بازگشت

وزارت سليمان بن وهب بن سعيد


پيش از وزارت سليمان بايد متذكر شويم كه وقتي مردم با مهتدي بيعت كردند او همچنان



[ صفحه 103]



محمود اسكافي را در وزارتش ابقا كرد و پس از مدتي او را عزل و سليمان بن وهب را به جايش گماشت. گويند اين خاندان ابتدا نصراني بودند و سپس مسلمان شدند و معمولا در ديوانها خدمت مي كردند تا اينكه به مقامي والا رسيدند. ابوايوب را از حيث فضل و ادب و نامه نگاري و دفترنويسي سرامد نويسندگان جهان دانسته اند. او يكي از خردمندان و صاحبان راي به شمار مي رفت. آغاز رفعت مقام او از زمان مأمون است به جهت نويسندگي خوب و شيوايي كه براي وزير وقت محمد بن يزداد انجام مي داد. با اين همه گفته اند كه او اهل ميگساري و لهو و لعب بود و به ابراهيم بن ميمون بسيار عشق مي ورزيد. وقتي سليمان با ابراهيم و كنيزش، خلاص، ميگساري مي كردند ابراهيم را در برگرفته و پي در پي مي بوسيد كه بعدها مورد اعتراض ابراهيم و كنيزش خلاص قرار گرفت [1] .

ملاحظه مي شود كه وزراي همروزگار امام يا جاهل و بي تدبير بودند و براي جلب رضايت مردم دست به بذل و بخشش بيجا مي زدند، يا اهل علم و فضل بودند ولي فضلي كه آنها را از مهلكه نرهانده بلكه از دانش و فضيلت خويش پلي براي دنياطلبي و شهوتراني خويش ساخته بودند. در اين ميان، مردم عصر و زمانشان هستند كه بايد همواره زير يوغ چنين خلفا و وزرايي لگدمال اميال و آمال آنها شوند. هيچ چيزي براي آنها ارزش و قيمت ندارد جز زر و زور و تزوير، كه اين سه، مقدمه ي هوسراني و ميگساري و زن بارگي آنها است. معلوم نيست كه ميان قدرت و مال از يك سو و ظلم و ستم و دوري از خدا و حقيقت، از سوي ديگر چه رابطه اي هست كه هر كه را زر و زور نصيب شد دين و تدينش متزلزل گشت.


پاورقي

[1] تاريخ فخري، ص 339.