بازگشت

قم


مورخان گويند يكي از مراكز مهم تشيع در روزگار امام عسكري شهر قم بوده است. شهري كه محل نشر علوم ائمه ي معصومين عليهم السلام گرديد؛ شهري كه بعدها به شهر خون و قيام مشهور شد. در تاريخ الشيعة آمده است كه قم در عهد امام دهم و يازدهم از مراكز مهم علم گرديد و شيعيان فراواني در آنجا مي زيستند و مسكن بسياري از راويان، مؤلفان و دانشمندان شد [1] .

تاريخ نگاران مي نويسند شهر قم همواره مورد توجه دولت عباسي بوده، بدين معنا كه مترصد بودند تا شورشي از آنجا آغاز نگردد. بدين سبب انواع رنجها و مصايب را بر قم روا مي داشتند تا جايي كه در زمان امام عسكري عليه السلام بر شهر قم بلاي عظيمي وارد آمد. چرا كه موسي بن بغا نماينده و حاكم دولت عباسي هر چه در توان داشت بر ضد مردم قم به كار گرفت و آنها را مورد ايذا و اذيت خويش قرار داد. اهل قم چاره اي نداشتند جز آنكه به امام نامه نوشتند و از او تقاضا كردند كه براي آنها دعا كند. امام به آنها دعاي طويلي آموخت تا امت شيعه با خواندن دعا از ظلم و ستم امامان و حاكمان ستمگر به



[ صفحه 109]



خداي پناه برند [2] .

در سفينة البحار مرحوم شيخ عباسي قمي (ره) آمده است، احداث مدرسه ي علميه در زمان امام صادق عليه السلام در قم خدمت بزرگي به جوامع شيعي كرده است، چون علوم ائمه و احاديث و فضايل آنها را در آن مدرسه ترويج كردند. در فضيلت علماي اين شهر گفته شده است: لو لا القميون لضاع الدين و از ناحيه ي مقدس امام صادق درباره ي قم و اهميت شيعيان آن احاديثي رسيده است از جمله ي آنها، گفته ي امام به عيسي بن عبدالله است: سلام الله علي اهل قم يسقي الله بلادهم الغيث، و ينزل الله عليهم البركات و يبدل الله سيئاتهم حسنات، هم اهل ركوع و سجود و قيام و قعود، هم الفقها الفهماء هم اهل الدرايه و الروايه و حسن العباده [3] سلام خدا بر اهل قم، خداوند سرزمين آنها را با باران سيراب كند و بر آنها بركاتش را نازل و سيئات آنها را به حسنات مبدل كند؛ اهل ركوع و سجود و قيام و قعود هستند؛ در ميان آنها فقها و دانشمنداني، اهل درايت و روايت و عبادت نيكو هستند.

همان گونه كه امام صادق فرمودند، قم محل رشد و نمو دانشمندان بزرگ شيعي شد كه هر يك از آنها در برهه اي از زمان نگه دارندگان دين و دنياي مسلمانان و شيعيان شدند كه در جاي مناسب از آنها سخن به ميان خواهد آمد.


پاورقي

[1] همان، ص 62.

[2] حياة الامام عسكري (ع)، ص 228.

[3] سفينة البحار، ج 2، ص 446.