بازگشت

محمد بن عثمان بن سعيد العمري


شيخ طوسي (ره) در كتاب غيبت، ايشان را از سفراي ممدوح و با عظمت و از وكلاي حضرت حجت عليه السلام معرفي مي كند. حضرت در حضور شماري از شيعيان به عثمان بن سعيد فرمود تو وكيل و مورد اطمينان ما بر بيت المال هستي و از اين شيعيان يمني آنچه آورده اند تحويل بگير. آنگاه محمد بن اسماعيل و علي بن عبدالله كه در آن جمع حاضر بودند به امام عرضه داشتند: اي سرور ما، قسم به خدا عثمان از بهترين شيعيان شماست و شما مقام و منزلت او را نزد ما زياد نمودي و فرمودي او امين و وكيل شما بر مال خداست. حضرت فرمودند: بلي، چنين است و شما شاهد باشيد بر اينكه عثمان بن



[ صفحه 215]



سعيد، وكيل من است و فرزندش محمد وكيل فرزندم - مهدي و امام شماست [1] .

باز در كتاب غيبت آمده است كه ابوعلي از حضرت عسكري عليه السلام پرسش نموده است با چه شخصي مراوده و مجالست داشته باشم و قول چه كسي را قبول نمايم؟

امام در پاسخ فرمودند: عمري و پسرش، ثقه هستند؛ پس آنچه ادا مي كنند از من ادا مي كنند و آنچه را مي گويند از من مي گويند. پس حرف آنها را گوش بده و از آنها اطاعت كن بدرستي كه اين دو، ثقه و مأمون هستند و اين گفته ي امام دهم و يازدهم است [2] تذكر اين نكته در اينجا بايسته است كه امام تصريح به وكالت محمد بن عثمان عمري نكرده است. ولي از روايات چندي كه امام دهم و يازدهم عليهماالسلام در وصف محمد بن عثمان ذكر كرده اند و مردم را در حيات و ممات خويش به او و پدرش ارجاع مي دادند مي توانيم بهره گيري كنيم كه او از وكلاي حضرت به شمار مي رود. چرا كه مراد ما از وكيل در اين مقام صرفا كسي نيست كه وجوهات شرعيه را از مردم اخذ مي كند. بلكه وكيل و نماينده ي امام در آن شرايط حساس هر شخصي است كه ارتباط ميان امام و مردم را برقرار مي كند و به اصلاح امور ديني و دنيوي مردم مي پردازد. اگر چنين باشد محمد بن عثمان يكي از والاترين وكلاي حضرت عسكري و حضرت مهدي عليهماالسلام به شمار مي آيد.

نكته هاي شايان توجه

1- از مجموع روايات و اخباري كه در اين فصل ذكر شد برگرفته مي شود كه در آن شرايط بحراني كه امام و يارانش همواره در حبس يا زندان بودند يا تحت پيگرد و محاصره قرار داشتند، وجوهات شرعي منبع مهم درآمد اقتصادي امام عليه السلام به شمار مي رفت و امام از اين راه به ياري علويان مي شتافت و آن اموال را در راه مصالح مسلمانان مصرف مي كرد يا به خود وكلا و نمايندگان دستور مي داد كه آن را در راه اعتلاي اسلام به مصرف برسانند.

2- دستگاه جبار عباسي همواره سعي مي كرد كه از رسيدن اموال شيعيان به امام جلوگيري كند و اگر بر چنين اموالي اطلاع پيدا مي كرد آن را ثبت و ضبط مي كرد و بدين طريق وي را در محاصره ي شديد اقتصادي قرار مي داد. در غيبت شيخ طوسي (ره) آمده است كه سعيد بن عثمان عمري را سمان هم مي گويند چرا كه او به جهت مخفي ماندن



[ صفحه 216]



امور بر دستگاه خلافت، دست به تجارت روغن زد و هنگامي كه شيعيان مي خواستند حقوق شرعي را به امام برسانند او آن اموال را از محبان اهل بيت عليهم السلام دريافت مي كرد و آنها را در ظروف روغن مخفي مي نمود و به امام مي رساند، در حالي كه اين كردار خويش را همراه با تقيه و ترس انجام مي داد [3] .

ملاحظه مي شود كه دشمن بي منطق با اينكه همواره امام را تحت پيگرد حكومت خويش داشت اما چون مي دانست محبت و ولايت آنها دلهاي عاشقان را در مي نوردد گرچه هزاران مأمور را بر مردم بگمارد، تلاش مي كرد تا با حصر اقتصادي امام و يارانش، آنها را تسليم خواسته ي ناحق خويش گرداند. زهي خيال باطل كه چنين امري هرگز تحقق نپذيرفت.

3- برخي از وكلاي حضرت از والاترين و برترين انسانهاي روزگار خويش بودند و بسياري از آنها از وكلاي ممدوح بودند. همان گونه كه شيخ طوسي (ره) بدان اشاره كرد و برخي از آنها چون عثمان بن سعيد عمري و فرزندش محمد بن سعيد مورد اعتماد و اطمينان امام دهم و يازدهم و حضرت حجت عليه السلام بوده اند؛ يعني آنها كوشش داشتند كه از بهترين افراد براي نمايندگي و وكالت خويش بهره گيري كنند.

خلاصه ي كلام اينكه همه ي وكلاي حضرت در حين تصدي وكالت مورد اعتماد و وثوق او بودند. اگر چنين نبود هيچ گاه امام عسكري عليه السلام بيت المال مسلمانان و اموال خداوند را به آنها نمي سپرد. چرا كه خداي سبحان در كتاب شريف فرموده است: ان الله يأمركم ان تؤدوا الامانات الي اهلها [4] براستي كه خداوند امر كرده است كه امانتهاي الهي را به اهلش بسپاريد.

بدين ترتيب، اگر شخصي چون عروة بن يحيي، بعدها از دين حق منحرف شد و راه ضلالت پيمود و اموال حضرتش را براي خويش ضبط كرد و بعدها آنها را به آتش كشيد، هيچ عيب و ايرادي بر امام وارد نيست؛ چرا كه سپردن امانتهاي الهي به انسانهاي لايق، از جانب آن در الهي رعايت شده است. زيرا ملاك در واگذاري مناصب، حال كنوني اشخاص است و اگر فردي امانتي را به انسان امين و مؤمني سپرد و بعدها آن شخص از راه حق منحرف شد و در امانت خيانت كرد هيچ عقل سليمي شخص امانت دهنده را



[ صفحه 217]



ملامت نخواهد كرد. چرا كه او بر پايه ي وظيفه خويش عمل كرده است.



[ صفحه 219]




پاورقي

[1] الغيبة. ص 216.

[2] همان. ص 146.

[3] الغيبة. ص 214.

[4] سوره ي «نساء»، آيه ي 58.