بازگشت

باورداشتها و ادعاهاي صاحب الزنج


صاحب الزنج جزو فرقه اي از خوارج بود. كنشها و كردارهاي او در كشتار زنان و كودكان و سالخوردگان گواه اين قضيه است. او در خطبه اي به خارجي بودن خويش - به نحو خوارج زمان حضرت اميرالمؤمنين عليه السلام - اعتراف مي كند و مي گويد: الله اكبر، الله اكبر لا اله الا الله، لا حكم الا لله. او همه گناهان را شرك مي دانست [1] و اين يكي از باورداشتهاي مهم خوارج بود.

او غير از باورداشتهاي خارجي داشتن، ادعا مي كرد كه نبوت و رسالت بر من عرضه شد و من از پذيرفتن آن سرباز زدم. هنگامي كه از او مي پرسيدند كه چرا از اين امر استنكاف ورزيدي، مي گفت كه امر رسالت و نبوت، امري خطير و عظيم است و من



[ صفحه 131]



مي ترسم كه توان انجام آن را نداشته باشم [2] .

او ادعا داشت كه سوره هاي بسياري از قرآن را در عرض يك ساعت حفظ مي كند و خود را چنان پيش زنگيان جلوه مي داد كه آنها فكر مي كردند او يحيي بن عمرو است كه در ناحيه ي كوفه كشته شده است. يكي ديگر از ادعاهاي او قدرت بر طي الارض بود و ادعا مي كرد با اراده ي خويش در عرض فرصتي بسيار اندك به هر جا كه بخواهد مي رود. باز مدعي بود كه خداي سبحان علم نهان را به او آموخته و لذا او به آنچه در دلهاي اصحابش مي گذرد آگاه است [3] از اين ادعاها و گمانها در زندگيش بسيار بود تا جايي كه ادعاي نبوت و رسالت مي كرد.

احتمالا هدف او از ادعاها اين بود كه با اين گفتار هر چه بيشتر مردم مسلمان انقلابي را به سوي خويش بخواند و همواره به جنگ و كشتار ادامه دهد تا به قدرت و خواسته دلخواه خويش دست يابد و الا چه معنايي دارد كه يك انسان جنگجوي شورشي اين همه ادعا داشته باشد.


پاورقي

[1] مروج الذهب، ج 4، ص 195.

[2] حياة الامام العسكري (ع)، ابن ابي الحديد، شرح نهج البلاغه، ج 8، ص 158.

[3] البداية و النهاية، ج 11، ص 18.