بازگشت

تصريح بر امامت فرزندش


دومين روشي كه حضرت در معرفي فرزند خويش به كار گرفت تصريح بر امامت او در مواقع متعدد است. بدين ترتيب هر جا كه مناسب و مصلحت بود به معرفي فرزندش مي پرداخت تا همگان از اين مطلب آگاه شوند. البته بايد توجه داشت كه اين نصوص و تصريحات نزد افراد مورد اعتمادي صورت مي پذيرفت.

در كمال الدين آمده است كه از حضرت درباره ي اين حديث سؤال شده است كه پدرانش روايت كرده اند: ان الارض لاتخلو من حجة الله علي خلقه الي يوم القيامة و ان من مات و لم يعرف امام زمانه مات ميتة الجاهلية

يعني زمين، خالي از حجت خدا نمي شود تا روز قيامت و هر كس بميرد و امام زمان خويش را نشناسد، مرده است به مرگ زمان جاهليت؟

حضرت در جواب فرمودند: اين مطلب، كلام حقي است همان طور كه روز حق است.

آنگاه به حضرت گفته شد: يابن رسول الله، امام بعد از شما و حجت و جانشين شما چه شخصي است.

حضرت فرمودند: او فرزندم محمد است. او امام و حجت بعد از من است و كسي كه بميرد و او را نشناسد به مرگ جاهليت از دنيا رفته است. بدان كه براي آن حضرت غيبت طولاني است كه جاهلان در آن غرق مي شوند و اهل باطل هلاك مي گردند و موقعيت شناسان به تكذيب مي پردازند. آنگاه او ظهور مي كند گويا من مي بينم پرچمهاي سفيدي را كه بالاي سرش مي جنبند [1] .

اين كلام كنايه از اين است كه حضرت با نصرت و تأييدات حق تعالي بر همه غلبه مي كند و همگان تحت امر او در خواهند آمد.

باز در كمال الدين آمده است كه حضرت چنين فرمود: گويا من با شما هستم در حالي كه شما بعد از من درباره ي جانشين من اختلاف مي كنيد. آگاه باشيد كسي كه به ائمه بعد از رسول خدا صلي الله عليه و آله اقرار داشته باشد و امامت فرزندم را انكار كند مثل كسي است كه به جميع انبيا اقرار مي كند، ولي نبوت حضرت رسول را انكار مي كند و كسي كه منكر



[ صفحه 246]



رسول خدا است مثل كسي است كه منكر جميع پيامبران است؛ چرا كه اطاعت از آخرين ما چون اطاعت از اولين ما است و منكر آخرين امام، مثل منكر اولين امام است. آگاه باشيد كه براي فرزندم غيبتي محقق مي شود كه به علت آن مردم در شك و حيرت واقع مي شوند مگر كساني كه خداوند آنها را از اين شك و ترديد مصون نگه دارد [2] .

با تأمل در اين روايت، عنايت و توجه ژرف حضرت را در معرفي جانشين بعد از خود و غيبت فرزندش، بوضوح مشاهده مي كنيم و اين مطلب به قدري حايز اهميت است كه حضرت منكر امامت و غيبت صاحب الامر عليه السلام را چون كسي مي داند كه همه ي ائمه عليهم السلام و همه ي انبيا را انكار كند و چنين شخصي در شريعت برابر با كافر است. چرا كه اسلام با ايمان به وحدانيت خدا و باور به نبوت و رسالت رسولان و باور به معاد تحقق خواهد پذيرفت و اگر كسي يكي از اين سه رأس هرم را نداشته باشد اسلام ندارد. و هنگامي كه چنين عبارات شيوايي به دست ياران و اصحاب حضرت مي رسيد آنها با عزمي راسخ به شناخت امام خويش مي پرداختند و خود را براي غيبت صاحب الامر آماده مي كردند.


پاورقي

[1] همان. ص 409.

[2] كمال الدين. ج 2. ص 409.