بازگشت

نامه به اسحاق اسماعيل نيشابوري


اسحاق از اصحاب امام عسكري عليه السلام و از ياران موثق حضرت به شمار مي رود و از ناحيه ي مقدس حضرت توقيع شريف و مباركي براي او صادر شده است؛ توقيعي مفصل و طولاني كه به پاس اهميت آن، توجه همه ي مورخان شيعي را به خود جلب كرده است. علامه مجلسي (ره) در بحارالانوار آمده است كه براي اسحاق بن اسماعيل از ناحيه ي ابومحمد عسكري عليه السلام توقيعي رسيده است بدين مضمون: اي اسحاق بن اسماعيل، خداوند ما را و تو را در حفاظ و پوشش خودش نگه دارد، و تو را در همه ي امور ياوري كند، خداوند تو را رحمت كند، نامه ات را دريافت داشتم. ما به شكر خدا و لطف او خانداني هستيم كه بر دوستان خود مهربانيم، و از تفضل مستمر خداوند به آنها خشنود مي گرديم و كرم حق به آنها ما را خوشحال مي سازد و نعمات الهي را براي دوستانمان هميشه در نظر داريم.

اي اسحاق، خداوند بر تو و همه ي كسان مانند تو كه مشمول رحمت او شده اند، نعمت خود را به اتمام برساند و همه ي آنها را مانند تو نعمت و بصيرت عطا كند و بالاترين نعمت خود را دخول در بهشت قرار دهد. هر نعمتي، هر چند بزرگ باشد، پاسخ سزاوار آن سپاسگزاري به درگاه خداوندي و گفتن «الحمدلله» است.

من نيز «الحمدلله» مي گويم. سپاس خداي با بهترين سپاسي كه تاكنون كسي بر زبان نياورده است. سپاسي هميشگي بر آنچه خداوند با رحمت خويش بر تو منت گذارد و تو را از هلاكت رهايي داد و راهت را در گردنه ي دشوار آسان كرد. به خدا سوگند كه گردنه اي بس مشكل و دشوار است، و گذشتن از آن سخت است، امتحان آن سنگين است و در كتابهاي آسماني از آن نام برده شده است.

اي اسحاق، شما در دوران امام پيشين و در روزگار من مرتكب اموري شديد كه ناپسند بود و شايسته به شمار نمي رفت و من از آنها خشنود نيستم. اي اسحاق، به يقين بدان هر كه در حال كوري و بي بصري دل، از دنيا برود در دنياي ديگر نيز كور و گمراهتر خواهد بود. اي اسحاق، چشمان كور نمي شوند بلكه دلها كور مي گردند؛ و اين سخن خداوند در قرآن است كه از قول شخص ظالم نقل مي كند: رب لم حشرتني اعمي و قد كنت



[ صفحه 157]



بصيرا، قال كذلك اتتك آياتنا فنسيتها و كذلك اليوم تنسي [1] ظالم به خدا مي گويد: پروردگارا، چرا من را كور محشور كردي در حالي كه من در دنيا بصير بودم؟ خدا مي گويد: چنين است، چرا كه آيات ما بر تو وارد و خوانده شد و تو آنها را فراموش كردي و امروز فراموش مي شوي.

اي اسحاق، پس كدامين نشانه و حجتي برتر و بالاتر است از حجت خداي عزوجل بر خلقش و امين خداوند بر روي زمينش و گواه خداوند بر بندگانش، پس از نخستين پدران انسانها يعني پيامبران و پدران بعدي او يعني اوصيا عليه السلام. در كدام وادي حيران و سرگردان هستيد و به كجا مي رويد چون چهارپايان؟ از حق روي مي گردانيد و به باطل ايمان مي آوريد و نعمتهاي خداوند را كفران مي كنيد يا آنها را تكذيب مي كنيد. پس هر كس از ميان شما يا غير از شما به بخشي از قرآن ايمان بياورد و به بخش ديگر كفر بورزد جزاي چنين شخصي چيزي جز ذلت و خواري در دنياي باقي نيست. و به خدا سوگند كه خواري و ذلت بزرگ همين است.

براستي هنگامي كه خداوند با فضل و كرم خويش فرايضي را بر شما واجب كرد آنها را به علت نياز و حاجت خويش بر شما واجب نكرد؛ بلكه به واسطه ي لطف و رحمت خويش آنها را بر شما واجب گردانيد. خدايي نيست جز خداي يكتا و يگانه، حال بر شماست كه بدان عمل كنيد يا عمل نكنيد. و خبيث را از طيب و طاهر تشخيص دهد و بيازمايد آنچه در قلبهايتان است، و خالص كند هر آنچه در دلهايتان داريد، و شما به سوي رحمت او بشتابيد تا مقام شما در بهشت بر ديگران برتر شود.

بدين سان، خداوند حج و عمره و انجام نماز و دادن زكات و روزه و ولايت را بر شما واجب كرد. و براي شما دري قرار داد تا به ياري آن، درهاي واجبات را بگشاييد، و براي شما كليدي قرار دهد (تا با آن كليد آن درها را باز كنيد) و اگر محمد صلي الله عليه و آله و اوصيا پس از او نبودند شما چون حيوانات سرگردان و حيران بوديد و هيچ فريضه اي را نمي شناختيد. آيا كسي مي تواند داخل قريه اي شود مگر از طريق در آن. پس، آنگاه خداوند با فرستادن اوصيا پس از پيامبر صلي الله عليه و آله بر شما منت نهاد همان گونه كه خودش به پيامبرش گفت: اليوم اكملت لكم دينكم و اتممت عليكم نعمتي و رضيت لكم الاسلام دينا [2] امروز دين را براي شما



[ صفحه 158]



تكميل كردم و نعمتهايم را بر شما تمام گردانيدم و راضي شدم كه اسلام دين شما باشد. و واجب كرد بر شما اداي حقوق اوصيا و ائمه عليهم السلام را، شما را بدان امر كرد تا به واسطه ي اداي حقوق ائمه همسران و اموال و خوردني و نوشيدني شما بر شما حلال گردد. و خداوند در قرآنش گفت قل لا اسئلكم عليه اجرا الا المودة في القربي [3] بگو كه هيچ اجر و مزدي را بر انجام رسالت خويش نمي خواهم، مگر دوستي و مودت با خويشاوندانم. و بدانيد كه من يبخل فانما يبخل عن نفسه و الله الغني و انتم الفقراء [4] كسي كه بخل ورزد همانا بر خويشتن بخل ورزيده است. و خداود غني و بي نياز است، در حالي كه شما فقير و نيازمنديد، نيست خدايي جز خداي يگانه.

هر آيينه گفت وگويم درباره ي آنچه ميان ما و ميان شما در مورد آنچه بر شما و براي شماست، طولاني گشته پس اگر چنين نبود كه خداوند دوست مي دارد كه نعمت خويش را بر شما كامل و تمام كند، هرگز پس از امام دهم از من خطي نمي ديديد و از من حرفي نمي شنيديد. شما در غفلتيد از آنچه معاد و بازگشتتان بدان جاست. پس از آنكه ابراهيم بن عبده را بر شما گماردم، كه خداوند او را به رضاي خويش موفق بدارد و به اطاعت خويش ياري كند، و پس از اينكه نامه ي من، كه محمد بن موسي نيشابوري حمل مي كند به شما رسيد، كه خداوند در هر حال ياور است، من شما را در ناحيه ي افراط مي بينم (اگر به حق عمل نكنيد) و شما از زيانكاران خواهيد بود. پس نابود باد كسي كه از طاعت حضرت حق دور گردد و پندهاي اولياي خدا را قبول نكند.

براستي كه خداوند شما را به طاعت خويش امر كرده، نيست خدايي جز خداي يگانه؛ و محققا خداوند شما را به اطاعت پيامبر صلي الله عليه و آله و اطاعت از اولي الامر فراخوانده، پس خداوند بر ضعف و سستي شما رحم كند. چه قدر انسان نسبت به خدايش غرور مي ورزد، ان شاءالله خداوند دعاي مرا در مورد شما مستجاب گرداند و امورتان را به دست من اصلاح كند چرا كه خداوند گفته است يوم ندعوا كل اناس بامامهم [5] روزي كه هر دسته اي را با پيشوايانشان دعوت مي كنيم و فرا مي خوانيم. و باز او مي گويد: و كذلك جعلناكم امة وسطا لتكونوا شهدا علي الناس و يكون الرسول عليكم شهيدا [6] ما شما را امت



[ صفحه 159]



وسط و نمونه قرار داديم تا گواهان بر مردم باشيد همان گونه كه پيامبر را گواه و اسوه ي شما قرار داديم. كنتم خير امة اخرجت للناس تأمرون بالمعروف و تنهون عن المنكر [7] شما مسلمانان، بهترين امتي هستيد كه به سوي مردم برانگيخته شديد؛ امر به معروف و نهي از منكر مي كنيد. دوست نمي دارم كه خداوند مرا و هر كه را با من در اين ايام همروزگار است بخواند مگر به حسب ثوابم بر شما و مگر اينكه شما را مشمول رسيدن و وصال به آرزوهايتان در دنيا و آخرت قرار دهد.

اي اسحاق، خداوند تو را و هر كه با توست مشمول رحمت خويش قرار دهد. من مطالب را براي تو بيان و تفسير كردم و انجام دادم با شما عمل كسي را كه نفهميده است آن مطلب را هرگز و داخل در آن نشده است به اندازه ي چشم بر هم زدني.

اگر فهميدي برخي از آنچه در اين نامه بود بايد پريشاني و خوف از خدا را آشكار گرداني. و بايد رجوع به اطاعت خداي عزوجل را هويدا كني و عمل كنيد پس از اين، آنچه مي خواهيد. فسيري الله عملكم و رسوله و المؤمنون ثم تردون الي عالم الغيب و الشهادة فينبئكم بما كنتم تعملون [8] بگو عمل كنيد كه خدا بزودي عملتان را مي نماياند و رسولش و مؤمنان از آن آگاه مي شوند آنگاه به سوي خداي عالم نهان و شهود بازمي گرديد و او شما را بدانچه مي كنيد آگاه مي گرداند. و فرجام نيكو براي متقيان است و ستايش براي خداي جهان آفرين.

و تو اي اسحاق، فرستاده ي من به سوي ابراهيم بن عبده هستي كه عمل كني به آنچه در نامه ام نوشته شده. اين نامه را محمد بن موسي نيشابوري براي تو مي آورد و تو فرستاده و رسول من بر خويشتن و بر همشهريانت هستي كه همه ي آنها عمل بكنند به آنچه در نامه ام به شما آمده است. و ابراهيم بن عبده هم اين نامه را قرائت كند بر همشهريانش. تا آنها از من سؤال و مسئلت نكنند و به طاعت خدا چنگ زنند و به ياري خدا شيطان را از نفس خويش برانند و او را اطاعت نكنند، و بر ابراهيم بن عبده سلام و رحمت خدا باد. و بر تو و بر همه ي دوستانم سلام و درود فراوان باد. خداوند شما را به نصرت خويش محكم و استوار گرداند، هر كسي از دوستان ما كه اين نامه را مي خواند و از انحراف از حق دست برمي دارد، بايد حق ما را به ابراهيم بن عبده بپردازد كه او بايد آن را به رازي (ره) بدهد يا



[ صفحه 160]



به هر كسي كه رازي معين مي كند. پس بدرستي كه اين كار به دستور من و با نظر من است.

اي اسحاق، نامه ام را بر بلالي بخوان بدرستي كه او راستگو و امين است، و عارف است به آنچه بر او واجب است و نامه ام را براي محمودي بخوان. پس هنگامي كه وارد بغداد شدي آن را بر دهقان، وكيل و امين ما بخوان و بخوان آن نامه را بر هر كس كه از دوستان ماست و بر هر كسي كه مي خواهد از اين نامه نسخه اي بردارد و كتمان نمي كند مطالب اين نامه را از هيچ يك از دوستانمان كه او را مي بينند، مگر از شيطاني كه مخالف شماست. پس تو گوهر را ميان ناخنهاي خوكان پخش نكن، چرا كه كرامت و احترامي براي آنها نيست. ما نامه ات را دريافت كرديم و براي تو و ديگران دعا مي كنيم و پاسخ مي دهيم به شيعيانمان و حمد براي خداست و پس از روشن شدن حقيقت چيزي جز ضلالت و گمراهي نيست. شما از شهر خارج نشويد تا عمري (ره) را ديدار كرده تا او را بشناسي و او تو را بشناسد. بدرستي كه عمري، انساني پاك و امين و عفيف و مقرب به ماست. هر چيزي كه مي خواهد براي ما فرستاده شود امرش با اوست كه آن را براي ما ارسال كند و حمد و سپاس براي خداست. خداوند ما و شما را اي اسحاق، به ستر خويش مستور بدارد و در همه ي كارها تو را ياري كند. سلام بر تو و بر همه ي دوستانم. و رحمت و بركات خدا بر شما باد. و درود و سلام خداوند بر محمد و اهل بيتش باد [9] .

نكته هاي اين روايت

1- در بخش نخست نامه امام عليه السلام به دعا براي اسحاق و دوستانش مي پردازد و از فضل و رحمت واسعه ي خاندان نبوت سخن مي گويد كه مطلب شايان توجهي است.

2- امام در بخشي از اين نامه به شرايط بسيار حساس و دشوار زمان خويش اشاره مي كند و گذشتن از آن گذرگاه را چون گردنه اي مي داند كه گذر از آن بسيار دشوار است؛ چرا كه نگهداري دين و موفقيت در آزمون الهي در آن شرايط امري بسيار دشوار مي نمود. زيرا با دور بودن امام عليه السلام از بطن و متن جامعه هر قشري به سمتي ره يافتند و حيله گران و كذابان و جاعلان دست به شبهه و فتنه زدند و باور مردم را به انحاي گوناگون مشوش كردند و اين مطلب به گونه اي رايج شده بود كه امام براي راهنمايي دوستانش چاره اي جز نامه نگاري با آنها نداشت و با فرستادن نامه حقايق را براي آنها بيان مي كرد.



[ صفحه 161]



3- امام در بخشي از نامه به انحراف اسحاق و راضي نبودن از او اشاره مي كند و با بيان حقايق حجت را بر او تمام و كامل مي كند و او را از وادي حيرت و جهالت و دور شدن از حجت خدا بر زمين بازمي دارد.

4- در بخشي از پيام امام عليه السلام به حكمت فرايض و واجبات اشاره شده كه واجبات از آن جهت بر ما فرض شده تا وسيله اي براي تطهير نفوس و قلوبمان باشد؛ پس خداوند نيازي به ما و نيايش ما ندارد و نتيجه ي اين كردارها به خودمان بازمي گردد.

5- مطلب شايان توجه ديگر اين است كه امام اشاره مي كند كه معرفت حقيقي از ناحيه ي اين خاندان بايد تحصيل شود؛ به گونه اي كه مي فرمايد: اگر اين خاندان نبودند انسانها چون بهايمي سرگردان بيش نبودند. پس بر ما بايسته است كه با اذن ورود از ائمه عليهم السلام به درگاه حق راه يابيم؛ چرا كه به قول حضرتش اگر راه غير از اين باشد معرفتي حاصل نمي شود.

6- در بخشي ديگر آمده است كه ان شاءالله امورتان به دست من اصلاح گردد؛ زيرا امور هر امتي به دست رهبرش بايد اصلاح شود و بر اين پايه چون امام، آزادانه در جامعه حضور نداشتند خط و مشي باور داشتي و اجتماعي را در اين نامه مشخص كردند و براي اصلاح نسبي امور، نمايندگاني را براي مردم معرفي كردند تا مردم با مطالعه ي آن نامه و ارتباط با آن نمايندگان خود را به راه حق و حقيقت نزديك كنند.

7- پس از يافتن طريقت حق، بر شخص مسلمان بايسته است تا حق امام زمان خويش را بپردازد و اين حق همان سهم مبارك امام است كه براي اصلاح امور جامعه بايد به او يا نماينده اش تحويل گردد.

8- از اينكه امام به اسحاق مي گويد نامه ام را بر بلالي و محمودي و دهقان و ديگر دوستانم بخوان، چنين برگرفته مي شود كه امام به هر راه ممكن درصدد بود تا با دوستانش ارتباط برقرار كند، و سهل ترين راه دادن نامه به آنها بود.

9- در بخشي از نامه امام مي فرمايد نامه ام را بر همه ي دوستانم بخوان مگر بر شيطان چرا كه در را جلو خوكان نمي ريزند. امام با اين تصريح و تشبيه به شكلي با حكام وقت مبارزه مي كند و آنها را غاصب مي خواند و تعبير امام به گونه اي است كه محمل ديگري هم برايش ميسر و ممكن است و اگر روزي اين نامه به دست دشمن مي افتاد بر امام اعتراضي وارد نبود چرا كه كلام، كاملا توجيه پذير بود.



[ صفحه 162]



10- حضرت در تتمه ي نامه نيكان را به هم معرفي مي كند و به گونه اي شايسته از عمري، تجليل مي كند و او را امين وثقه مي داند و شايد بدين وسيله مي خواهد به اسحاق بفهماند كه بايد در معرفت و ولايت به اهل بيت عليهم السلام، عشقي چون عمري داشته باشد كه امامش از او تمجيد كرده، او را مورد اعتماد خويش مي خواند.


پاورقي

[1] سوره ي «طه»، آيه ي 126.

[2] سوره ي «المائدة»، آيه ي 3.

[3] سوره ي «الشوري»، آيه ي 23.

[4] سوره ي «محمد»، آيه ي 38.

[5] سوره ي «الاسراء»، آيه ي 71.

[6] سوره ي «البقرة»، آيه ي 143.

[7] سوره «آل عمران»، آيه ي 110.

[8] سوره ي «التوبة»، آيه ي 105.

[9] بحارالانوار، ج 78، ص 374، رجال كشي، ص 481.