بازگشت

احاديث اعتقادي حضرت


يكي از مهمترين وظايف انبيا و اوليا عليهم السلام هدايت فكري مردم به سوي خداي متعال بوده و هست. سفيران حق از هر مجالي براي انجام اين امر بهره گيري مي كردند و مردم را با هدايت درست فكري به همان چيزي فرامي خواندند كه فطرت دروني آنها مي كشاند. ولكن غفلتها و پيروي از هوا و هوس، آنها را از راه حق دور مي كرد يا شماري ظالم هواپرست آگاهانه در باورداشتهاي مردم اختلال ايجاد مي كردند تا به اهداف مادي و دنيوي شوم خود برسند. به اين جهت انبيا و اوليا با همت والاي خويش مردم را به سوي خداي يگانه فرامي خواندند تا آنها را از رقيت به در آورند و همه ي سفيران خدا در اين امر مقدس هدفي مشترك داشتند. چنانكه خداوند سبحان در كتاب عزيزش مي فرمايد:

و ما ارسلنا من قبلك من رسول الا نوحي اليه انه لا اله الا انا فاعبدون [1] .

پيش از تو هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر اينكه به او وحي كرديم كه خدايي جز خداي يگانه نيست، پس من - خداي يگانه - را بپرستيد.

پس هر نبي و وصي موظف است كه مردم را به سوي حق بخواند و شبهات باورداشتي آنها را رفع كند. امام نيز رسالت خويش را در اين زمينه انجام مي داد و در آن شرايط، به راهنمايي و هدايت فكري و باورداشتي آنها مي پرداخت كه تفصيل اين سخن را در فصل مبارزه با شبهات و انحرافات ذكر كرديم و در اينجا نيز چند حديث باورداشتي مي آوريم كه از ناحيه ي مقدس حضرت وارد شده است:

1- سهيل بن زياد مي گويد در ضمن نامه اي به امام عسكري عليه السلام نوشتم كه اصحاب ما درباره ي توحيد دچار اختلاف و ترديد شدند؛ برخي از آنها قايلند كه خدا جسم است و برخي قايلند كه صورت است.اي سرور من، اگر حقيقت امر را به من تعليم نمايي تا آگاهي از آن بيابم بر بنده ي خويش منت نهاده اي.

امام با خط خويش نوشت: سألت عن التوحيد و هذا عنكم معزول، الله واحد احد لم يلد و لم يولد و لم يكن له كفوا احد، خالق ليس بمخلوق، يخلق الله تبارك و تعالي مايشاء من الاجسام و غيرذلك و يصور ما يشاء و ليس بمصور جل ثناؤه و تقدست اسمائه، و تعالي ان يكون له شبيه، هو لاغير، ليس كمثله شي ء و هو السميع البصير [2] .



[ صفحه 204]



يعني از توحيد پرسش كردي در حالي كه حقيقت اين امر از شما دور است، و توان درك آن را نداريد. خداوند يگانه و يكتاست. نزاده است و زاييده نشده است و براي او هيچ كفو و همتايي نيست. او خالق است نه مخلوق، خلق مي كند هر جسمي را كه بخواهد و تصوير مي كند هر صورتي را كه بخواهد و اراده كند. او صورت نيست، ثنا و ستايش او عظيم است و اسمائش مقدس است و او منزه است از اينكه برايش شبيهي باشد. او خداست و غيرخدا نيست. هيچ چيز مثل او نيست و او سميع و بصير است.

در اين حديث شريف امام به حقيقت مسلمي اشاره مي كند و آن اين است كه درك ژرفا و حقيقت خالق هستي بخش، براي ما انسانها دشوار است ولكن سائل را در حيرت وانمي گذارد، بلكه توحيد را برايش به گونه اي شرح مي دهد كه مفهوم و درك شدني باشد. ضمن اينكه بيان مي كند او جسم و صورت نيست و هر آنچه شما درباره ي او تصوير مي كنيد از حقيقت به دور است هو لاغير، ليس كمثله شي ء و هو السميع البصير

2- در توحيد صدوق آمده است كه يعقوب بن اسحاق به امام حسن عليه السلام نوشت يابن رسول الله: چگونه بنده، خدايش را عبادت مي كند در حالي كه او را نمي بيند؟ امام در پاسخ نوشت اي ابويوسف، بزرگ و بلند مرتبه است سرور و مولا و منعم بر من و پدرانم از اينكه ديده شود. و هم او مي گويد از حضرتش پرسش كردم آيا رسول خدا صلي الله عليه و آله پروردگارش را ديده است؟ حضرتش در پاسخم نوشت: براستي كه خداي تبارك و تعالي نشان داد به رسولش از نور عظمت خويش آنچه دوست مي داشت [3] .

البته در توحيد صدوق (ره) احاديث ديگري از حضرت عسكري عليه السلام در باب باورداشتها ذكر شده است كه ما از ذكر آن خودداري كرديم چرا كه در سند آنها ابويعقوب يوسف بن محمد بن زياد و ابوالحسن علي بن محمد بن سيار و محمد بن القاسم استرآبادي واقع شدند، كه برخي از متقدمان و متأخران آنها را مجهول الحال مي دانند [4] ولي با اين حال متذكر مي شويم كه اين احاديث شريفه محتواي والايي دارد و حضرت هم آنها را از پدران خويش نقل كرده است كه نظير آن را در كلمات امام صادق عليه السلام مي بينيم [5] .



[ صفحه 205]




پاورقي

[1] سوره ي «انبياء»، آيه ي 25.

[2] صدوق، توحيد، ص 1.

[3] صدوق. توحيد. ص 108.

[4] معجم رجال الحديث. ج 17. ص 174.

[5] صدوق. توحيد. ص 403، 230.