بازگشت

وضعيت علويان


در درازاي تاريخ چند صد ساله ي حكومت عباسيان، علويان زير شديدترين ظلمها و شكنجه هاي حاكمان وقت بودند. صفحات بسياري از تاريخ در وصف چگونگي شكنجه و كشتار و غارت شيعيان نگاشته شده است. چه بسا شمار فراواني از آنها را در اين دوران زنده زنده داخل ديوارهاي كاخهاي ظلماني خويش قرار دادند و چه بسيار علوياني را كه در ملأ عام گردن زدند و هنگام در خون غلتيدن آنها به خود باليدند. چه بسا توطئه ها كه نكردند تا اصل ولايت را از دلهاي مسلمانان بربايند و آنها را با خويش هم رأي و همنوا كنند. ولي زهي خيال باطل از اين همه تلاش و كوشش.

مورخان نوشته اند كه روزگار عباسي طاقت فرساترين زمانها براي علويان و اهل بيت عليهم السلام بود. به اندازه اي علويان در ايذا و شكنجه ي حاكمان بودند كه هر گاه حاكمي مي خواست به حكومت برسد دفاع از حقوق از دست رفته ي علويان و اهل بيت را دستاويز خويش قرار مي داد و محملي قوي پيدا مي كرد تا مسلمانان تشنه ي عدل و داد را به دور خود جمع كند و به حكومت برسد، و آنگاه كه به قدرت مي رسيد نخستين دسته اي كه تيغ برنده ي شمشير را برگردن خويش احساس مي كرد همين شيعيان و علويان بودند.



[ صفحه 114]



تا جايي كه بسياري از آنها ناگزير به فرار و عزلت مي شدند و در بدترين شرايط و در حال فقر و گمنامي از دار دنيا مي رفتند. اگر به گونه اي بر آنها دست مي يافتند آنها را دسته دسته كشتار مي كردند تا نامي از تشيع و دوستدار اهل بيت در تاريخ باقي نماند.

در مقاتل الطالبيين در وصف زندگي علويان در اين دوره آمده است كه متوكل، نخستين خليفه ي همروزگار حضرت عسكري عليه السلام در زمان پدر بزرگوارش، كينه اي شگفت و عظيم بر آل ابيطالب داشت و همه را با سوء ظن و تهمت اذيت مي كرد و او شديدا زير تأثير آراي وزير خويش عبيدالله بن خاقان بود؛ وزيري كه نقش مهمي در تخريب افكار خليفه نسبت به علويان داشت. حقد و كينه ي متوكل نسبت به ائمه و علويان تا جايي بالا گرفت كه خليفه بر آن شد قبر حسين بن علي عليه السلام را ويران كرده، آثار حضرت را از بين ببرد و در آنجا كشت و زرع به راه اندازد. در اين راستا افرادي را به عنوان پليس اجير كرد و پاسگاههايي بر سر راههايي كه به كربلا منتهي مي شد وضع كرد تا هر كس را به عنوان زاير حضرت يافتند دستگير كنند و مال او را غارت كنند و او را به اسارت بگيرند يا به قتل برسانند [1] .

در كتاب اتحاف شبراوي آمده است كه پس از امام عسكري فرزندش امام دوازدهم به امامت رسيده است؛ امامي كه پدرش او را همواره پنهان كرده، امرش را از خلفاي وقت پوشيده مي داشت؛ به جهت اينكه خلفا بسيار بر حضرت سخت مي گرفتند و او بر جان فرزندش از آنها مي ترسيد. آنها همواره در طلب علويان و هاشميان بودند و همواره آنها را مي گرفتند و قصد حبس و قتلشان را مي كردند و هر وقت مناسب مي ديدند آنها را اعدام مي كردند [2] .

وضعيت علويان در اين زمان آن قدر سخت و دهشتناك است كه حتي مردمان، هنگام تزويج فرزندانشان از ترس خلفاي وقت بسياري از خواستگاران را رد مي كردند. در مقاتل آمده است: محمد بن صالح حسني از ابراهيم بن مدبر خواست كه براي او به خواستگاري دختر عيسي بن موسي برود. ابراهيم به وكالت از او به خواستگاري رفت. ولي عيسي به ابراهيم پاسخ منفي داد و گفت: به خدا سوگند كه دروغ نمي گويم؛ من او را



[ صفحه 115]



به واسطه ي نشناختن نسب رد نمي كنم چون كه نسبي والاتر و شريفتر از نسب او نمي شناسم و بسي افتخار است براي هر كسي كه بدين وصلت تن در دهد؛ اما بر جان و مال خويش از متوكل و فرزندانش ترسناكم. محمد بن صالح جريان خواستگاريش را در چند بيت آورده است كه مطلع آن چنين است:



خطبت الي عيسي بن موسي فردني

فلله والي مرة و عنيقها



لقد ردني عيسي و يعلم انني

سليل نبات المصطفي و عريقها [3] .



براي خواستگاري نزد عيسي بن موسي رفتم، اما مرا رد كرد؛ پناه بر خدا از اين والي تندخو و بدگوار. عيسي به من جواب منفي داد در حالي كه مي دانست من زاده ي دختر مصطفي و برگرفته از آن درخت تناور و ريشه دار هستم.

گويند بدترين روزگار براي علويان در دوران حكومت عباسيان در زمان حكومت متوكل بود؛ چرا كه آنها را با ايذا و شكنجه از جامعه پراكنده مي كرد و هر يك از آنها به گوشه اي پناه مي جست تا از شر حكومت و حبس و زنداني و شكنجه در امان بماند [4] .

حال اشاره اي كوتاه داريم به برخي از افرادي كه در زمان امام عسكري عليه السلام محبوس و زنداني شدند.

1- احمد بن محمد بن يحيي

از نوادگان حسن بن علي عليه السلام است. اين شخص را حرث بن اسد، عامل و والي ابي الساج حبس و زنداني كرد. آن قدر در حبس ماند تا در زندان از دنيا رفت [5] .

2- ابراهيم بن موسي

از نوادگان امام حسن به شمار مي رفت. محمد بن احمد، والي مدينه در عصر مهتدي، او را زنداني كرد. در زندان باقي ماند تا از دنيا برفت و در قبرستان بقيع مدفون شد [6] .

3- علي بن موسي

از نوادگان امام حسن عليه السلام به شمار مي رود. به دست عيسي بن محمد در مكه حبس شد و در زندان دار فاني را وداع گفت [7] .

4- علي بن موسي



[ صفحه 116]



علي بن موسي بن اسماعيل بن موسي بن جعفر را كه نسبش به امام موسي عليه السلام مي رسد، عبدالله بن نحرير، والي و عامل طاهر، زنداني كرد و در زندان از دنيا رفت [8] .

5- عبدالله بن محمد

عبدالله بن محمد بن يوسف از نوادگان امام حسن عليه السلام است. او هم به دست ابوالساج، حاكم و والي مدينه، در حبس شد و در زمان حبسش از دنيا رفت [9] .

6- عقيقي

حسن بن محمد مشهور به عقيقي، كه نسبش به حسين بن علي عليه السلام مي رسد، همراه امام عليه السلام و گروهي از شيعيان به زندان صالح بن وصيف افتاد [10] .

7. عيسي بن اسماعيل

عيسي بن اسماعيل از احفاد و نوادگان عبدالله بن جعفر بن ابيطالب است. ابوالساج او را گرفت و در كوفه نگه داشت تا در زمان حبس خويش از دار دنيا برفت [11] .

8- محمد بن احمد

محمد بن احمد بن عيسي از نوادگان زيد بن علي عليه السلام است. سعيد حاجب او را دستگير و زنداني كرد و در حبس از دار دنيا رفت [12] .

9- محمد بن الحسين

محمد بن الحسين عبدالرحمان از يادگاران و بازماندگان امام حسن عليه السلام است. عبدالله بن عزيز، عامل طاهر، او را دستگير و در سامرا زنداني كرد [13] .

10- محمد بن الحسين بن محمد

اين شخص هم از نوادگان امام حسين عليه السلام است. او دستگير و زنداني شد و آن قدر در زندان سامرا بماند تا از دنيا رفت [14] .

11- موسي بن موسي

موسي بن موسي بن محمد بن سليمان، نيز از يادگاران امام حسن عليه السلام است كه در زندان سامرا از دنيا رفت [15] .



[ صفحه 117]



12- احمد بن محمد

احمد بن محمد بن احمد بن عيسي يكي از نوادگان امام زين العابدين است. به دست سعيد حاجب دستگير و زنداني شد و او و پدرش هر دو در هنگام حبس از دنيا رفتند [16] .

نكته ها

1- يكي از مسائلي كه در گذار اين حبسها و زندانها جلب توجه مي كند اين است كه همه ي افراد نامبرده از نوادگان ائمه ي معصومين عليهم السلام به شمار مي رفتند و اين مطلب گوياي اين است كه دستگاه جبار عباسي از حضور فيزيكي علويان و نوادگان ائمه در سطح جامعه هراسي عظيم داشت. به بهانه هاي واهي آنها را دستگير و زنداني مي كرد البته در تاريخ از كردار و مبارزات اين افراد محبوس هيچ ذكري نشده است. ولي آنچه مسلم است آنكه اين افراد از دستگاه و حكومت وقت ناخرسند بودند و اگر مجالي دست مي داد به افشاگري بر ضد رژيم مي پرداختند.

2- اينكه بيشتر زندانيان علوي در حبس از دار دنيا رفتند؛ يعني ده نفر از اين دوازده نفر آن قدر در حبس ماندند تا اجل آنها فرارسيد يا اينكه بر اثر شكنجه و مصايبي كه بر آنها وارد شد از دنيا رفتند. البته بايد گفت كه اين شيوه ي حبس و زنداني كردن و گريز و مبارزه با علويان مختص به زمان امام يازدهم نيست؛ بلكه در درازاي تاريخ عباسي استمرار داشته است و به مقتضيات زمان دچار شدت و ضعف مي شد. شايد شدت مبارزه ي رسمي و علني با علويان همان اخبار متواتر نويدبخشي باشد كه در مورد ولي عصر عليه السلام رسيده است كه اين امر مسلم الظهور، دشمن را به تنگناي سياسي كشانده بود و چاره اي جز اين نداشت كه علويان را زير محاصره ي خويش در آورد تا از انتشار اين اخبار در سطح جامعه بكاهد. ولي دشمن را چه خيال باطلي در سر بود كه ولي خدا در وقت حصر امام عسكري عليه السلام در ميان نظاميان و امرا پا به عرصه ي وجود مي گذارد تا به دشمن بفهماند كه آنچه در سر دارد توهمي بيش نيست. چرا كه خدا مي خواهد به وعده ي خويش تحقق بخشد كه خود در كتاب شريفش فرموده است: و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين [17] ما اراده كرده ايم كه بر مستضعفان روي زمين منت بگذاريم و آنها را پيشوايان مردم قرار دهيم و آنها را وارثان و حاكمان زمين گردانيم.



[ صفحه 118]




پاورقي

[1] مقاتل الطالبيين، ص 395.

[2] الاتحاف بحسب الاشراف، ص 179، حياة الامام العسكري (ع)، ص 270.

[3] الاتحاف بحسب الاشراف، ص 179، حياة الامام العسكري (ع)، ص 270.

[4] مقاتل الطالبيين، ص 407.

[5] همان، ص 434.

[6] همان، ص 439.

[7] همان، ص 438.

[8] مقاتل الطالبيين، ص 439.

[9] همان، ص 439.

[10] همان. ص 456.

[11] همان. ص 434.

[12] همان، ص 443.

[13] همان، ص 439.

[14] همان، ص 442.

[15] همان، ص 442 و 443.

[16] سوره ي «القصص»، آيه ي 5.

[17] سوره ي «القصص»، آيه ي 5.