بازگشت

ادعاي امامت جعفر در نامه اش به شيعيان


يكي ديگر از مواردي كه جعفر دست به حيله زد آن وقتي بود كه طي نامه اي به شيعيان نوشت كه او امام بعد از حسن بن علي عليه السلام است و علم حلال و حرام خداوند نزد اوست. احمد بن اسحاق اشعري قمي مي گويد: روزي عده اي از شيعيان نزد من آمدند و



[ صفحه 280]



كردند كه جعفر به آنها نامه نوشته است و در آن نامه به معرفي خويش پرداخته است و به آنها اعلام نموده است كه او قيم و ولي بعد از برادر خويش است و علم حلال و حرام خداوند نزد او است و آنچه مردم بدان نياز دارند و حقايق علوم مختلف نزد او است.

احمد بن اسحاق اين نامه را از شيعيان گرفته، پس از مطالعه ي آن، نامه اي به حضرت صاحب الزمان نوشت و نامه ي جعفر را نيز داخل همان نامه گذاشت و براي حضرت فرستاد.

احمد مي گويد پس از مدتي نامه اي از طرف صاحب الامر عليه السلام به دستم رسيد كه در آن نامه به معرفي عمويش پرداخت. متن نامه چنين است:

بسم الله الرحمن الرحيم. نامه ي شما به دستم رسيد. خداوند تو را حفظ كند. البته نامه اي كه ضميمه ي نامه ات بود، نيز به دستم رسيد و من به خطاهاي لفظي و معنايي كه در آن وجود داشت آگاه شدم و اگر شما در نامه ي جعفر تدبر مي نمودي آنچه من بر آن واقف شدم شما بر آن آگاه مي شدي.

و پس از حمد و ثناي الهي چنين فرمود: خداوند ابايي از حق ندارد تا اينكه آن را به اتمام و كمال برساند و ابايي از باطل ندارد مگر اينكه آن را به نابودي بكشاند و خداوند بر من شاهد است بر آنچه براي شما ذكر مي كنم و او گواه من بر شما است در سخنان من، روزي كه همه جمع گشتيم و هيچ شك و ريبي در آن روز نيست و خداوند سؤال مي كند از همه ي ما از آنچه در آن اختلاف ورزيديم و دچار تفرقه شديم.

اي احمد، بدان كه خداوند براي نويسنده ي نامه، بر گيرنده ي نامه و بر تو و بر هيچ يك از بندگانش، امامتي فرض نكرده و اطاعت از او را واجب نداشته است و من براي شما جملاتي را بيان مي كنم كه ان شاءالله براي شما كفايت خواهد نمود و حقيقت براي شما روشن خواهد شد ان شاءالله.

آنگاه حضرت در اين نامه ي مفصل به حقيقت خلقت پرداخت و پس از بيان اين مسئله، به بعثت انبيا و حكمت آن پرداخت و آنگاه به رسالت خاتم الانبيا نگريست و پس از بيان بعثت او، به ولايت و وصايت اوصيا پرداخته، آنها را به عنوان حجتهاي خدا معرفي نمود تا مردم حق را از باطل و علم را از جهل بازشناسند.

پس از بيان طويلي درباره ي خلقت و رسالت انبيا و ارسال اوليا عليه السلام، حضرت به ادعاي جعفر كذاب اشاره كرد و چنين فرمود:



[ صفحه 281]



اين مبطل و مدعي (جعفر) با ادعاهاي واهيش، بر خداوند دروغ بسته است و من نمي دانم در چه حالتي است و با چه وضعيتي به حقيقت ادعاي خويش اميد دارد. آيا او در دين خدا فقيه است؟ قسم به خدا او حلال را از حرام بازنمي شناسد و بين صواب و خطا فرقي قايل نيست. او به حق و باطل علم ندارد تا قدرت تميز آنها را داشته باشد، محكم را از متشابه تميز نمي دهد و حدود و ثغور نماز و وقت آن را نمي داند. آيا او عالم و پرهيزكار است؟ خداوند شاهد و گواه است كه او چهل روز نماز واجبش را ترك كرده است بدين خيال كه به قدرت سحر و جادو دست پيدا كند و شايد اين خبر به شما رسيده باشد كه نزد او ظروف شراب و خمر موجود و آثار معصيت و عصيان او نسبت به خداوند مشهود است. اگر براي او آيتي است، پس آيتي بياورد و اگر برايش حجتي است به اقامه ي حجت بپردازد و اگر او را دلالت و برهاني است پس آن دلالت و برهان را ذكر نمايد.

آنگاه به آيات اول تا ششم سوره ي احقاف اشاره كرد، سپس به احمد بن اسحاق چنين نوشت: از اين ظالم آنچه برايت نوشتم سؤال كن و او را امتحان نما و از او از آيات قرآن سؤال كن تا تفسيرش نمايد و از نماز سؤال كن تا حدود و ثغور آن و واجباتش را برايت بيان نمايد تا به قدر و ارزش او پي ببري و برايت روشن گردد كه او چه قدر ضعيف و ناقص است و خداوند حسيب او است. خداوند حق را بر اهلش حفظ مي كند و آن را در مقر و جايگاهش مستقر مي گرداند و خداوند ابا دارد كه امامت در دو برادر مستقر شود بعد از امامت حسن و حسين عليهماالسلام و وقتي خداوند به ما اذن در سخن بدهد حق ظاهر مي شود و باطل از بين مي رود. و به سوي خدا مايل و راغبم در كفايت امر و صنع جميل و ولايت نيكويش و حسبنا الله نعم الوكيل و صلي الله علي محمد و اله الطاهرين [1] .

چند نكته

1- حضرت در آغاز كلامش به اشكالات املايي نامه ي جعفر اشاره مي كند و به احمد مي فهماند كه ميزان سواد و علم او به چه اندازه است و اين اشكالات به قدري فاحش بود كه اگر احمد هم بدان توجه مي كرد، بدان مي رسيد.

2- حضرت صريحا بيان مي كند كه نويسنده ي نامه يعني جعفر در ادعايش كاذب است و



[ صفحه 282]



خداوند او را امام قرار نداده است و اطاعت از او بر هيچ كس واجب نيست.

3- حضرت عمويش را شخصي مبطل، مدعي و مبدع معرفي مي كند و به خدا سوگند ياد مي كند كه او نه تنها حلال را از حرام تشخيص نمي دهد و فرق ميان محكم و متشابه را نمي داند بلكه حد نماز و وقت آن را نمي شناسد.

4- امام عليه السلام به فاسق بودن و متجاهر به فسق بودن جعفر اشاره كرده، مي گويد او چهل شبانه روز نماز واجب را ترك كرده تا به شعبده و سحر دست يابد و او را فرد ميگسار و عصيانگر معرفي مي كند.

5- امام از احمد بن اسحاق مي خواهد جعفر را آزمون كند و از حلال و حرام خدا و از تفسير قرآن و حتي از واجبات نماز پرسش كند كه او اين را هم نمي داند.

6- امام در رد ادعاي جعفر مي فرمايد بعد از حسن و حسين عليهماالسلام امامت هيچ گاه در دو برادر مستقر نشده و نخواهد شد. با توجه و تأمل در نامه ي صريح و پرمحتواي حضرت براي هر منصفي روشن خواهد شد كه جعفر چه قدر از راه حق منحرف است كه صاحب الامر عليه السلام پرده از عيوب او برمي دارد تا مردم اين مدعي دروغين را بشناسند و به او رو نياورند.


پاورقي

[1] بحارالانوار، ج 50. ص 288 و احتجاج. ج 2. ص 279.