بازگشت

سخني كوتاه در باب حكمت غيبت صاحب الامر


در واقع بايد بگوييم كه از حكمت غيبت طولاني صاحب الامر عليه السلام هيچ كس جز علام الغيوب خبري ندارد. اما اگر به شرايط رقت بار سياسي دوران عباسي نظري بيفكنيم خواهيم ديد حكمت پوشيده و پنهان ماندن حضرت، از ناحيه ي دشمناني است كه شبانه روز دقيقه شماري مي كردند تا اطلاعي از آن بزرگوار به دست آورند و او را نابود گردانند. اين امر از عبارات بسيار ائمه ي معصومين عليهم السلام و بويژه از كلمات صريح امام عسكري عليه السلام روشن مي شود كه در فصول گذشته به ذكر آنها پرداختيم.

شيخ طوسي (ره) در كتاب غيبت در جاهاي چندي اشاره مي كند كه به تحقيق، غيبت ولي عصر عليه السلام اين است كه حضرت ايمن بر جان خويش نبوده و نيست. چرا كه ظالمين در صدد هستند تا او را به چنگ آورده، به قتل برسانند يا او را از تصرف در وظايفي كه از ناحيه ي امامت به او سپرده شده بازدارند. حال كه چنين است و ميان حضرت و مراد و مقصودش فاصله است (و او به مراد و مقصودش نمي رسد بلكه كشته مي شود) قيام به امر امامت بايستگي و وجوب خود را از دست مي دهد [1] .

مرحوم شيخ (ره) در باب علت غيبت حضرت يازده روايت ذكر كرده است كه ما به برخي از آنها اشاره مي كنيم.

عن زرارة قال سمعت اباجعفر عليه السلام يقول: ان للقائم غيبة قبل ان يقوم، قلت: و لم؟ قال يخاف، و أومأ بيده الي بطنه [2] .

زراره مي گويد از امام باقر عليه السلام شنيدم كه مي گفت: براي حضرت قائم عليه السلام غيبتي است پيش از اينكه قيام كند، من از حضرت پرسيدم دليل اين امر چيست؟

فرمودند: او مي ترسد و با دستش به بطن خويش اشاره نمود. يعني اگر در بين مردم ظاهر شود او را خواهند كشت.

و عن زراره قال: قال ابوعبدالله عليه السلام: يا زرارة لابد للقائم من غيبة قلت: و لم؟ قال: يخاف علي نفسه، و أومأ بيده الي بطنه [3] .

و باز زراره از قول امام صادق عليه السلام نقل مي كند كه حضرتش فرمود: اي زراره، حضرت قائم عليه السلام ناگزير از غيبت است و من پرسيدم علت اين امر چيست. حضرت فرمودند: او بر



[ صفحه 255]



جان خويش مي ترسد و با دست خويش اشاره به شكم خود نمود.

و عن عبدالله بن الفضل الهاشمي قال سمعت الصادق جعفر بن محمد عليه السلام يقول: ان لصاحب هذا الامر غيبة لابد منها، يرتاب فيها كل مبطل، فقلت: و لم جعلت فداك؟ قال لامر لم يؤذن لنافي كشفه لكم، قلت: فما وجه الحكمة في غيبتة؟

قال عليه السلام وجه الحكمة في غيبتة وجه الحكمة في غيبات من تقدمه من حجج الله تعالي ذكره، ان وجه الحكمة في ذلك لاينكشف الا بعد ظهوره، كما لا ينكشف وجه الحكمة فيما اتاه الخضر عليه السلام من خرق السفينة و قتل الغلام و اقامة الجدار لموسي عليه السلام الي وقت افتراقهما.

يابن الفضل: ان هذا الامر امر من امرالله تعالي و سر من سرالله و غيبة من غيبة الله، متي علمنا انه عزوجل حكيم، صدقنا بان افعاله كلها حكمة و ان كان وجهها غير منكشف [4] .

عبدالله بن فضل مي گويد از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مي فرمود: بدرستي براي صاحب الامر عليه السلام غيبتي است كه او را چاره اي از آن نيست كه در امر غيبت هر اهل باطلي شك مي كند.

پرسيدم: دليل اين امر چيست؟

فرمودند: علتش امري است كه ما اجازه بيان و كشفش را نداريم.

آنگاه پرسيدم: غيبت حضرت حجت عليه السلام چه حكمتي دارد؟

فرمودند: وجه حكمت در غيبت او چون وجه حكمت در غيبتهاي حجتهاي ديگر خدا است، براستي كه حكمت غيبت حضرت روشن نمي شود مگر بعد از ظهورش. همان گونه كه وجه حكمت اعمال حضرت خضر در شكستن كشتي و كشتن پسر بچه و ساختن ديوار، براي حضرت موسي عليه السلام روشن نگرديد مگر زماني كه آنها خواستند از يكديگر جدا شوند.

اي ابن فضل: محققا اين امر، از امور الهي و سري است از اسرار الهي و غيبي است از غيوب الهي، و وقتي ما بدانيم و يقين داشته باشيم كه خداوند عزوجل حكيم است بايد تصديق كنيم كه همه ي افعالش داراي حكمت است، گرچه وجه و سر اين افعال بر ما روشن و منكشف نباشد.

از روايات فوق چنين برگرفته مي شود كه مهمترين حكمت غيبت حضرت ولي امر، از



[ صفحه 256]



ناحيه ي دشمنان حضرت است. دشمناني كه مترصد فرصتي بودند تا در كمينگاهي او را به چنگ آورند و او را از پاي در آورند. اين عامل مهمي است كه مسئله مستور ماندن و غيبت حضرت را ايجاد كرده است. ولي همان گونه كه در آغاز اين بحث اشاره كرديم غيبت حضرت خود از امور غيبي و از اسرار الهي است و اين سخن امام صادق عليه السلام به ابن فضل است و البته بايد توجه داشت كه هر فعلي از افعال خدا را حكمت و مصلحتي است كه او عليم و خبير به آن است و اگر كسي چنين باوري نداشته باشد و اين ايمان و باور را در جان خويش رسوخ نداده، به تقويتش نپردازد بسياري از افعال و كردارهاي خداوند او را به شك و ريب وا مي دارد و كم كم از راه حق منحرف مي شود. همان گونه كه امام عليه السلام به ابن فضل اشاره فرمودند كه در اين غيبت طولاني اهل باطل و كساني كه به انحراف و كجروي گرايش دارند دچار شك و ترديد مي شوند و به ضلالت كشانده مي شوند، پس تو بايد مراقب كردار خويش باشي تا در زمره ي آنها قرار نگيري.



[ صفحه 257]




پاورقي

[1] الغيبة. ص 61.

[2] كمال الدين. ج 2. ص 481.

[3] كمال الدين. ج 2. ص 481.

[4] همان.