينه هايي ارزشمند دست يافتند؛ در زيرزمين خانه اش يك ميليون و سيصدهزار دينار و صندوقهايي از زمرد و مرواريد و ياقوت يافتند؛ به اضافه ي پانصد هزار دينار ديگر كه در نزد قبيحه بود. پس از اين كه همه ي اموال را نزد صالح آوردند او گفت اين زن به خاطر پنجاه هزار دينار فرزندش را به كشتن داد در حالي كه اين همه اموال دارد. قبيحه بعد از اين ماجرا به سوي مكه حركت كرد و همواره با ناله و شيون صالح را نفرين مي كرد و مي گفت: خدايا صالح را همان گونه كه من را هتك حرمت كرد و فرزندم را كشت و اموالم را گرفت و مرا غريب گرداند او را فروگير و از ميان بردار [1] .

از اين گفتار كوتاه به دست مي آيد كه هر خليفه پس از به حكومت رسيدن افزون بر



[ صفحه 85]



اينكه سرزمين تحت حكومت را ملك خويش مي پنداشت، وابستگان و نزديكان خليفه و چاپلوسان و متملقان نيز از چنين مجالي برخوردار مي شدند. دقت در اين مقال كوتاه، بيانگر آن است كه مادر خليفه ميليونها دينار و درهم پول داشت و از گنجينه هاي نفيسي برخوردار بود. اما در سخت ترين شرايط اقتصادي كه فرزندش نياز به ياري مالي داشت از ياري ورزيدن به او خودداري كرد و او را به دست دشمنانش سپرد تا از بين برود و سپس در هنگام گرفتاري به سوي خدا رو آورد و به نفرين صالح پرداخت.


پاورقي

[1] تاريخ كامل ابن اثير، ج 5 ص 344.