بازگشت

رشوه دادن جعفر به خليفه


جعفر كذاب به هر حيلتي كه متوسل شد نتوانست امامت خويش را بر مردم تحميل كند و از اين راه صاحب وجهه و مقام مكنتي شود. لذا در صدد بر آمد تا با خليفه همدم شود و او مردم را به سويش دعوت كند. چرا كه قدرت و حشمت ظاهري در اختيار خليفه است و اگر او اراده كند مي تواند نقش مهمي در اين باره ايفا نمايد و جعفر را به مقصود خويش برساند. بدين وسيله دستگاه خلافت نيز مي توانست براحتي و بدون هيچ مزاحمتي به جنايت و ظلم خويش ادامه دهد. به اين منظور جعفر پس از مرگ برادرش بيست هزار دينار براي خليفه مي فرستد و به او مي گويد اي خليفه از شما مي خواهم كه مرتبه و منزلت برادرم حسن را به من عطا كني.

خليفه كه خيلي خوب با چهره اش آشنا بود گفت: اي جعفر بدان براستي كه منزلت برادرت به واسطه ي ما و از جانب ما نبوده ا ست. زيرا آن منزلت به قدرت خداي لايزال عطا شده است در حالي كه ما همواره در انحطاط منزلت و مقام او سعي داشته ايم ولكن خداوند عزوجل از اين امر ابا كرد و هر روز بر منزلت و مقام او افزود و اين به واسطه ي خصال نيكوي او چون صيانت نفس، نيكويي، سكوت، دانش و عبادتي عظيم بود.

اي جعفر، بدان اگر تو نزد شيعيان برادرت به منزلت و مقام او باشي پس تو را حاجت و نيازي به ما نيست و اگر نزد آنها چنين منزلتي نداري و در تو صفات برادرت موجود نيست ما نمي توانيم تو را در اين امر كمكي بنماييم و كمك ما تو را بي نياز نخواهد كرد [1] .



[ صفحه 278]



نكته ها

1- جعفر كذاب فكر مي كرد امامت منصبي است براي دستيابي به پول و ثروت و مقام، و چون به هيچ طريق نمي توانست به اين مقام دست يابد بيست هزار دينار براي خليفه فرستاد تا خليفه او را در اين مسئله ياري كند. زهي خيال باطل.

2- در جواب خليفه به جعفر نهفته است كه معتمد كاملا مي دانست امامت يك منصب دنيوي نيست بلكه مقامي الهي است و خودش اعتراف كرده است كه هر چه آنها بر ضد حضرت تلاش كرده اند خداوند بر مقام و منزلت او افزوده است. چرا كه اين وعده ي حق است كه يريدون ليطفؤوا نور الله بافواههم و الله متم نوره و لو كره الكافرون [2] كافران اراده مي كنند كه نور حق را با دهان و سخنان خويش خاموش نمايند ولي خداوند بر فروغ نور خويش خواهد افزود گرچه كافران را خوش نيايد.

3- نكته ي شايان توجه و تأمل اين است كه معتمد جعفر را از اين خيال باطل برحذر داشته، به او فهمانده است كه چنين منصب و منزلتي را در سر خويش نپروراند؛ چرا كه ياري آنها هيچ تأثيري در اين امر نمي گذارد و وضعيت را عوض نخواهد كرد.


پاورقي

[1] كمال الدين. ج 2. ص 479.

[2] سوره ي «صف»، آيه ي 8.